۵ پاسخ

ببخشید اعصابت خورده ولی بامزه تایپ کرده بودی من خندم گرفت
از دست بچه ها😂

دختر من هیچی نمیخوره اونوقت میبرمش بیرون میره جلوی مغازه ها خوراکی هاشونو نگاه میکنه یا بچه ها و آدم هایی که دارن چیزی میخوره وامیسته جلوشون نگاشون میکنه هرکاری هم میکنم بیا نمیاد آبرومونو میبره همشون میگم آخی عزیزم بیا یکم بهش بده بخوره نمیدونن که این هیچی نمیخوره فقط آبرو میبره

ن میدونی چیه دختر منم همینه خونه هیچکار نمیکنه وقتی میره بیرون بچهای دیگه میبینه ب وجد میاد

😂😂😂چ دل پری داشته میخاست ابروتو ببره الان مردم فک کردن بچتو گشنگی میدی .

بچه ها ی کارایی میکنن یوقتایی
آدم میمونه😿😿

سوال های مرتبط

مامان هیما💕 مامان هیما💕 ۱ سالگی
رفته بودم باغ کتاب هیما رو بردم خانه بازی
همزمان با ما یه پسر بچه اومد ۲ سالش بود تقریبا هم سن هیما
از وقتی اومدم قشنگ نشست یه جا شروع کرد به بازی کردن با اسباب بازی‌ها از جاشم تکون نمی‌خورد مامانشم که یه دور رفت پیشش نشست به مامانش گفت برو می‌گفت نیا پیش من
حالا هیما دائماً دست منو گرفته بود و به من می‌گفت بیا با همدیگه باید بازی کنیم و اصلاً تنهایی بازی نمی‌کرد!
به مامانش گفتم چیکار کردی انقدر راحت با خودش بازی می‌کنه گفت هیچ کار خاصی نکردم ولی از بچگی کلاً خیلی مستقله و خودش بازی می‌کنه به منم میگه دخالت نکن ی می‌گفت من خودم برای اینکه احساس کنه که من پیششم هی میرم پیشش می‌شینم ولی پسرم دائما خودش دوست داره با خودش بازی کنه منم کلی می‌تونم آشپزی‌های رنگی و جالب انجام بدم!!!
یعنی عمیقاً بهش حسودیم شد و اونجا بود که فکر کردم یعنی فقط هیما اینجوریه؟! الان مثلاً نمی‌ذاره من روی مبل بشینم میگه باید روی زمین بشینی کنار من تا من یکم بازی کنم تازه اینکه خیلی خوبه معمولاً همش میگه بغلم کن یا بیا باهام بازی کن🥲