چرا بعضی از مادرها درک درستی ندارن یکی از اقوام های شوهرم دخترش دوماه ازپسرمن بزرگترن دختراون چهاردست پا می‌ره چیزی میگیره بلندمیشه همه اش ازم سوال می‌کنه پسرتومیره این کارها انجام میده میبینه ک پسرمن هیچ حرکتی از خودش نشون نمی‌ده بازم میپرسه یا می‌دونه من مریضم وقتی ک زایمان کردم بازم ازم سوال می‌کنه شیرخودت ب بچه ات میدی اخرسری هم تندش شدم گفتم ولی کجایی هستی ک از حال من بی خبری نمیدونی ک من دارو مصرف میکنم چطوری شیربدم با حرفهاش اتیشم میزنه

خب بگو بچه شمابزرگتره
بعدشم بچه هارو نباید مقایسه کرد
البته مشخصه ادم نفهمیه بابا

توهم اگه دیدی بچش لاغرتره هرسری بگو دوماه بزرگتره و بچه من تپلتره تا چشش دراد

بخدا تودلش عروسی هست ک من نمیتونم ب پسرم برسم باهاش تمرین نشستن یا چیزهای دیگ کنم می‌دونه ک من مریضم پسرم تنپل باراومدولی باحال بدم به بچم میرسم نظافتش ک کثیف نشه شیرش کمکی براش درست میکنم دختراون کمی ازپسرمن لاغرترن میاد میشینه ببینه من چ ب پسرم میدم چ نمیدم من هم بهش شیرمیدم تا اون بربهش کمکیش بهش میدم خیلی حسودن دوست ندار کسی بالاترازخودش باشه

بچه ها باهم فرق دارن پسر من ۹ماه با کمک و تمرین داره میشینه .ب من هی میگفتن چرا دندون درنمیاره چرا سینه خیز نمیره چرا راه نمیره و صدتا حرف دیگه ایقد فکر وخیال میکردم دکترش میگفت دیر نشده ولی من نگران بودم

همیشه کسی که با حرفاش ازارت میده هونجا جوابشو بده که بعدش حرص نخوری عزیزم خوب کاری کردی جواب دادی

اهمیت نده خانمی حرص نخور شعور بعضی ها همینه