اینم خاطره اولین شب از شیر گرفتن پسرم ک دیشب بود حدودای ساعت ۱ونیم شب بیدارشد ، تا ساعت ۳ ونیم هرکاری کردیم نخابید ، اخرش همسرم برد با ماشین بچرخونه تا بخابه ، تو ماشین کدر عرض نیم ساعت میخابه ، همسرمم دیگ نمیاد خونه از ترس اینکه مبادا بیدارشه ، ماشین و یه گوشه نگه میداره ک اونم همونجا بخابه ، بعد نیم ساعت سر کله پلیس پیدا میشه که اقا این موقع شب اینجا چیکار میکنی پلاکتم ک مال اینجا نیس نکنه ماشین سرقتی بچه رو دزدیدی و... اینم میگه والا بچه نمیخابید اوردم بخابه ، بچه خودمه و... خلاصه آخرش استعلام گرفته بودن دیدن ماشین سرقتی نیس و آخرشم همسرم گفته بود جناب شما بچه دارین اونم گفته بود نه ، همسرمم گفته بود پس هرچی بگم قانع نمیشی ک نصف شب بخاطر بیخابی بچه تو ماشین چرخونونو باید بچه داشته باشی تا اینو درک کنی....

چه خاطره ای شده ها😂😂😂😂

خوشبحالتون شوهرتون کمکتون میکنه من شباخودم تنهایی راش میبرم تابخابه ۴روزه ازشیرروزگرفتمش ازدیشبم شیرشب گرفتمش.....

چراانقد سخت گیری برای ازشیرگرفتن میکنیم ما،
منم سه چهارروز بود روزا بهش نمیدادم فقط دوبارتو خواب
اما امروز خونه مادرشوهرم بودم نمیخواستم اون بفهمه دو بار کم خورد
گناه دارن بچه هایی که خیلی وابستن نباید یهویی گرفته شن ازشیر به نظرم