از روزی زایمان کردم مادرشوهرم هروقت من و میبینه مبگه من انقد شیرداشتم مامانم لگن حموم میاورد مزدوشید یسره میریخت حیاط🤣🤣🤣اخه لامصب گاو در روز هرچی بهش برین انقد شیردهی نداره😁🤣

باز مادرشوهر من برعکسه همش دنبال اینکه بچه اش یه قرون خرج نکنه،
با اینکه من اصلا خرج نمیکنم و قناعت گرم خودشم قبول داره اینو ولی بازم دائم دنبال یه راهی میگرده که بگه این کاری که تو کردی یا میخوای بکنی رایگان یا ارزون ترشم هست،
بچم نداره طفلی از کجا بیاره.
همش دلم میخواد بگم وقتی دیدی نداره بیخود دومادش کردی، عرضه نداشتی بچه تو درست تربیت کنی که الان توی ۳۷سالگی نه سرمایه داره نه کاره درست درمون ، نه پس انداز و مدیریت کردن بلده من مقصرم؟
فقط یک آدم لجباز و خود رأی بزرگ کرده با اعتماد به نفس هزااااااار
یه جوری ام رفتار میکنه انگار آسمان دهن باز کرده فقط بچهای این افتادن پایین،وقتی میرم خونشون و میام تا چند روز حالم خرابه از رفتارا و کاراشون.

برا منم سر بچه ی اولم میگفت شیرت مثل آبه، بهره نداره، بچت لاغره
هی میومد بالاسرم شیر میدادم میگفت اصلا سینه ت رگ میکنه؟ شیر داری؟😐😐😐
فقط موج منفی بود

منم خیلی اذیت کردن که زده شدم از شوهرم و زندگی و بچه ای که دارم .حتی اعتماد به نفس ندارم دیگه حرف هم نمیتونم بزنم لکنت و تو دماغی حرف میزنم

مادرشوهر منم سر پسر اولم همش میگفت ازبس شیر داشتم همینجور میریختن منم میگفتم پس چرا به بچه هات شیر ندادی به همشون چایی شیرین میدادی 😑😂

عزیزم سقف خونتون سالمه

من همیشه تو جوابام یه ببخشید یا معذرت می‌خوام میگم بعدش حرفمو میزنم .
والا بو خدا انگار چی چی زاییدن .

میخواستی بگی آره ببخشید عین گاو شیر داشتی یکی عین گاو تحویلم دادی 😆😆😆

احححح بدتررررین و‌گند ترین روزای زندگیم ماه اول زایمانم بود😒بخدا دردای زایمان طبیعی خیلی راحتتر از اون روزا بود.کاش آدم قدرتشو داشت ی تو دهنی بهشون میزد می‌گفت خفه شین.اگه یروز دوباره بخوام زایمان کنم از همون روز اول میرم خونه مامانم میمونم ک نتونه بیاد

بهش بگو‌چرا ماست بندی نزدی🐄
مادرشوهر منم میگه انقد شیرم زیاد بود همسایه ها بچه هاشونو میاوردن من شیر میدادم😂😂

مادرشوهر منم روز اول تو بیمارستان ر*د تو اعصابم هی می‌گفت شیر خشک بیارید برا بچه شیر ندارن😕