سلام مامانا.... میگم شمایی که بچهاتون همسن پسر منه به بچه دوم فکر میکنین؟؟؟
من خیلی سخت باردار شدم یعنی اصلا قرار نبود طبیعی باردار شدم چون ذخیره تخمدانم خیلی پایین بود دقیقا همون ماهی که قرار بود برم آی وی آف طبیعی باردار شدم. حالا اطرافیانم که ازین موضوع باخبرن مثلاً مامانم و خواهرام هر دفعه که منو میبینن میگن تو همینم خیلی سخت باردار شدی یه بچه کمه اصلا جلوگیری نکن بعداً پشیمون میشی و این حرفا...‌‌...
واقعا نمیدونم چیکار کنم. با احتمال خیلی زیاد من به این راحتیا باردار نمیشم ولی بازم میترسم ریسک کنم...
شما بودین چیکار میکردین؟
خودم که از بس بارداری سختی داشتم اصلا دوست ندارم دیگه بچه داشته باشم ولی باز بخاطر پسرم عذاب وجدان میگیرم که تنهاست..‌

بنظرمن شرایط رو بسنج
از مالی و روحی و جسمی بگیر تا سنت
البته هم سنیم🤭
نظر شوهرت هم مهمه
ولی مهم تر خودتی
خدا داده، دوباره هم میده

صرفا بخاطر تنهایی بچه .بچه نیارید
شرایط جسمی روحی روانی مالی در نظر بگیرید نه اینکه اعصاب ندارید هم بچه هارو زجر می‌دین هم خودتونو

اگه از لحاظ مالی و روحی مشکلی نداری آزادباش بذار انشاءالله یه فسقل دیگه بیاری باهم بزرگ بشن آدم دوتا رو میحاد ندیم هم باشن
فاصله سنی دختر اولم و این فسقلی10ساله از یه جهاتی خوبه از جهت افسردگی بارداری اومد سراغم سنم رفته بالا حوصله قبل ندارم خوب نیست بنظرم دوتا باهم بزرگ بشن بهتره البته چه یکی چه دوتا باید تا3سال یختی هاشونو تحمل کنیم تا 3سالگی مستقل میتونن کاراشونو بکنن

منم بعد چند سال و چندین با آی وی اف ناموفق ،طبیعی باردار شدم ،بارداری سختی داشتم ،هرروز آمپول و شیاف میزدم ،کلی استرس کشیدم ،زایمانم ک بدتر بود ،ولی دیگه ب بچه دوم فکر نمیکنم ،مگر اینکه بعد ۶،۷سال اگه خدا داد ک بهتر اگه نه دنبالش نمیرم،چون از هرچی دکترو ازمایشه و سونوگرافیه بدم اومده و متنفرم
خدا همین یکی رو برام حفظش کنه ،کمک کنه بتونیم خوب بارش بیاریم و چیزی کمبود نداشته باشه
در مورد پسرتم چرا نارحتی؟اون قدیم بود ک خواهربرادرا باهم رفتامد داشتن ،الان سال ب سال همو نمیبینن

منم ذخیره تخمدانم پایین بود، با دو مرحله قرص و آمپول باردار شدم ولی سرکلاژ، فیبروم، دیابت بارداری، استراحت مطلق، بعد از اون کولیک و رفلاکس و اعتصاب شیر و غذا
بچه داشتن خوبه ولی با این شرایط اقتصادی ترجیحم بر تربیت ۱ بچه است که در اینده فکر نکنم اگه اون یکی بچه نبود فلان کار میتونستم بکنم یا فلان مدرسه میفرستادم

ذخیره ات مگه چند بود؟

منم اینطور بودم ولی تو به خودت نگاه کن،بخاطر پسرت نه،ببین خودت میخوای یا نه،چون واسه پسرت تنها بودن بهترم هست اتفاقا،من خودمم تک فرزندم

میگن ۵ انگشت برادرن ولی برابر نیستن
شایدی بارداری دوم زود اتفاق افتاد و خیلی راحت تر بود
خودت و بسنج چند روزی بهش فکر کن بیشتر به شیرینش فکر کن بعد تصمیم بگیر

عزیزدلم منم عین توسحت باردار شدم توی فکر ای وی اف بودم ک حودم شدم الان اقام چن باری گفته بیایکی دیگ بیاریم دقیقامنم کلا حالت تهوع تا 5ماه خیلی بدبود تایکم خوب شدم سرکلاژشدم ایقد سختی کشیدم هرصب هرشب امپول واقعامیترسم میگم قبلافق خودم بودم الان باوجودگندم چجوری میتونم دردتحمل کنم بچه گناهه نمیدونم چکارکنم ولی هنوز زوده بچه نمیارم حس میکنی یکی دیگ بیارم روی تربیت گندم اثرداره هروق دخترم بزرگترشد فهمیدم دیگ قشنگ صحیت میکنه تربیتش کامله یکی دیگ میارم

اگر میخای که اقدام کن وگرنه کلا بیخیالش شو

به نظر من اقدام کن چند ماه دیگه توکل به خدا

بنظرم شما که سخت باردار میشی اقدام کن خدا بزرگه بنظرم یه بچه کمه بچه دیگه هم بیاد با هم بزرگ میشن همدیگر بیشتر درک میکنن فاصله سنی باعث حسادت میشه البته اگه کمکی داری بهترین زمانه

سلام عزیزم
من که نه اصلا
بالاخره خودت باردار شدی دیگه راهش باز شده😅
یکی از اوقوام ما باردار نمیشد رفت ای یو ای کرد دفعه دوم گرفت
بعد از ۳. ۴ سال باز خود ب خود باردار شد

سلام
چن سالته؟ ذخیره تخمدانت چنده؟

دو سالش شد اقدام کن.