تقریبان دوسال میشه اومدم این خونه
دخترم به خاطر دندونش دیشب نخوابید لج داشت حالا اومد بخوابه
دیوار اتاق ما با حیاط همسایه بغلی یکیه دخترم تازه خوابید دیدم از اون طرف سنگ میزنن به دیوار بعد دوسال رفتم دم درشون اول عذر خواهی کردم گفتم بچه کوچیک دارم اگه میشه به بچه ها بگید یه یکی دوساعت خورده آرومتر بازی کنند . دخترم خوابه مرده گفت باشه چشم ببخشید
بعد ده دقیقه زنش اومده در مارو میزنه که به چه حقی به نوه هام میگی آروم بازی کنن بچه ات رو ببر اون طرف اتاق بخوابون سختته . موندم خدایا مگه چی شده که این اومده دم درمون صداش رو بالا میبره
گفتم حاج خانم من از اول عذرخواهی کردم بچه ام مریض بود دیشب نخوابید تازه بعد کلی گریه خوابید . میگه نه نباید میگفتی
آخه چرا بعضی ها اینجورین گردن افتاده هستن
الان انقدر اعصابم داغونه میگم کاش پام میشکست دم در چنین آدمی نمی‌رفتم همسایه ها صدای اینو شنیدن دم در ما داد می‌کرد الان پیش خودشون میگن چی شده که این زنه سروصدا داشت با من

۶ پاسخ

افرین بهت
منم بودم میگفتم

عزیزم بعضی ها شعورشون واقعا پایینه ما خونه قبلی که بودیم یکی این شکلی بود یه آدم عنق که دیگه نگو

عزیزم خوب کاری کردی رفتی ، ولی من جای تو بدم چنان دادی سرش میزدم تا بفهمه فقط اون یاد نداره داد بزنه بقیه هم بلدن

من به جات بودم جرررش میدادم میگفتی وقتی ساعت ۳ صبح با سنگ افتادم به دیوار بعد میفهمی اسکل پیر

انقدر ادم ارومی هستم از بی آبرویی اینا بدم میاد میگم سروصدا باشه مردم چی فکر میکنن حالا این زنه اومده دم درم سروصدا کرده رفته یعنی انقدر دارم خود خوری میکنم که دور بری ها الان چی فکر میکنن راجب من میگن چی شده

عزیزم حق داری بیا بغلم🫂
بی شخصیتی از سمت خودشونه و درک پایینی دارن، کسی ک خودش نوه داره باید خودش جا بقیه هم بزاره

سوال های مرتبط

مامان ❤️ الینا ❤️ مامان ❤️ الینا ❤️ ۱ سالگی
سلام مامانای عزیز
امشب یه چیزی رو میخوام براتون تعریف کنم لطفا نظر خودتون رو برام بگید
چند روز شد دخترم همش بالا میاورد و اسهال هم بود دو بار دکتر بردم امروز بعد از ظهر تبش زیاد شده بود همه همسایه ها گفتن ببرش پیش تولگیر یعنی آنقدر گفتن که من هم آماده شدم بردم
اون خانم تولگیر دستش را زیر گلوی دخترم گرفت مثل اینکه میخواست خفه کنه بعد از دهنش یه چیزی رو فوت کرد به کف دستش و گفت بیا از گلوی بچه در آوردم در حالیکه من با دو چشم خود دیدم از دعن خودش نف کرد .
حالا من بهش گفتم اینو از دهن خودت در آوردی خانمه ناراحت شد و گفت تو پنجاه ساله کاسبی منو خراب میکنی و خیلی حرف های دیگه
ولی من میگم اگه از دهن دخترم در آورد چرا دهن خودشو نزدیک کرد و فوت کرد
بعدش وقت سر بالا باشه چطوری از گلو چیزی می‌پرد بیرون؟
و چیزی که درآورد خیار بود با یه تکه سیب دخترم یه هفته س سیب نخورده و خودمان هم تقریبا یه ماهه که خیار نداشتم.
خيلی سوالات به ذهنم ایجاد شده کلا هنگ کردم
لطفا بگید چجوریه؟
مامان ایرمان مامان ایرمان ۱ سالگی
واقعا یه روزایی یه لحظه هایی تو پروسه ی سروکله زدن با بچه حس میکنم الان یکی پاشو گزاشته رو مغزم در این حد متلاشی میشم🤕
دیشب تا صب چندین بار بیدار شدم که یا شیر میخواست یا پستونکش درومده بود بعدم پنج صبح تو خواب گریه کرد و دوباره خوابید
گفتم خب دیگه الان میتونم بخوابم
تا اینکه دقیق ساعت هفت دوباره پاشد و همون لحظه دستمو گرفت که پاشو بریم
نه چشمام درست میدید نه مغزم کار میکرد که الان کجام
همزمان گریه هم میکرد که زودتر پاشم بغلش کنم
و تا الان که ساعت یازدهه نمیخوابید
هرررچی تلاش کردم نخوابید باابنکه خستش بود
شیر دادم اب دادم قصه خوندم غذا دادم ده هزاربار لالایی مورد علاقشو پلی کردم و نخوابید
یهو تو بغلم بود سرشو اورد عقب محکم زد تو بینیم
و واااقعا اون لحظه تیر خلاصی بود حس کردم الان منفجر میشم دیگه
فقط با صدای بلند گفتم ماماااااان😩
چشامو محکم بستمو تند تند اشکام اومد از درد و حرص
پاشدم از اتاق رفتم بیرون که فقط عصبانی نشم سرش
و جالبه که دقیقا هر ماه هجدهم که میشه یعنی وقتی یک ماه بزرگتر میشه همزمان هم تنظیماتش بهم میریزه!
الان بلخره خوابید خداروشکر
فقط میگم خدایا منو هر روز صبور تر کن خیییلی این روزا فرسایش روانیم زیاده شده😓
مامان جوجه🐥🐣 مامان جوجه🐥🐣 ۱ سالگی
💚❤️💚❤️مامانا💢💢💢💢
دخترم ۱سالو۸ماهشه
پسرم ۵سال
شبا برا اینکه زودتر بخوابن ،من با دخترم تو اتاق میخوابیم. شوهرم و پسرم تو حال
بعد ک خوابیدن ،پسرمم میارم تو اتاق
الان یکی دو هفته س، پسرم خیلی اسرار میکنه ک شماهم بیاین پیش ما بخوابین
چن شبی رفتم دیدم پروسه خوابشون ک ۲۰ دقیقه نهایت طول میکشید، شده ۲ساعت(چون هنش باهم بازی و بدوبدو میکردن،اصلنم نمیخوابیدن،)از اخر مجبور میشدم با پسرم دعوا کنم تا اون بخوابه ک بعد دخترم بخوابه
منم بعد چن شب ک دیدم خوابیدنشون طول میکشه تا ۱یا ۲ نمیخوابن، دیگه ترفتم تو حال
پسرم همچنان هرررررشب میگه بیاین پیش ما بخوابین

از یه طرف دلم براش میسوزه
میگم دوس داره ما بریم پیششون،پس بریم
ولی وقتی میبینم دوساعت از وقت خوابشون میگزره و نمیخوابن و درگیر بازی و دعوا میشن تو تاریکی و اینکه شوهرمم نمیتونه درست بخوابه ،نمیرم پیششون و منو دخترمنوشیدنی و معجون مقوی برای بچه ها
خوراکی مقوی برای بچه ها تو اتاق میخوابیم

بنظرتون چیکار کنم؟؟؟؟؟؟