واقعا یه روزایی یه لحظه هایی تو پروسه ی سروکله زدن با بچه حس میکنم الان یکی پاشو گزاشته رو مغزم در این حد متلاشی میشم🤕
دیشب تا صب چندین بار بیدار شدم که یا شیر میخواست یا پستونکش درومده بود بعدم پنج صبح تو خواب گریه کرد و دوباره خوابید
گفتم خب دیگه الان میتونم بخوابم
تا اینکه دقیق ساعت هفت دوباره پاشد و همون لحظه دستمو گرفت که پاشو بریم
نه چشمام درست میدید نه مغزم کار میکرد که الان کجام
همزمان گریه هم میکرد که زودتر پاشم بغلش کنم
و تا الان که ساعت یازدهه نمیخوابید
هرررچی تلاش کردم نخوابید باابنکه خستش بود
شیر دادم اب دادم قصه خوندم غذا دادم ده هزاربار لالایی مورد علاقشو پلی کردم و نخوابید
یهو تو بغلم بود سرشو اورد عقب محکم زد تو بینیم
و واااقعا اون لحظه تیر خلاصی بود حس کردم الان منفجر میشم دیگه
فقط با صدای بلند گفتم ماماااااان😩
چشامو محکم بستمو تند تند اشکام اومد از درد و حرص
پاشدم از اتاق رفتم بیرون که فقط عصبانی نشم سرش
و جالبه که دقیقا هر ماه هجدهم که میشه یعنی وقتی یک ماه بزرگتر میشه همزمان هم تنظیماتش بهم میریزه!
الان بلخره خوابید خداروشکر
فقط میگم خدایا منو هر روز صبور تر کن خیییلی این روزا فرسایش روانیم زیاده شده😓

تصویر
۷ پاسخ

چه جالب منم تیر خلاص رو پسرم اینطوری زد بهم
با کله زد تو صورتم و فقط رفتم زیر پتو چند دقه کنترل خشم انجام بدم
امروز به شوهرم گفتم کمی ببرش بیرون من تنهایی تجدید قوا کنم کمی برای یه هفته آینده

اخی 😔عمیقا ناراحت شدم و تحسینتون میکنم…گاهی بعضی از مسئولیت ها و کارها رو به پدر هم بسپارید!دختر من کوچیکتر که بود و تو ۱۲ ساعت خواب شب تا صبحش ۳،۴ بار که بیدار میشد ۲ بار من میرفتم شیر درست میکردم و میخوابوندمش۱،۲ بار هم باباش!بالاخره بچه ی جفتمونه مادر تنهایی از پا در میاد…

من تمام رفتاراشو تحمل میکنم ولی رو زدن خیلی حساسم عصبی میشم

من با جون دل درک میکنم چون پسرم شبا تا صبح بیدارمیشه گریه میکنه جیغ میکشه میگه ببریم بیرون پیش ببعی خیلی خسته داغونم حالم از زندگیم بهم میخوره روزا دوساعت میخوابه ولی اینقد خستم ک کارای خونمو نمیذاره بکنم می‌چسبه بهم اصن نمیذاره آرزومه ی شب راحت بخوابه بدون گریه آرزومه پسرم آروم بشه دیگه گریه نکنه بریزه بپاشه ولی گریه نکنه

اخ گفتی دقیقا منم همینطور، دیشب چندبن باز پاشدم، الان هم یه کوچولو گلودرد داره، شوهرم هی میگه اینکارو کن اونکارو نکن، میگم بابا میدونم چقدر فتوا میدی ، بچه کم مخمو میخوره توهم روش

همین ک خودت کنترل میکنی خوبه عزیزم منم فقط میکوبم رو پاهام.خیلی سخته بخدا اونم دست تنها

من میفهممت حق داری واقعا گاهی آدم کم میاره اهن نیستیم که هیچ عکس العملی‌نشون ندیم🥹

سوال های مرتبط

مامان آوینا مامان آوینا ۱ سالگی
سلام به همگی.خواستم از تجربه ای که از قطع شیر بدست آوردم براتون بگم،من یکباره شیر رو قطع نکردم،بعد از واکسن ۱۸ماهگی شروع کردم،،کم کم وعده های شیر شو کم کردم ،تا ۱۹ماهگیش دیگه کلا فقط میخواست بخوابه میخورد،،،عادت کرده بود که تو روز نخوره،،،اینم بگم دختر من عادت داشت تو روز بینهایت شیر بخوره،،،تقریبا سه هفته س که شیر شبشم کلا قطع کردم یکی ،قشنگ سیرش کردم،اب بهش دادم گذاشتمش تو گهوارش و گفتم بیا تابت بدم،(به گهواره میگه تاب)برقا رو خاموش کردم و چراغ خواب و روشن کردم لالایی خواندم براش،،،چشماش سنگین شد خوابش برد تا ساعت ۷صبح،بیدار شده بود گرسنه ش بود،،فقط گریه میکرد توی خواب ،وقتی بیدار شد دید من بیدارم گف آب...بردمش بیرون بهش آب دادم.. تقریباً یه لیوان آب خودم ،گفتم تخمه مرغ میخوری گفت آره براش آبپز کردم اونم خورد بهدش آب جوش و نباتم بهش دادم...قشنگ سیر سیر شد گذاشتمش تو گهواره دوباره و خوابید...آسون نبود ولی سختم نبود..بعضی وقتا بهونه ی شیر و میکرد دیگه نمی‌دونستم چیکار کنم باباش میبرد میچرخوندش،،،اینم بگم لباس پوشیده بپوشید خیلی بهتره کمتر دلشون میخواد😄🤭
امیدوارم مفید بوده باشه🌹
مامان باربد مامان باربد ۱ سالگی
پایان روز دوم از شیر گرفتن باربد🥲
دیروز که رو زاول بود خیلی اذیت شد
من یا صبر زرد گرفتم که سه بار امتحان کرد و گفتم دهنت اخ شد بردم دهنو شستم
و دیگه امتحان نکرد
برای خوابیدن خیلی بیقراری میکرد که باباش چه ظهر چه شب بردش بیرون خوابش کرد.نصف شب دوبار بیدار شد ۲ که نیم ساعت زمان برد تا گریش اروم بشه و بخوابه
بغل باباشم اصصصلا نموند تو بغل خودم اروم شد خوابید
یبارم ۳/۵ که اینسری ۲۰ دقیقه طول کشید تا اروم بشه و خوابید تا ۸ صبح
صبحم تا الان هیچ مشکلی نداشت ینی به کلی اصلا سراغشم نمی اومد
ظهرم خیلی ریلکس دراز کشید تو بغلم بدون هیچ گلایه ای ۵ دقیقه ای خوابش برد
اما الان که شب دوم میشه خیلی گریه کرد بچم
از ساعت ۹ علایم هواب داشت ولی پا نمیداد
دوباره یکم روی سینم‌کوبید و یکم منو زد و گریه کرد و تقریبا از ساعت ۹ بیقراریاش شروع شد ساعت ۱۰ خوابش برد
اما وضعیت خودم بشدت وخیمه
سینه هام داره از درد منفجر میشه انقد وزم کرده که فک نکنم دیگه راه داشته باشه بسشتر از این
ماساژ دادم کلم هم‌گذاشتم
خیلی دردناکه