۷ پاسخ

خواهر ما با یه دونه پنجرمیشم چه بسر دوتا فندق کوچلو باشه خدا حفظشون کنه واقعا سخته من ک طول روز وقت کم میارم

چی بگم گلم
سه چهار روزه سرماخوردن و تب
همین دیشبی اینقدر گریه کرد تا صبح اصلا درس نخوابید
اونم چه گریه ای انگار آمپول زده بهشون
همسرمم روزا سرکار میره شبا میاد خسته
هر چقدر توان داشته باشه داد و هوار رو من راه میندازه
ما مامانا چقدر مظلومیم
آخه بنده خدا مگه من میزنمشون که نخوابن ؟خب بچن کوچیکن سرماخوردن و بدن درد شدن نمیتونن بخوابن
دو تایی بغلشون کردم و راه بردم
تازه یه دختر سه ساله هم دارم اونم سرما خورده
فقط میگم خدا خودش صبر و توانایی بده
خودمم سرماخوردم
تنشون سالم باشن و هیچوقت مریض نشن
پدرم دراومد دست تنها بدون کمکی

حرفی برای گفتن ندارم فقط اینکه با جون و دل می فهممت😥

خدا قوت بده همه مادرا رو بخصوص اونایی ک‌دوقلو و چند قلو دارن
بچه داری واقعاااا سخته

منممممم همینمممممم
فقط شکررر میکنم بین این همه خستگی حداقل دوساعت تایمی که میخابن میرن باشگاه خسته میشم خیلی بعدش اما برا بچه ها یکم با حوصله تر میشم
بازی هم یا میبرم ایون بازی میکنن یا خونه دنبال بازی و دالی این چیزا
اما در کل خیلی سخته مخصوصا اگه دست تنها هم هستیم

من قل اولم هنوز پامیشه برای شزر شب،خستم،دست تنهام،خونم زیر زمبن نور نیس هوانیس،،تلویزن الان۲هفته خراب شده
۳تونن پول تعمیرر میخاد،،،ولی بااین همه بازم شکر

منم دوقلو دارم دارم له میشم دست تنهام ، بدیش اینه یه قل م هنو شبا نمیخابه چند بار واسه شیر و پستونک بیدار میشه ازینورم هفت صبح هر دو بیدارن
دارم از خستگی و بیخوابی میمیرم
آرزومه شبو خوب بخابن حداقل واسه فرداش ریکاوری بشم🥹فقط خدا قوت

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱۵ ماهگی
تجربه سفر با دوقلوها
اصفهان_مشهد
میدونم خیلی دیره اما بذارید پای روزای سخت دوقلو داری

من سخت ترین مرحله سفرم مسیر بود چون قرار نبود هتل بریم و برنامه خونه بود پس برای مسیر تصمیم گرفتیم تایم خواب بچها یعنی شب راه بیفتیم خواب روز رو اون روز حذف کردیم و شب بعد شام راه افتادیم و طبق برنامه بچها توی ماشین خوابیدن البته تاثیر تشک بادی که عکسشو براتون گذاشتم خیییلی زیاد بود و عقب ماشین رو مثل یه تخت کرده بود که بچهارو روش راحت خوابوندم و خودم وسطشون نشستم و شیر دادم تاخوابیدن تا صبح همش شیشه ها اماده بودو به محض اولین تکون بهشون شیر میدادم و دوباره میخوابیدن یه کیف حاوی زیرانداز یه بار مصرف و دستکش و پوشک و دستمال مرطوب اماده کرده بودم که یکی بچها پی پی کرد و تمیز کردنش سختت بود و اصلا نمیموند رو زیرانداز تفر بعدی رو شستم و خیلی راحت بود. ازصبح تا ظهر ک برسیم با یه جعبه خوراکی و اسباب بازی سرگرمشون کردم و خوب بود توی مشهد مشکلم غذا دادن بود چون صندلی غذا نداشتم
هرچقدر مسیر رفت خوب بود تو مسیر برگشت ماشینمون خراب شد و یه یه ساعتی موندیم تو بیابون ک سخت بود
سوالی دارین بنویسین برام