توی ابن ۶ماه که آدین دنیا اومده با همه سختیای بچه داری،با وجود حساسیتش رژیم سختی که گرفتم،باجابه جایی خونه تمیز کردن و خستگیای جابه جایی ،اصلا از سختی بچه داری غر نزدم و بچه من ازاون ادمایی که یکیو میبینه یه جوری ساکت و اروم ،هنهه میگن چه ارومه ولی کافی کسی نباشه یه کاری میکنه🙄🙄🙄🙄
وای الان خیلی سخته🥲🥲🥲دیروز برقا رفت یه عالمه طبقه رو پیاده رفتم پایین برگشتنیم دیدم برقا نیومده بازم مجبور شدم اونهمه پله رو بیام بالا
بدنم خیلییییی درد میکنه خیلییی آرینم همش نق غر میگه از کنارم جم نخور،حتی نمیذاره برم آب بردارم بخورم😭

ببین خیلی خوبه صبوری
اینکه غر نزنی
چیزی نگی
من یوقتایی دیگ کم میارم
نه بخاطر بچم
خسته میشم
همه چی یدفعه هجوم میاره برام
خستگی
کار خونه
بعضی وقتا دیگ بروز میدم
اخرشم با شوهرم بحثم میشه
بعدش پشیمون میشم ک چرا اینجوری گفتم
از خودم بدم میاد
میگم کاش صبورتر باشم

واقعا هممون همینیم درکت میکنم

عزیزم ناراحت نباش بالاخره هرکی ی جوری تو سختی هست

خدا سلامتی بده،میفهمممممممممممم با تمااااااام وجووووووووود

وای تو این سن همشون همینن انگار