سلاااممم
مامانایی که بچهاتون همسن بچهای منن مال شمام قشقرق راه میندازن؟؟؟؟؟
واسه هرچیزی که فکرشو بکنید این هفته صدای گریه های دخترم بالا بوووود خستم خستههههههه مغزم درد گرفته نمیدونم چیکارش کنم اصلن میمونم چه رفتاری کنم در برابر کاراش یه کالسکه اسباب بازی کوچولو که کون عروسکشم به زور جا میشه توش رو میخواد سوار شه انقدر واسه این که جاش نمیشد توش گریه کرد به هزار روش بهش فهموندم که این برات کوچیکه ولی متوجه نمیشد پاشو کردم داخل گریه کرد کونشو کردم داخل تایرای کالسکه از فشار در اومد پرت شد رو زمین گریه کرد میخواد دمپایی پاش کنه پاش نمیره تو دمپایی گریه میکنه خودشو پرت میکنه رو زمین ، میخواد سوار موتورش بشه بلد نیس پاشو بلند کنه گریه میکنه خودشو پرت میکنه زمین، میخواد غذا بخوره غذاش از قاشقش میریزه گریه میکنه من میخوام غذارو بدم بهش گریه میکنه که بزار خودم بخورم دیشب سر یه لقمه که من گذاشتم دهنش غذارو کوفت کرد بهمون تا یک ساعت بعد غذا گریه کرد که چرا تو بهم دادی و هزاران رفتار این مدلی
چیکااااااار کنمممممممممممم
بسکه گریه کرده داداشش میترسه تا گریه کنه میدوه میاد بغل من و گریه میوفته نمیدونم چرا این یکی دیگه بعد یک سال و دو ماه عادت به صدای گریه های اون نمیکنههههه
خستمممممم خستمممممممممم

۴ پاسخ

آخی دوقلون خواحفظشون‌کنه

دختر منم گاهی وقتا اینجوری میشه
مثلا از خواب پاشده الکی گریه میکنه خودشو میزنه اینور اونور معلوم نبود اصلا چی میخواد
یا لج میکنه میزنه پاشو میکوبه زمین جیغ بنفش میکشه

انگار داری بچه های منو میگی
اینقد خسته م همش جیغ و داد، گریه،
عصبی شدم 😭می چسبن به یقه م دوتایی جیغ های بنفش می کشن حتی نمیتونم پاشم یه متر اون ورترم چیزی رو وردارم و ارومشون کنم 😢

مخصوصا دخترم اووووف دیگه به صداش الرژی پیدا کردم
مگه میشه بچه اینجوری باشه آخه 😥

آقا به خدا که من غلط کردم
چرااخه بزرگ میشن عوض اینکه آروم شن بدتر میشن 😭😭😭
بریدم دیگه.....

وای منم فکر میکردم فقط دختر من اینجوریه نگو اقتضای نشونه دیدم دو روزعضه مامانای گهواره تایپک میزارن بچه هاشون تو این سن اینجورین مال دندونشونه فک کنم ۵ روزه از زندگی بیزارم کرده یه سره نق میزنه

وای خدا ننه ...همشون همینجورین ..پسرمنم همینه .. خدا کمکت کنه

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۶ ماهگی
بعد من طبقه بالا مادرشوهرم اینام ، تا این بچه گریه میکنه زنگ میزنه به من که چشه ، خب بچه گریه میکنه دیگه ، میزم دسشویی گریه میکنه میرم یه کاری کنم گریه میکنه، میخواد بره سر گاز و اینا نمیزارم گریه میکنه ، گریه های وحشتناک میکنه انگار چی شده ، اینم زرتی زنگ میزنه به من که چشه بچه ، به خدا انگار شکنجه میکنمش
امروز دیگه همه چیزو گذاشتم کنار عصبانی بودم از دست بچم و این گریه های الکیش، بهش گفتم لابد میخواد یه کار بکنه من نمیزارم خطرناکه ، گریه میکنه ، میخوای من ایندفعه بزارم بره سر گاز یا دسشویی نرم اروم باشه بچه اره؟ شکنجه نمیکنمش که ، گفت نهههه گفتم شاید تب داره یا دندونش درد داره اذیتت میکنه ، میگم خب درد داشته باشه یا تب استامینوفن میدم بهش دیگه ، گفت باشه و خدافظی کرد ، اه خستم به خدا ، انگار من خودم دلم میخواد این گریه کنه ، خسته شدم به قران،‌گاهی از دستش یه دو دقیقه میرم تو اتاق فقط اروم شم و برگردم نمیفهمم چشه، فقط بهونه و غر ، دندوناشم تازه دراومده اخه
حالا اگه مادرشوهرم بنده خدا میتونست نگهش داره میگفتم یعنی میخواد یکم کمکم کنه ، ولی نمیتونه ، مشکلیم براش پیش بیاد ازش بپرسم میگه من نمیدونم ببر دکتر ، حالا تا گریه میکنه زنگ میزنه چشه😑😑