سوال های مرتبط

مامان لناجون مامان لناجون ۱ سالگی
دیروز ساعت ۱۱واکسن لنارو زدم بغلش کردم وقتی ساکت شد گذاشتمش زمین راه بره حدودا یک ساعت چهال دقیقه پیاده روی کرد رسیدیم خونه مامانم اونجا بازی کرد ‌میوه خورد ساعت یک برق رفت دیکه خوابیذی تا دو اما از شدن گرما بیدار شد. یکم بغلش کرردیم. اما گفتیم شاید تب دارع. من شربت براش نیاورده بودم. خیلی کریه کرد پاش درد میکرد چون پاشو سفت میکرد موقع کریع اوردمش خونع ساعت سه اولین دوز داروشو دادم خابید بیدار شد. بازی کرد راه میرفت. غذاشو خورد دیکه ساعت ۹اینا یکم گریه کرد اروم اروم باراحتیاط قدم بر میداشت اما دوست نذاشت بیافته داخل جا دراز بکشه بشینع اروم راه میرفت دیکه شربت خورد دوبارع خابید ساعت سع دیدم تب داره اما خاب بودم. دلم نیومد بیدار کنم گریه کنم داخل خاب ب جا شربت شیاف براش گذاشتم دیکه خابدیم تا صبح ساعت ۸سربتشو دادم بلند شد گفت بریم مامی منظورش خونه مامانمه
گراشتم زمین راه بره قشنک مثل هرروز راه رفت بعد یه جا وایسا با پاهاش درجا میزد یعنی زود باش😆 یکم تب داشت ولی پاش نه جا واکسنش قرمز شد نه سفت شد نه متورم شد نرم نرم خداروشکر شد اذیت نشد. اونجوری ک ترسیده بودم عالی بود امیدوارم روبه بهبودی باشه امروزم میتونم ببرم حموم اب براش عالیه
مطمعنم اون راه رفتنه براش خیلی خوب بود. هرکی میترسه نترسه برای بجه من عالی بود. یکم کریه میکنه ک طبیعی قابل تحمل