پارت دوم زایمان
خلاصه ک بعد. سزارین انتقالم دادن بخش حتی اونجا با آدم درست رفتار نمی‌کرد چهار ساعت پاهام بی حس بود ی بار اومد تو این چهار ساعت برای معاینه هی می‌گفت پاتو باز کن میگفتم خانم حس ندارم می‌گفت ادا در نیارید چهار ساعته بلاخره اون شب سخت گذشت فرداش برای اولین بار خاستم بلند شم ک از درد سر گیجه داشتم پس میوفتادم با هزار بد بختی رفتم بعد ظهر اون روز منو مرخص کرد پسرمو نه گفتن زردی داره فردا هشت صبح بیاین فردا هشت رفتم گفت پسرت عفونت داره برو خونه هر روز زنگ بزن گفتم میخام ببرمش باهام دعوا کرد کلی بد حرف زدن من منتظر موندم دکتر پسرم بیاد دکترش ک اومد باز رفتم پرستار با لحنی بدی گفت خسته مون کردی هی میایی ولی دکتر ک ی خانم مسن و مهربون بود گفت مامانی کی هستی خودمو معرفی کردم گفت عزیزم امروز پسرت مرخصه همه چیش عالیه برو بیرون منتظر بمون صدات میکنن دیروز اشک منو تا مرخص کردن در آوردن ینی خدا ازشون نگذره کلی هزینه هامون ۴۵میلیون شد میگم فدای سر پسرم ولی رفتار زشت زننده اونا یادم نمیره

۱۱ پاسخ

تو که درد طبیعی کشیدی چرا پول زیادی گرفتن واسه سزارین!

کدوم بیمارستان بودی؟
مبارک قدم نو رسیده عزیزم

جوابشون رو ندادی
من از الان تصمیم گرفتم هرچی بگن منم بکوبم تو دهنشون نزارم دعوام کنن آخه منم شنیدم که بعضی پرستارا خیلی بیشعورن و فوش میدن و باهات طلبکارانه حرف میزنن مگه طلب باباشون رو دارن احمقا کی گفته وقتی اعصاب ندارن پرستار بشن مگه ما مجبورشون کردیم انقد اعصابم خورد میشه وقتی یکی میاد میگه بهمون توهین کردن و بد حرف زدن

مگه معاینه میکنن بعد سزارین

خدا لعنتشون کنه با این رفتار
من بیمارستانم عالی بودن پرسنل

خاک برسرشون این همه پول میگیرن اخرم اینطوری رفتار می‌کنند منم بیمارستان خصوصی بودم همین قدر پول گرفتن و بد برخورد کردن به شوهرم هم گفته بودن. زنت دیوونس

من پنج روز پسرم بستری بود پنج روز با اینکه یک روز بود زایمان کردم همش خودم پیشش بودم پرستارا هم اجازه نمیدادن ولی من میرفتم

شکایت کن،هیچکی باهات نبود قایمکی فیلم بگیره؟باید روی اینجور پرسنل رو کم کرد

برا من بدرفتاری نمی کردن ولی اهمیتم ب بیمارا نمیدادن

چقدر بد رفتاری کردن

وای چقدر بیشعور

سوال های مرتبط

مامان فرفری💙 مامان فرفری💙 ۱ ماهگی
پارت ششم
دکتر ک اومد براش دلیل بستری شدن منو توضیح دادن گفتم دکتر منو مرخص کن گفت ک چرا نمیایی بیمارستان خودم عملت کنم گفتم چند میگیری گفت با بیمارستان انقدر میشه منم خوشحال شدم خیلی شمارشون گرفتم گفتم منو با رضایت خودم مرخص کن گفت باشه برگه رضایت مهر میزنم توهم فردا بیا برا سزارین کنم گفتم باشه انقدر خوشحال بودم ک قراره مرخصشم ک حد نداشت سونو گفت انجام دادم همونجا و ازمایش
رفتم سونو تو ویلچر بودم منو بردن ک مامانم اینا رو دیدم اومدن پیشم گفتم میخام مرخص شم همشون خوشحال شدن رفتم. سونو انجام دادم رفتم نشستم منتظر ک بیان ببرنم تو بخش اون خانومه دیگه میخاست زایمان کنه بردنش تو اتاق تا زایمان کنه اونم دکتر نمیومد بالا سرش ک دانشجو اتقدر هم سرش داد میزد ک نگو اونم همش جیغ میزدانقدر میترسیدم ک نگو تا ظهر طول کشید رفتم بخش زنگ زدم مامانم اومد باهام رفتیم تو حیاط ب شوهرم جریان گفتم
گفتم من باید حتما سزارین شم براش همه جریان اونجا ک چه بلایی سرم اوردن رو گفتممم
دیگه منتظر بودم تا دکتر بیاد دکتر اومد باهاش صحبت کردم برا سزارین فردا نامه هم داد ک مرخص بشم کارامو کردم و از اون بیمارستان شوشتری لعنتی در اومدم...
#بارداری
#زایمان
مامان 🌙𝓜𝓪𝓱𝓵𝓲𝓷 مامان 🌙𝓜𝓪𝓱𝓵𝓲𝓷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان👩🏻‍🍼
پارت 3: آمپول فشار رو اومدن داخل سروم زدن و دکتر گفت تا 4 صبح وقت داری طبیعی زایمان کنی همکاری کن باهامون 😅😁خلاصه ک هی ماما میفرستادن باهام ورزش کنه منم با کمال میل همکاری کردم باز معاینه کردن اصلا باز نشدم و همچنان درد نداشتم هی گذشت نزدیکای 4 شد هیچ پیشرفتی نداشتم ماماها زنگ زدن به دکتر شرح حال منو گفتن دکترم گفته بود دوز آمپول فشارو ببرید بالا تا ساعت 6 اومدن دوباره آمپول ریختن تو سرومم و رفتن منم همش منتظر درد بودم گذشت دوباره ساعت 6 شد بعد کلی معاینه بازم گفتن هیچی باز نشدی و بدنت خیلی مقاومه صبحونه نخور تا دکتر بیاد احتمالا ببرنت سزارین خلاصش کنم ک بازم ی دوساعتی منو الاف کردن و در آخر اومدن ساعت 8 و نیم آمادم کردن برا سزارین و در آخر ساعت 9 دختر نازمو دادن بغلم😍و قسمت این بود ک من با کلی ورزش و لگن خوبی ک داشتم و دهانه رحمم نرم بود ولی هیچ پیشرفتی با آمپول فشار نکردم و خداروشکر عمل سزارینم سخت نبود برام و میگم حتما کار خدا ی حکمتی داشته ک دارو رو من جواب نده
مامان آوا قشنگم مامان آوا قشنگم ۱ ماهگی
تجربه زایمانم که درد طبیعی کشیدم و در اخر سزارین شدم
سلام من ۳۴هفته بودم شب رفتیم بیرون و من با دختر خاله هام بلند شدم رقصیدم بعد شب خیلی سرد بود لباس گرم هم تنم نکردم و تا ساعت ۳صبح بیرون بودیم و من همون شب داستانم شروع شد شب که میخواستیم برگردیم من از درد واژن نمیتونستم توی ماشین بشینم از اون شب هی درد داشتم و نمیتونستم راه برم کل ۳۴ هفته هر شب از درد به خودم پیچیدم هی میرفتم بیمارستان میگفتن انقباض نیست درد داری عزیزم باید تحمل کنی بعد چند روز من حس کردم یک دفع شورتم خیس شد بعد دیگه اون روز پیام دادم به دکترم گفت گفت بیا پیش من ۳۴هفته ۵روز داشتم رفتم پیش دکتر دکترم گفت زود برو بیمارستان شاید کیسه ابت باشه رفتم بیمارستان گفتن کیسه ابت نیست همه چی اوکی بود تا اینکه فشارم رو گرفت گفت ۱۵روی ۹هستش باید بستری بشی چون یک زایمان توی ۳۶هفته داشتم بخاطر فشار بالا پسر اول زود دنیا اومد بعد منو بستری کردن اون شب تا ۳۵هفته ۳روز شدم میخواستن مرخصی کنن که اومدن دوباره فشارم رو چک کنن که مرخصمم کنن بعد یک دفعه دکتر گفت فشارت خیلی رفته بالا سریع برو زایشگاه رفتم توی زایشگاه تا شب بودم بهم هی قرص دادن خوردم ساعت ۴بود یکی از ماما ها اومد منو نگاه کرد گفت چهار سانت شدی زود به ماما همراهت بگو بیاد من به ماما همراهم زنگ زدم اومد و هی میومدن منو چک میکردن وای چه دردی داشت تا ساعت ۱۱ماما همراه گفت بیاین چک کنین بعد دوباره که چک کردن دیدین دهانه رحمم همون چهار سانته با همون دردی که هی میگرفت ول میکرد دیگه دکتر اومد گفت باز نمیشه دهانه رحمش چهار سانت بیشتر باز نشده برای بچه خطرناکه ببرینش سزارین بچه اولشم باید سزارین میشده و اون شب منو سزارین کردن
مامان آراد🩵🫀 مامان آراد🩵🫀 ۴ ماهگی
پارت چهار زایمان طبیعی
اومد پیشم و اولین کاری کرد برام رایحه درمانی کرد ک اون منو گیج گیج کرد خواب بودم انگار فقد موقع دردا بیدار میشدم ک هر درد 2 دقیقه طول می‌کشید منو از روی تخت برد پایین و گفت شروع کن لگنتو تکون بده هر موقع درد گرفت تکون نده منم شروع کردم ب تکون دادن ک هر لحظه دردم بیشتر می‌شود و حس دستشویی داشتم گفتم باید برم سرویس گفت برو و وقتی اومدی حالت سجده میشی و چند دقیقه صبر میکنی
وقتی اومدم بیرون تختو برام آماده کرده بود و گاز بی حسی گذاشته بود کنارم حالت سجده شدم و دردا واقعا برام غیر قابل تحمل بود با هر دردی ک می‌گرفت برام گاز میزد حس زور داشتم دوباره گفتم ک باید برم دستشویی گفت پاشو برو رفتم دستشویی و فقد زور میزدم ک یهویی ماما همراهم اومد داخل و دید ک دارم زور میزنم گفت نکن سر بچه تو واژنته من دارم الان موهاشو میبینم اومدم از دستشویی بیرون و گفت برو رو تخت بخواب برای معاینه دکترو صدا زد گفت 20 دقیقه قبل 6 سانت بوده الان حس زور داره دکتر هم اومد منو دید گفت بره رو تخت زایمان ده سانته و سر بچه با ی زور میاد بیرون
و من دردام اونجا تموم شده بود فقد فشاری ک رو واژن و مقعدم بود اذیتم می‌کرد با هر حس زوری ک بهم دست می‌داد با تمومه قدرتم زور میزدم با چند تا زور سر بچه اومد بیرون ک گفتن زور بزن بچه بچرخه دکتر تا منو دید گفت نمیخاد جون نداره دیگ خودم بچه رو میگیرم اونجا بود ک از شدت خوشحالی نمیدونستم چیکار بکنم بچه رو گذاشت رو شکمم و صدای گریش بهترین آهنگ عمرم بود
من بخاطر زور زدن بی موقع تو دستشویی حسابی پاره شده بودم
و کلی بخیه خوردم😑🤦🏻‍♀️
ولی الان درد ندارم و واقعا برام زایمان خوبی بود
امیدوارم همتون ب سلامتی فارغ بشین
مامان هانا خانم مامان هانا خانم ۶ ماهگی
تجربه زایمان ۱
هفته ۳۸ و ۵ روز رفتم برای معاینه دکتر گفت اصلا سر بچه تو لگن نیومده و هنوز بالاس منم با کلی استرس ورزش و پیاده روی رو زیاد تر کردم
دو شب بعدش یه شیاف گل مغربی گذاشتم خوابیدم نصف شب یه سر رفتم دستشویی اومدم دیدم یکم دلم درد می‌کنه، ساعت شیش صبح دوباره پاشدم برم دستشویی دیدم یکم شلوارم خیس شد تو دسوییی همینجور آب ازم اومد پایین و لکه خون اومد
رفتم حموم آماده شدم رفتم سمت بیمارستان
منو بستری کردن دکتر ساعت هشت اومد بالا سرم معاینه کرد گفت یک سانت بازی ولی انقباضات خیلی خوب داره پیش می‌ره همینجور فعلا ادامه می‌دیم
گذشت تا ساعت ۱۲ دیدم دل دردام داره بیشتر میشه ولی قابل تحمل بود دکتر گفت یکم دیگ میام معاینه کنم ببینم چقدر باز شدی یک ساعت گذشت دیدم خبری از دکتر نشد، ماما اومد معاینه کنه گفتن دکتر گفته خودم میام گفت مادر دکتر فوت شده ول کرد رفت ، اونجا بود که استرس به دردممم اضافه شد ، ساعت دو بود ک باز معاینه کردن گفت ۴ سانت باز شدی نگران نباش دکتر انکال میاد بالا سرت
منم دردام داشت بیشتر و بیشتر میشد
زنک به دکتر انکال زدن گفت براش آمپول فشار بزنید که زودتر انجام بشه
از یه جایی به بعد دیگ نفهمیدم کجام و چیکار میکنم فقط خواهش و التماس که مسکن بزنید من آروم بشم
ماما معاینه کرد گفت هشت سانت باز شدی خیلی خوبه یکم دیگ تحمل کنی بچه به دنیا میاد
زنک به دکتر زدن دکتر گفت باید بیام معاینه کنم
اومد معاینه کرد گفت موقعیت حنین بده باید فوری ببرین اتاق عمل اورژانسی سزارین بشه
اونجا بود که کلی گریه کردم و گفتم من این همه درد کشیدم که الان سزارین بشم
اینقدر جیغ زدم که نفهمیدم چ جوری تا اتاق عمل منو بردن
آمپول بی حسی رو زدن به کمرم دیک اونجا بود که هیچ دردی نفهمیدم
مامان آیهان 👼 مامان آیهان 👼 ۲ ماهگی
ساعت ۸ صب رفتم بهداشت خاست صدا قلبش بزاره گفت خانوم بو کیسه ابتون میاد برو زایشگاه منم رفتم خونه دوش گرفتم ۱۲ ظهر رفتم زایشگاه معاینه کرد گفت برو سنو بده ببینم اب دورش کم نشده منم رفتم و تا ساعت ۶ نوبتم شد سنو دادم و جوابش بردم گفت عالیه نوار قلبم گرفتن گفت مشکلی نداری برو خونت اگ درد داشتی بیا منم رفتم خونه دیدیم هر ۳ دقیقه کمتر درد شدید دارم گفتم خب بزار اگ زیادتر شد میرم یهو کیس ابم پاره شد و شوهرم خونه نبود داداشم زود اومد دنبالم بردم بیمارستان معاینه شدم گفت بستری بایدد شی و کاراهامو انجام دادن از ۷ عصر درد شدید گرفتم و امپول فشار زدن تو سرمم و دردهام ناجور شدن و ی ماما تنها هی بهم رسیدگی می کردم گفتمش تور خدا کمکم کن دارم میمیرم و دل داریم میداد ک نه چیزیت نیس و هی میگفت با دردات توهم زور بزن اصلا جیغ نزن بچت یچیزیش میشه و پمپ درد با هزارتا خاهش اورد بم وصل کرد ۴ سانت باز شدم ک اوردن واسم پمپ درد و هی معاینه ام می کرد می گفت افزین خوب پیش رفت داری منم از درد دیگه نا امید بودم ک بتونم ولی بلاخره ساعت ۳ بود اومد بیرون و ۲۵۰۰ بود خداروشکر هم چیش اوک بود دستگاه نرفت
مامان ِ تیدا ❤️‍🩹🕊 مامان ِ تیدا ❤️‍🩹🕊 ۳ ماهگی
#زایمان پارت ۲
رفتم بیمارستان ی عالمه واسم ناز عشوه اومدن ک نوار قلبت خوب بود اینا
بعد ی ساعت با دکتر هماهنگ کردن بلاخره رضایت دادن بستریم کنن
یو ساعت بعد بعد ی عالمه سوال و جواب فرستادنم لباس بپوشم
رفتم رو تخت و(اینم بگم من اصلا رحمم باز نشده بود دکتر میگفت باز شده اما اصلا باز نشده بود سر بچه خیلی بالا بود و پایین نیومده بود حتی ب لگن نرسیده بود)
تو این بیمارستان دولتی بی در پیکر هرکی از هرجا میومد معاینه ام می‌کرد
خدا ازش نگذره من نمیگذرم یکی از پرستارا چنان با اخم اومد معاینه ام کرد و فشار بهم می‌آورد ک حتی نمیتونستم تکون بخورم
دیدم نمیتونم تحمل کنم پشت سر هم ازم ان اس تی می‌گرفتن
فقط ی پرستار مهربون بود ک بهش گفتم تروخدا بذارید برم پیش شوهرم میخام باهاش حرف بزنم
ب زور فرستادنم بیرون شوهرم تا منو دید ترسید خیلی زیاد ترسیده بود
گفت پول جور میکنم بگو ببرنت سزارین
رفتم تو انقد واسم ناز عشوه اومدن ساعت ۹ بود ک گفتن باید الان هزینه دکتر و پرداخت کنید
هزینه چقدر ۱۰ تومن اونم نقد...
مامان آیدی روبیکا مامان آیدی روبیکا ۴ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی😄
13 ام رفتم بهداشت و گفتم 40 هفته میشم امروز فردا تاریخ زایمانمه گفت میخوای برو زایشگاه رفتم اونجا معاینه کردن گفتن 3 سانتی بستری شدم ساعت 3 رفتم بخش زایمان با آمپول فشار دردام کم کم شروع شد معاینه کردن ک ی سانت بودم بخش ماما اشتباه کرده بودن تا ساعت 8 هیچ پیشرفتی نکردم همون ی سانت بود برام سوند گذاشتن ک دردام شدید شد ن خوابیدم فقط هی کمرمو فشار میدادم و گریه میکردم نفس های عمیق می‌کشیدم ساعت 7 صبح برداشتن معاینه کردن گفت 3.4 سانتی بعد برای اسپاینال گفتم گفتن الان ماما شیفت میاد معاینه میکنه اگ اوکی بودی برات میزنه ساعت نزدیکای 8 تقریباً اومد معاینه کرد 5 سانت بودم ک کیسه آبمو پاره کرد دیگ دردم غیر قابل تحمل بود همش حس فشار و کمر درد داشتم فقط محکم جیغ میزدم نمی‌تونستم تکون بخورم تا ول بده دردم متخصص اومد آمپول زد دیگ بی حس شدم دراز کشیدم برای ان اس تی و نیم ساعتی خواب رفتم یهو حس کردم مدفوع دارم ب خانمه گفتم نمیشه برم دستشویی گفت بزار معاینت کنم شاید سر بچست ک اره اومده بود پایین دیگ زور خودم زور زدم تا بیشتر بیاد بعد همه اومدن ن زور زدن هارو حس کردم ن موقع کشیدن ن برش و بخیه اینا هیچی نفهمیدم راحت بود اخراش ساعت 9:20 دقیقه هم پسرم به دنیا اومد با وزن 3500 🩵🤱
مامان فسقلی🥹💙 مامان فسقلی🥹💙 ۳ ماهگی
#زایمان پارت سوم: زنگ زدن ب دکتر اومد بالا سرم باز شرح حال پرسید و بهش گفتم ک سرکلاژم و گفت اول باید سرکلاژت رو باز کنیم بعد بری سنو ببینیم بچت هنوز بریچه یا سفالیک چون بهشون گفتم بار اخری بریچ بود و من چقدر اون لحظه دعا کردم ک بچم بریچ باشه ک سزارین کنم خلاصه منو بردن سنو دادم از شانس گندم دوباره بچه سفالیک شده بود😭😭
منو اوردن ک سرکلاژم رو باز کنن وووای ک چقدر دردم گرفت بی مروت دستشو تا ته کرده بود اون تو و هی میچرخوند ک گره نخ رو پیدا کنه و قیچی هم تو دستش بود ک من هرلحظه امکان داشت بیهوش بشم از ترس و از درد ک دیدم گفت دستم ب نخ نمیرسه و اسم یه وسیله گفت ک برن براش بیارن ک با اون باز کنه 😖😖😖
تا پرستار بره دستگاه رو بیاره من کلی گریه کردم و التماس دکتر کردم ک منو سزارین کنن چون واقعا بزرگ ترین آرزوم این بود ک سزارین کنم 🥺🥺
اینو بگم اونجایی ک با امبولانس رفتم بیمارستان مادر شوهرم اومده بود بام و نزاشت شوهرم بیاد و شوهرم رفت دنبال مادرم ک باهم بیان.
دکتره ک انگار از خداش بود گفت چرا میخای سز کنی گفتم میترسم و کلی بدم میاد ک اونم بعد کلی با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن قبول کرد منو سز کنه😍😍😍😍
مامان مهراد💙💙 مامان مهراد💙💙 ۲ ماهگی
من یکشنبه بود ک حس کردم حرکات بچم کم شده خلاصه هرکاری بگین کردم ولی بازم کم بود شب رفتم بیمارستان قسمت زایشگاه nstگرفتن گفتن مشکلی نداره و میتونی بری خونه ..بعد ی دکتر اومد گفت ن چون مشکل فشار داری باید بستری بشی ب احتمال زیاد فردا سز میشی مایعات سبک بخور من کلا شوکه شده بودم نمی‌دونستم چکارکنم فردا شب همون دکتره اومد گفت تورو ب شیفت بعد میسپارم ختم بارداری دادن گفتن روند زایمان طبیعی و شروع کنن من بازم تعجب کردم گفتم مگ قرار نبود منو سز کنید گفت نه فعلا طبیعی... خلاصه منم قبول کردم و گفتم مشکلی نیس..ساعت ۸٫۵اومدن معاینه کردن گفتن یه سانتی درصورتی ک خودم از هفته ۳۴ ی سانت بودم...برام نمی‌دونم شیاف بود یا قرص گذاشتن تو واژنمو و دردم شروع شد ...تا شد دوباره ساعت۱۲دکتر اومد معاینه کرد ب حدی فشار داد و چرخوند ک من جیغم دردومد و گریه کردم ..بعد دستکش رو دیدم ..دیدم خونی شده ..گفت دوسانتی فهمیدم ک بزور رحممو باز کرد...خلاصه تا شب ساعت ۱۰شب من داشتم درد می‌کشیدم و هر ی ساعتی یبار میومدن معاینه..و همچنان با وجود درد زیاد همون دو سانت بودم
ادامه پارت بعدی
مامان دونات کوچولو مامان دونات کوچولو ۱ ماهگی
زایمان طبیعی پارت 3
ساعت نه نیم معاینه شدم کیسه آبم پاره شد پرسیدم چند سانتم گفت چهار سانتی برو تو حیاط بیمارستان راه برو ساعت یک نیم بیا رفتم باز راه رفتم هی موقع دردا خودمو یک جایی نگه میداشتم درد تموم میشد باز راه میرفتم دوباره ساعت یک رفتم داخل معاینه کرد گفت تعغیر نکردی برو باز راه برو دوساعت دیگه بیا باز رفتم راه میرفتم یکم مینشتم رو صندلی دوباره بعد دوساعت رفتم داخل معاینه شدم همون اوضاع قبلی بود تا ساعت پنج صبح همینطور از درد ناله میکردم دیگه رفتم داخل معاینه کرد همون چهار سانت بودم دیگه گفت لباستو عوض کن اومد نمونه خون و ادرار گرفت و آنژوکت وصل کردم رفتم اتاق زایمان معاینه شدم معاینه لگنی گفت لگنت یکم برآمدگی دارع ولی بچت زیاد بزرگ نیست و مشکلی پیش نمیاد البته که من چند روز پیش معاینه لگنی شده بودم پیش دکترم و معاینه تحریکیم شدم که دکتر من همین حرف رو زده بود اون موقع دوسانت بودم اومدن سوزن فشار زدن بعد دوباره معاینه شدم ماما گفت که شیش سانتی خوب دهانه رحم دارع باز میشه و سرم بستش و رفت (ولی به نظرم به این دلیل بست که من تو شیفت اون زایمان نکنم چون شیفت داشت عوض میشد )