نیمه شبه...
اناهیتا بعد از کلی بازی و شیطونی و یه حموم حسابی که خیلیم توو وانِ آب و کف بهش خوش گذشته، الان معصومانه کنارم خوابیده..
باباشم بعد از دیدن یه فیلم سینمایی دو نفره کنار دوست‌دختر قدیمیش (مامان آنی) و به این خاطر که اینروزا اصلا نمیتونه با سروصدای دخترکمون تمرکز کنه و به کارش برسه، رفته توو اتاقش تا شاید یکم از کارای عقب افتادشو انجام بده..
بعد از یک روزِ پرهیاهو، دو ساعتی میشه که یکم اروم گرفتم و دراز کشیدم..
هر شب بعد از خوابیدن اناهیتا انگار تازه یادِ گلار میفتم..
همون دختری که برای تک تک ثانیه‌های زندگیش برنامه و هدف داشت..
برای صبح تا شب و روز به روزِ هر ماه برنامه مینوشت و گام به گام به طرف پیشرفت حرکت میکرد..
حتی خواب و کتاب خوندن و تایم بیداری اون دختر ساعت مشخص داشت!
ولی حالا چی ... :)
همه چیز شده اناهیتا..
همه کسمم شده اناهیتا..
اگر صداشو نشنوم یا صورتش جلوی چشمام نباشه مدام مضطربم..
شده یه تیکه از وجود من و باباش..
انگار هیچ مَنی یا بهتره بگم هیچ مایی قبل از اناهیتا وجود نداشته و زندگی نکرده!
انگار با تولد ِ اناهیتا ما هم از نو زاده شدیم!
یه مادر سرسخت و احساسی
یه پدر حساس و مهربون و دلسوز
باورم نمیشه که چقدر یه ادم میتونست جای منو توو قلب بنیامین بگیره و پر کنه..
حتی حاضر نیس در حد چند دقیقه از دخترش دل بکَنه.. همه برنامه ها و کاراشو طوری میچینه که ما مجبور نباشیم تنهایی جایی بریم و حتما خودشم باید همراهمون باشه چون بقول خودش صدای اناهیتا مدام توو گوششه :))
البته که کاملاً بهش حق میدم :)
پدرِ یک فرشته بودن این مشکلاتو هم با خودش داره ؛)
خلاصه که معنای زندگیمون خلاصه شده توو یک کلمه
"آناهیتا"
و چقدر خوبه زندگی کردن با چنین معنایی :)

تصویر
۱۷ پاسخ

باور کن هرموقعی انرژیم ته میکشه حال حوصله ندارم میام تاپیکهات رو بخونم...پر از حس خوبه.پراز عشق خالص مادر فرزندیه...خدا برای هم نگهتون داره و خوشبخت باشین❤️💐

بهترین مادر شمایی بخدا قسم
مادری که با مکافات یه بچه رو بزرگ کنه تا مادری که با نازو نعمت بچه شو بزرگ کنه یکیه
شما نمونه ای تک بهترین قوی ترین ناب ترین مادر دنیا

خدا حفظش کنه 🎀
چه مادر جذابی 🥰🥰

عزیزم درخاس میدی

خیلی متن قشنگی بود... ولی ببین من چه دردی دارم میکشم که شوهرم هر شب توی بغل دوست دخترشه و من دارم ناتوان تر از همیشه دخترمون دلانا رو تنهایی بزرگ میکنم... خیلی داغونم خیلی.

جآن 🥹🥹😍😍

ببین دوست دختر قدیمشو خوندم ی لحظه قبلم وایساد😂

چه پدر نمونه وخوبی،ماشالله بمونیدبراهم😍

عاشق تک تک کلمات متنت شدم.همین.
چه قشنگ
خدا حفظش کنه مطمئنا آینده مثل مامانش سخت کوش وبرنامه دار میشه چون تربیتش درسته
الهی بچه هامون سالم باشن که یک لحظه دیدارشون دنیاها می ارزه

عزیییزم
چ قلم‌خوبی
جمع سه تایی تون همیشه شاد

پراز حس خوووب

دخترامون تو یه روز به دنیا اومدن😍

به به چه دلنوشته ای لذت بردم😍
خدایا شکرت به خاطر نعمت های شیرینت🥰
خوشبخترین باشی درکنار دختر گلت😊

انشالله که خدا براهمدیگه نگهتون داره ♥️

خیلی متن قشنگ می‌نویسی ماشالا..
بهت افتخار میکنم مادر مهربون آناهیتا جونم🥹💗
و آناهیتا چه خوشحاله چنین مادری دااااره😍

چیشد شوهرت بادوست دخترش تواتاقه

عکسشو بزار بی تربیت🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺قند افتاد تو دلم

سوال های مرتبط

مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۹ ماهگی
یادمه یکی از دغدغه‌های بزرگم توو بارداری، برگشتن به اندام پیش از بارداریم بعد از زایمان بود.
من با افزایش وزن ۱۷ کیلویی از ۶۸ کیلو به ۸۵ کیلو در روز زایمانم رسیدم و واقعا از چاق موندن میترسیدم..
به این خاطر که همیشه بخاطر پیاده روی و ورزش و تغذیه درست، اندامم رو فرم بود، اون میزان شکم و پهلو خیلی توو ذوقم میزد ولی خب شک نداشتم که میتونم دوباره همه چیزو درست کنم و به حالت اول برگردونم..
جالبه که بهتون بگم من ده روز بعد از زایمان خود بخود ده کیلو از اضافه وزنمو از دست دادم!
و تا دوماهگی دخترم، ۷ کیلوی باقیمونده رو هم ریختم توو زباله دان تاریخ😁😅
الانم که دخترم نزدیک به ۹ ماهگیه، بنده با وزن ۶۴ کیلو در خدمتتونم :)
میدونی چی میخام بگم؟
میخام بگم هبچ چیز اونقدر که ذهن و فکر ما بزرگ و سخت نشونش میده واقعا بزرگ و عجیب غریب نیس!
باید یاد بگیریم تا چیزی رو تجربه نکردیم در موردش فکرای منفی نکنیم!
مدتهاست که هر شب که اطلاعات و وضعیت روزانه مچ بندمو چک میکنم میبینم بدون هیچ رعایت کردنی بالای ۸۰۰ کالری سوزوندم و حدود ۵۰۰۰ گام توو همین خونه ۹۰ متری با اناهیتا و روزمرگیامون گام برداشتم!
همینطوری پیش برم باید بر خلاف ذهنیت بارداریم، دنبال افزایش وزنم باشم😁😅
خلاصه که اناهیتا نه تنها روح منو جلا داده :)
بلکه اندام و جسم من رو هم داره صیقل میده و حسابی رووفرمم اورده🫠😉
طوری که واقعا از خودم راضیم و برای بارداری بعدی به هیچ وجه نگران اندامم نیستم
البته اینم باید بگم که فکر کنم اون چهار کیلو رو با قلقلک دادنای دخترک از دست دادم ؛)
اخه یکماهی میشه که یاد گرفته صورتشو با هیجان توی شکم و پهلوی من فرو ببره و قهقهه منو دربیاره و خودشم با اون صورت ماه و خوشگلش به روم بخنده🥹
مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۹ ماهگی
درود مامای پرتلاش
وقتتون به خیر و نیکی
یه سؤالی برام پیش اومده که دوست داشتم از شما بپرسم و ببینم تجربه شما چیه

این روزا که اناهیتا به نسبت دو سه ماه پیش شیطون‌تر شده گاهی فکر میکنم چقدر بچه‌داری سخت و طاقت فرساس..
حالا تازه چهار دست و پا نمیره طفلکم😁😂
فقط غلت میزنه و خودشو به وسایل و جاهای خطرناک میرسونه

بخاطر دندوناش هم درست نمیتونه شیر بخوره و کمابیش توو شیر خوردن غر میزنه و اذیته
روو زمین بند نمیمونه اگه از وسیله‌ای خوشش بیاد و بخواد بازی کنه ما هم باید بشینیم کنارش و نگاهش کنیم وگرنه اون وسیله یا اسباب بازیش رو رها میکنه..🥴
شاید باورتون نشه اگه بگم از گوشی چقدر بدش میاد
در حدی که من یه تماس جواب میدم از همون لحظه اول غر میزنه که قطع کنم و تا قطع میکنم و توجهمو به خودش میبینه میخنده و اروم میشه🥲😇✨
خوابش خیلی کم شده و از هشت صبح که بیدار میشه تا ۱۰-۱۱ شب نهایتاً سه ساعت میخوابه
البته من توو همون دو سه ساعت به کارام میرسم و غذامونو اماده میکنم ولی در کل همه چیز سخت و عجیب شد یهو.
الان فقط تنها لطفی که میتونم در حق خودم و بچم بکنم کتاب خوندن و ورزش و حوصله داشتن برای شیطونیاشه..
گاهی خسته میشم چون واقعا دست تنهام و نیاز به تنهایی و ارامش خیال از بابت امن بودن جای اناهیتام پیش کسی که واقعا بهش اطمینان داشته باشم مدتهاست که داره اذیتم میکنه اما بازم شکر
شکر که بنیامین کمک حالمه
شکر که تن جیگرگوشم سالمه
شکر برای همین سختی‌ها و لحظه‌هایی که در گذرند
شکر که به برکت وجود اناهیتاجون، یه ارامش و احساس و انرژی مثبت توو خونمون در جریانه که هیچوقت تجربش نکرده بودیم

شما چجوری بین نیازهای خودتون و نیازهای فرزندتون تعادل برقرار میکنید؟ در حالیکه در حال یادگیری مهارت‌های جدیدهستن..😊❣️
مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۹ ماهگی
بیاین براتون از یه معجزه حرف بزنم شاید بدردتون بخوره

معجزه‌ی روال روزانه!
دیدین بعضی بچه‌ها چقدر خوب و راحت و به موقع می‌خوابن؟ صبح‌ها سرحال و شاد از خواب بیدار میشن و در طول روز هم مثل یه فرشته کوچولو رفتار میکنن؟ مامان باباشونم با این وضعیت خیلی از بچه دار شدن راضی و خوشحالن و روزا و لحظه‌های خوبی رو کنار وروجکشون سپری میکنن!
خب بذارید بهتون بگم که احتمالاً معجزه روال روزانه پشت این ماجراس

روال روزانه به این معنا که زندگی کودکتون هرروز دارای برنامه منظم و پیش بینی شدس و مثل یه اهنگ تکراری اما دلنشین، به زندگی کودک نظم میبخشه
روانشناسا تأکید دارن که بچه هایی که توو محیط‌های دارای ثبات و پیش بینی‌پذیری بزرگ میشن و زندگی میکنن، کمتر به اضطراب دچار میشن! در حقیقت همه حرفشون اینه که وقتی یه کودک بدونه چه اتفاقی در انتظارشه، ذهنش ارومتر و اماده‌تره!
درست کردن یه برنامه منظم برای زندگی‌ و خواب یه کودک مثل کاشتن درخته!
در ابتدا شاید کار سختی بنظر برسه اما با رشد این درخت، شما مزه میوه‌های شیرینِ ارامش و شادی و رشد سالم را خواهید چشید :)

دخترک من اما چند روزیه که بخاطر دندوناش یکم از روال روزانه‌اش دراومده و اذیت شده..
البته ساعت خوابش هنوز منظمه ولی وقتی بیداره بدون من بازی نمیکنه و مثل قبل حوصله نداره..
کاش میشد این تغییرات بدنی‌شون رو هم یجوری مدیریت کرد که کمتر اذیت بشن🥹
اخ که چقدر توو این چند روز به فروپاشی روحی و روانی نزدیک شدم و چقددددر از خودم راضیم که تونستم خودمو کنترل کنم و خشم و خستگیمو سر کوچولوی دلبندم خالی نکنم :)

عکس مربوط به کیک تولد بنیامین جونه که لحظه به لحظه‌ درست کردنش اناهیتا یا بغلم بود یا خواب بود یا به پاهام چسبیده بود و دلش میخواست بغلش کنم ؛)
مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۹ ماهگی
یادمه پارسال توو این روزا حسابی بی‌حال شده بودم و کار هرروزم شده بود خوابیدن جلوی کولر و پتو کشیدن روو خودم🫠😅
روزا یا کتاب دستم میگرفتم و اصول زایمان طبیعی و فرزندپروری رو میخوندم
یا میخوابیدم
شبا هم یورو ۲۰۲۴ رو با بنیامین جون دنبال میکردم و چقدر عاشق سبک و نظر دادن خداداد عزیزی توو برنامه ویژه یورو بودم :)
توو این مابین، هر وقت فرشته کوچولوی توو شکمم تکون میخورد دوتایی بهش خیره میشدیم و باهاش حرف میزنم
باباش دست میذاشت روو شکمم و با حرکت اروم دستش با ذوق و شوق بهم میگفت اینجا زانوشه
اینجا کف پاشه
اینجا دنده‌هاشه.. :)
گاهی هم مثلاً بهش میگفت بزن قدش بابایی!
و جالب‌تر اینجاس که واقعا گاهی دخترکمون دقیقا همون لحظه و زیر دست باباش یه حرکت محکم میزد که ما همونو به نیت «زدم قدش» میگرفتیم :)
خلاصه که یه سونولوژیست همیشه کنارم بود که با حدسا و حرفاش دلمو قرص و روحیه از دست رفته بخاطر اون حجم از ببی برنامگی رو بهم برمیگردوند ؛)
امروز و الان و این هفته‌ها با پارسال خیلی متفاوته ولی یچیزی مشابه همون روزاس!
اینکه اناهیتای قشنگم عاشق خوابیدن زیر باد کولر و پتو رو خودش کشیدنه!
شاید باورتون نشه اگه بگم وقتی کولر روشنه و خونه خنکه دخترکم دو ساعت زیر پتو راحت و اسوده میخوابه :)
البته منم باید بهش بچسبم و دراز بکشم و کنارش بمونم
انگار دوست نداره مامانش ازش جدا بشه. دلش میخواد منم کنارش استراحت کنم🫠 ناهار و شام بابایی هم که هیچی (شوخی)😬😉
بازم مثل پارسال توو این وضعیت یا کتاب دستمه یا صفحه گوشی رو اسکرول میکنم یا فیلم میبینم تا خانوم خانوما بیدار شه :)

و باید بگم که خیلی از شباهت اینروزا به اون روزای بارداریم راضیم :)
این لذت و دلخوشی رو با هیییییچ چیزی توو دنیا عوض نمیکنم :)))
مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۹ ماهگی
درود خانوما
یه موضوعی چند روزه که اذیتم میکنه میخاستم نظر و تجربه شما رو بدونم
الان که هوا گرم شده و بچه‌های ما هم تازه با غلت زدن و چهار دست و پا و نشستن اشنا شدن و مدام توو بیداریاشون در حال بازی و تحرکن
چطوری میشه پوشکشون نکرد؟
اخه واقعا هوا گرمه خیلی اذیت میشن
من جدیدا توو خواب پوشکش نمیکنم یا خیلی شل پوشکشو میبندم چون در کل توو خواب نه جیش میکنه نه پی پی
ولی توو بیداری هم یه تایمایی حس میکنم اذیت میشه
از اون گذشته همه وسایل خونه مثل مبل و فرش و ... خاکستری روشن و سفیدن و زود کثیفی رو نشون میدن..
وقتیم که بازش کنم و پوشک نباشه بهرحال میخواد بازی کنه برای خودش بچرخه توو خونه و ..
بنظرتون چیکار میشه برای راحتیشون انجام داد؟
توو فکرش بودم یه پارچه نخی خوب و نایلون برزنت که برای سرویس اشپزخانه استفاده میشه و الیاف بخرم یه زیرانداز بزرگ براش بدوزم راحت توو خونه ازادش بذارم ولی تجربه ندارم نمیدونم این خوب کار میکنه یا نه
بعدش فکر میکنم اگه بچه هم پیپی کنه خب اون الیاف توش بو میگیره نمیشه شستش
موندم چیکار کنم
شما تجربه و پیشنهادتون چی بوده مامانا؟
مامان ليليَن فرفري🤍 مامان ليليَن فرفري🤍 ۹ ماهگی