سلام امروزدخترموبردم نمایشگاه کتاب نشسته بودنقاشی میکشیدیه دختری ک تقریباهمسنه دخترم بوداومدبه دخترم گفت بلندشومیخوام بشینم روی صندلیه تو... دخترمن قبول نکردبعددختره شروع کردبه جیغ کشیدن که من این صندلیومیخوام وهرچی باهاش صحبت کردیم که بشین روی یه صندلیه دیگه راضی نشدومیگفت من صندلی سبزمیخوام رنگه دیگه نمیخوام وومدام پشت سرهم جیغ بلندمیکشیدودخترمنم محکم نشسته بودسرجاش وباناراحتی نقاشی میکشیدووقتی دیددخترازجاش بلندنمیشه شروع کردبه زدنه دخترم ومن رفتم جلوشوگرفتم وبعدبادخترم صحبت کردیم که میشه توبلندبشی بلندنمیشداما مسئول نمایشگاه اومدبامهربونی بهش گفت برات یه صندلی قشنگتروبزرگترمیارم واگه میشه بشین روی اون بعددخترم رفت نشست روی یه صندلیه دیگه
ادامه پایین

اون دختره ننه و بابا نداشت بیان بچه شونو جمع کنن؟🤔 اشتباه کردی گذاشتی صندلی شو عوض کنه بخاطر جیغای اون بچه چون بچت یاد میگیره از حقش کوتاه بیاد . بنظرم اگر اونجا بهش یاد میدادی از حقش دفاع کنه و بعدش اون بچه یا میرفت جای دیگه یا آروم میشد میشست روی صندلی دیگه بچه تو هم مداد بهش میداد یا بهتر میشد باهاش حرف زد که مداداشو بده به ی نفر دیگه . من جات باشن تو همچین مواقعی با اون بچه مقابل هم حرف میزنم که فکر نکنه خونه عمه شه میتونه به هرکی خواست زور بگه

از بچه هایی اینجوری ک جیغ میزنن و با زور چیزی میخان متنفرم و دم دخترت گرم ک پا نشد و نداد و کار شما اشتباه بود ک همه جا بچه ب زور مجبور کردی تسلیم بشه منم پسرم همینجوره مثلا تا میبینه بچه ای گریه میشه یا ناراحت سریع جاش میده ب اون از خوش قلبی بچمه ولی من دلم میخاد مثل دختر تو محکم رو خواسته اش بیاسته و سریع جاش ب کسی نده

دخترمنم زورگوهست الان دست یکی چیزی،باشه گریه میکنه حتمابایداونوبگیره گاهی میگم خدایا یه جنگجوتحویل جامعه دادم تایه دختر

احتمالا اون دختر جیغ جیغوع لنگه دختر منه لجباز خود خواه و همه چی برا خودش من حرصی میخورم یعنی میمیرم از دستش بیرون

دخترت حق داشته
اول خودش اومده
اون دختره زورگو بوده
باید میفهمید همه جا با جیغ و صدا نمیشه به چیزی برسه

کلا سن ۴ سالگی سن لجبازیه دقیقا من‌الان به دخترم هرکاری میگم انجام بده برعکس انجام‌میده هرچی میگم ننکن بیشتر تکرار میکنه .اصلا انگار نه انگار و دقیقا بعد از ۳ سالگی اینطور شده .خیلی سخته تحملش ولی به نظرم باید صبوری کرد امرو نهی کردن زیادم جواب نمیده .
ولی به نظرم اینگه از اون موقعیت دورش کردی دریت بوده چون هرچی ام میموندین اون دختر همچنان به جیغ زدن ادامه میداد که خیلی آزار دهندس دختر خودتم مقاومت میکرد

ادامه
واینباردخترم مدادرنگیاروگرفته بودتوی دسته خودش وبه اون دختره ممیدادودوباردختره جیغ میکشیدبازدخترمن مدادرنگیارونمیدادوهرچی بادخترم صحبت کردم که مدادرنگیابرای همس فقط برای تونیس بایدبزاری وسط هرکس خواست برداره امادخترم گوش نمیدادوتمامه مدتم اون دختره درحال جیغ کشیدن بودبخاطرمدادرنگیاوبعدده دقیقه که اون دختره اومده بود وتمام ده دقیقه رودرحال جیغ کشیدن بود وقتی وواقعااعصابم خوردشده بودمدادرنگیاروازدسته دخترم گرفتم وبغلش کردم بردمش یه بخشه دیگه که برانقاشی بودودخترم گریه میکردامابردمش یه جای دیگه که ازاون محیط دوربشه ونشوندمش روصندلی بازیه دختردیگه اومدگریه کردکه اینجاقبلاجای من بوده میخوام اینجابشینم ودخترمن باصحبتای مسئول اونجارقت یه جادیگه نشست
نمیدونم اینجورمواقع چه جوربرخوردکنم دخترمن یه جاهایی زورمیگه مثله اونجاک مدادرنگیارونمیدادامایه جاهاهم بعضی بچه هامجبورش میکنن زوربشنوه..... اونجاهم ک بغلش کردم بردمش میگم شایداشتباه کردم وبایدمیموندم تابااوندبچه سازششون بشه به نظرتون کارم اشتباه بودبایدچکارمیکردم؟؟؟