۱۰ پاسخ

مرد به مدت پنج ماه از دادن نفقه کیفری به خانوم اعتنا کنه هم میتونه خانوم دادخواست بده به دادگاه کیفری و رای بگیره دادگاه حقوقی دادخواست طلاق بده

عزیزم یکی از دوستام دفیقا میگفت چرا همسرم خونه به نامم نمیزنه و اینا
با اینکه یه بچه 7 ساله داشت و خیلی هم واسه زندگیش تلاش می‌کرد
تا اینکه به این درک رسید با دعوا و بحث جواب نمیگیره
تصمیم گرفت یه مدت خیلی خوب باشه با همسرش و هیچی هم از خونه و اینا نگه به هیچ عنوان حرفی نزد تا چند ماه بعد از اون با مظلوم نمایی و اینا تونست شوهرش رو خر کنه و کوتاه بیاد نصف خونه رو زد به نامش اولش بعد یه مدت بازم کلی مهربون بود و هميشه با شوهرش خوب بود و رفتار می‌کرد تا تونست نصف دیگه خونه رو هم به نامش بزنه و کل خونه در نهایت به اسم خودش شد.....
از طرفی یه دعوایی هم کرده بودن قبلش و واسه ادامه زندگی شرط گذاشت و حضانت بچه رو هم گرفت


فقط خواستم بگم یه خرده سیاست به خرج بده و در مورد خونه و اینا هیچی نگو یه مدت 🤌🫠
امیدوارم ک نتیجه بگیری گلم

گلم نمیشه ک بخاطر خانوادش خونتو ترک کنی بشین جات حالا مگه ما خونه بناممون هست هیچ مرد عاقلی این کارو نمیکنه ک فردا بندازیش بیرون (البته فکر مرد ها اینه)

ترک زندگی خانواده توسط شوهر حداقل به مدت شش ماه متوالی یا ۹ ماه متناوب بدون عذر موجه
اعتیاد شوهر به مواد مخدر یا ابتلای او به مشروبات الکلی و امتناع زوج از ترک آن‌ها یا عدم امکان الزام شوهر به ترک آن در مدتی که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است
محکومیت قطعی شوهر به حبس پنج سال یا بیشتر
ضرب و جرح یا فحاشی یا هرگونه سوءِرفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضعیت زن قابل تحمل نباشد
ابتلای شوهر به بیماری‌های صعب‌العلاج روانی یا مسری یا هر عارضه‌ی صعب‌العلاج دیگر که زندگی مشترک را مختل کند مثل بیماری سارس یا ایدز.

تو داری مهریه ات و نقدمیگیری ،بعدم ناراضی هستی ،خب میترسه بذاری بری،بعدم هرادمی خانوادش براش بهترینن ،تا بدیاشونو نبینه باور نمیکنه ،بذار بدیاشون ببینه،امدن خونت محلشون نده میرن دیگه،میدونو خالی نکن

بزنه بنامت چی بشه؟؟؟بگو بزن بنام بچت

مستاجر یا خونه برای خودته؟

خانوادش نمیزارن خونه بزنه به اسمت؟

چون این دلیلی برای جدایی محسوب نمیشه
امیدوارم ذهن بیمارشون درمان بشه

فقط صحبت جواب میده
باهاش حرف بزن

سوال های مرتبط

مامان سوین😍 مامان سوین😍 ۱۵ ماهگی
امشب خیلی خیلی دلم گرفته نیمدونم چرا یکسال گذشته از روزی که دختر کوچولوم به دنیا امده خیلی سختی کشیدم تنهایی خیلی وختا از تنهایی جوری هق هق زدم دلم به حال خودم سوخته سن کم تنهایی بچی کوچیکی که هیچی ازش نمیدونی من به تنهایی این جوجومو بزرگ کردم دختری که خیلی نازک نارنجی بود از همه چیز میترسید حتی تو عمرم یک بارم بچی کوچیک ندیده بودم یعینی جوری نبوده که با بچی کوچیکی که تازه بدنیا امده باشم تک فرزند باشی از روزی که دخترم به دنیا امد خیلی سرسخت شدم حتی مامانم میترسید لباساشو عوض کنه یا بلندش کنه من همی اینارو انجام میدادم نمیترسیدم بلندش میکردم یاداوری اون لحظات خیلی برام سخته زخم سزارین و زمستون باشه و بچه ای که بستری باشه فقط گریه میکردم اگه میرفتم ملاقاتش حتی پرستارا هم دلشون به حالم میسوخت اینارو نوشتم که بگم همه چی مگذره چ خوب چ بد دختر کوچولوی من خیلی دوست دارم از هرکسو هر چیز بیشتر تو دلیل نفس کشیدنو ادامه دادن زندگی من هستی همیشه خوشحال باشی الاهی مامانی😘🧸🌻