۷ پاسخ

عزیزم منم جمعه از شیر گرفتمش الان دو شب دو روزه ندادم روزا یکی دوبار اسمشو میگره گفتم تلخ شده سرش سینه مو با مداد سیا کردم ولی دیشب یکم گریه کرد آبمیوه دادم آروم شد خوابید خودم پشیمون شدم کاش تا دو سالگی بهش میدادم الانم از درد سینه دارم ميميرم خیلی درد دارم بخدا موندم چیکار کنم

وای از بیدار شدن های نصف شب برای شیر 😭 قبل خواب رو میشه صحبت کرد حالا اما نصب شب اصلا متوجه صحبت آدم نمیشه فقط دلش شیر میخواد و گریه می‌کنه جیگر آدم کباب میشه 🥲🥲 خدا کنه زودتر این مرحله هم رد بشه بچه ها آروم بشن

من دخترمو شب اول با پستونک و آهنگ لالایی خابوندم

من باهاش حرف زدم آخ مامان جوجو اوف شده و کمی رژ زدم تا دید ترسید رفت دلواپس شد برام آخه قبلش از زخم و خون می‌ترسید.مبدونست وقتی جایی خون میاد نباید دست زد برا همین زود قانع شد اما خیلی براش دلم سوخت بالاسرش میشستم و براش گریه میکردم خیلی برام سخت بود از شیر گرفتنش واقعا گنا داشت

جای گزین کن
سرگرمش کن
سه هفته باید وقت بزاری
هفته اول سه بار میدی
هفته دوم دو بار
هفته سوم فقط شبا

چرا این روش رو امتحان میکنید مگه زمان قدیمه آخه این چه روشیه که یه چیزی بزن به سینه
بچه رو رسما دیونه میکنید
چند وقته داره شیر میخوره یهویی بگی از فردا نخور واقعا منطقیه؟

آره عزیزم بچه ها باهم فرق دارن پسر خاهر شوهرم ب شدت عصبی شده بود هم کلی میزدشون هم بدجوری گریه میکرد ک چند لحطه ای حتی نمیتونست نفس بکشه چون عشقمون پدرشون مادرشون همه جی جی جی هس .باید درکشون کنیم من خودم بچم از شیر گرفتم ی ماه پیش بچکم هنوزم گاهی اسمش میاره اما بهش میگم اوف شده مباد از رو لباس ی بوسش میکنه و میره 😐باید صبور بود چاره چیه

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد