مامانا چیکار کنم نسبت به بچم صبورتر باشم؟😓
با اینکه معمولا آرومه اما همین که چنددقیقه گریه و بیقراری میکنه عصبی میشم...دوست دارم صبور تر باشم‌‌‌‌...
نمیدونم مشکلات و دغدغه هام باعث این رفتارام شده یا طبیعیه واسه گریه های بچه...
آخه من داغ عزیز دیدمه،از طرفی خودم تنهام واسه نگهداری دخترم و کارای خونه و...
دلم میخواد بیشتر قدر دخترمو بدونم و صبور باشم،آخه با ارزش ترین دارایی منه،چون پدر مادرمو از دست دادم و دخترم امیدمه

طبیعیه بخاطر هورموناته، من اوایل همش از شوهرم شاکی بودم مینشستم گریه میکردم و فک میکردم حق دارم بخاطر هورمون نیست وقتی اون روزا گذشت الان فهمیدم ب چه چیزای الکی فکر میکردم چقد غصه زیادی میخوردم و چیزایی ک بابتشون گریه کردم اصلا گریه نداشتن که، روحیه م قوی تر شد و صبورتر شدم، ببین بچه من بشدت بی قراره و گریه میکنه هرکی مارو میبینه میگه چقد تو حوصله داری، موقعی ک خیلی کلافم میکنه این جمله هارو ب خودم میگم؛ میگم این بچه بی پناه اصلا چه میدونه ک داره منو اذیت میکنه، حتما یه جاییش اذیته زبونم نداره بهم بگه باید گریه کنه، این بچه فقط بلده نفس بکشه و شیر بخوره من باید درکش کنم، من هرچقدر بهش بگم مامان صبر کن تا شیر بهت بدم صبر کن ، اونکه نمیدونه صبر چیه نمیدونه دارم چی میگم پس من باید صبرمو بیشتر کنم

عزیزم به این فکر کن که این روزا دیگه برنمی‌گرده و دلانا روزانه بزرگتر و بزرگتر میشه و دیگه هیچ وقت به کوچولو بودنش برنمی‌گرده

خیلی عادیه ، هم شرایطت روحی ت سخته هم سن بچه بده ، بزرگتر میشه وضیعت بهتر میشه .
نگران هم‌نباش بچه ت در هر صورت عاشقته و هیچکسی مثل تو عاشق اون نیست.
منم بخاطر فشار کاری و زندگی سر بچه اول خیلی عصبی میشدم ، ولی بچه م خیلی درکم‌میکنه و هیچکسی رو یه هزار منم دوست نداره ، میگه میدونم تو عصبانی ولی منو بیشتر از همه دوست داری

من اتفاقا وقتی گریه میکنه دلم میخواد قورتش بدم اینقدکه دوسش دارم تا همین الانم داشت گریع میکرد الان گذاشتمش روسینم شیرمیخوره که ی خورده آروم شده
باید قدراین لحظه هارو بدونیم چون خیلی زود بزرگ میشن و حسرت گذشته ها میمونه برامون متکه حسابی دارم لذت میبرم ازالان کوچولوم ولحظه لحظه روهم بادوربین ثبت میکنم شما لذت ببر ازاین لحظه ها که دارن مثل برق وباد میرن

درکت میکنم منم هرچقد سعی میکنم اروم باشم یهو از دستم درمیره عصبی میشم
الان اینقد رو پام تکونش دادم کلا پاهام بی حس شده تو گهوارشم اصلا نمیخوابه بغلش میکنم ت بغلم میخوابه میذارم زمین باز بیدار میشه
چون ی بار قبلا تو هفت ماهگیم سقط داشتم الان وقتی سر این عصبی میشم کلا عذاب وجدان میگیرم🫠🥹

من تجربه ندارم ولی فقط میتونم بگم اصلاا خودتو سرزنش نکن‌ همه اینا طبیعیه. سعی کن دغدغه‌هایی که ذهنتو درگیر میکنه کم کنی، از همسرتم کمک بگیر و خوب استراحت کن در روز

عزیزم حق داری تازه عمل کردی درد خودت ازاینور همه کارا بچه واقعا واسه مادر سخته اونم تنها باشی منم بعضی روزا عصاب ندارم میشینم گریه میکنم اقام وقتی متوجه میشه اون روز بچه نگه میداره اول اصلا مرخصی نمیگرفت از سرکار اما الان بخاطر من میگیره یه ذره به من کمک کنه اما واقعا واسه مادر سخته 😔اما بازم با دیدن دخترم زندگیم شیرین میشه خدایا شکرت