۱۴ پاسخ

هر چی تجربیات اینجا رو میخونم و تجربه فک و فامیل و دور و اطراف رو میشنوم میگم خداروشکر همون بچه اولم رفتم سزارین اختیاری

ولی انقدی هم که شما اینجوری تعریف کردی سخت نبود گلم .اینم بگم ما به اجبار رفتی بچتو درآوردی .ولی وقتی وقتش بشه بچه خودش میاد پایین و راحت تر زایمان میکنی دین تجربه من بود .من بچه هومو ۴۱ هفته به دنیا آوردم وایستادم تا دردام شروع بشه یکی رو یه ساعته و این سومی رو نیم ساعته زایمان کردم .چرا؟؟؟چون وایستادم تا بچه هام خودشون به دنیا بیان حتی دومی رو۴۱ هفتم تموم کردم رفتم ۴۲😅😅😅😅ولی هرشب اس ان تی میدادم که خدایی نکرده مدفوع نکرده باشه

میگم علائم اینکه رحم باز شده چیه ؟

زایمانی که روند طبیعیشو پیش بره خیلی آسون تر از زایمان با آمپول فشاره
من چند نفر دور ورم اینجوری گفتن

بسلامتی عزیزم مبارک باشه

بسلامتی عزیزم
بیمارستان دولتی رفتی؟درخواست اپیدورال کردی قبول کردن؟هزینه اپیدورال چقدره یعنی برات تاثیر نداشت بی درد بشی؟

خدارو شکر ب سلامتی😍😍
قدمش خیر باشه🌱

امپول فشار دردش خیلی زیاد بود؟

بازم خداروشکر بعد از این همه درد بخیر بچه تو تواغوش گرفتی خداوند برات حفظش کنه همیشه سالم سلامت باشین

واسه منم از دوسانت بستری کردن سخت بود ولی اخراش خیلی شیرین بود

اره ولی دقت کردی بعدش همه چیز یادت میره مبارکت باشه عزیزم برامنم دعا کن زایمان کنم نمیتونم راه برم دیگع

من ک امپول فشار روم اثر نکرد

اپیدورال دردو کمترم نکرد؟؟؟؟
معاینه چطوری بود؟

والا خیلی راضی بودم از سزارین اول
امیدوارم دومی هم خوب باشه

سوال های مرتبط

مامان حانیه و علی مامان حانیه و علی روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی

سلام مامانا. من ۶/۵/۴زایمان کردم.
۳۹هفته و ۶روز و چون دردای خودم شروع نشد روز قبلش دکتر معاینه تحریکی کرد. یکم درد داشتم ولی هر چی به شب نزدیک میشد دردا کم میشد.
دیگه صبح ساعت نه و نیم بستری شدم و با آمپول فشار دردا شروع شد.
من زایمان دوم بود اولی هفت ساعت درد کشیدم تا بدنیا اومد ولی سر پسرم نه و نیم که سرم رو وصل کردن یواش یواش دردا شروع شد. ولی تقریبا همون ساعت اول کیسه آبم پاره شد. روند دردا خیلی خوب بود و چندتا آمپول زدن که متفاوت از زایمان اولم بود. خلاثه در کمال تعجب نزدیک دوازده دیدم احساس دفع دارم و ماما گفت که بچه داره میاد و دکترم رو صدا کرد.

برام جالب بود چون دردا نسبت به زایمان اولم بهتر بود و تا لحظه زایمان تایم بدون درد هم داشتم ولی زایمان اولم دیگه اون آخرا همش درد بود.
خلاصه روند دردا ها خوب و قابل تحمل بود و سعی کردم ورزش هم انجام بدم. ولی خوب چون سر بچه یکم بزرگ بود اون لحظه تولد خیلی سختم شد و خدا روشکر بچه سالم بدنیا اومد.
ان شاالله همگی به سلامتی زایمان کنید.
مامان آریان مامان آریان ۱ ماهگی
تجربه زایمان من 😊
بعدش ک کمی انقباض شروع شد مامانم حراسون خودشو به من رسوند بعد اون هم مامای همراهم اومد وقتی دیدمش روحیه م واقعا عوض شد چون خیلی ترسیده بودم من هیچی با خودم بیمارستان نبرده بودم ن مدارک ن ساک 😅 بعدش انقباض هام بیشتر شد .
با اینکه ۴ سانت بودم ولی بچه بالا بود و باید با ورزش میکردم تا زودتر زایمان کنم . توی اوج درد منو ماما ورزش هارو انجام دادیم که خیلی کمک کرد به ۶ سانت ک رسیدم بی حسی خواستم ولی معاینه م کردن گفتن بچه بالاست هنوز ن
ورزش ها رو بیشتر کردم چون دیگه طاقت دردو نداشتم دوباره معاینه شدم خداروشکر بچه اومده بود پایین ، بی حسیو ساعت ۱۰ به من تزریق کردن سریع ماما منو خوابوند گفت فول شدی زور بزن . با دو سه تا زور ساعت ۱۰ و بیست دقیقه زایمان کردم بچه رو روی شکمم گذاشتن انگار دنیا رو به من دادن😍🥰 از دو جهت هم بخیه خوردم . دیگه درد نداشتم . من اون بعدازظهر بدون درد بودم نمیدونستم تا ۱۰ شب زایمان میکنم و تموم میشه 😅 توی ۴ ساعت زایمان کردم😅🥰
مامان محمد مامان محمد روزهای ابتدایی تولد
پارت ۳زایمان طبیعی
بعد آمپول دردا خیلی زیاد شد دردای خودم خیلی خوب و قابل تحمل بود میتونستم راحت ورزش کنم حرف بزنم ولی امپول زدن نتونستم ورزش کنم دیگه تا ۱۰:۵ فول شدم بردنم اتاق دیگه رو تخت مخصوص زایمان ده تا اسکات زدم رفتم رو تخت برش زدن اونم زیاد🥲 دو تا زور محکم زدم دکترمم به شکمم فشار میاورد همش که خیلیا میگن دردش زیاده ولی برای من قابل تحمل بود چیزه خاصی نبود که انقدر بزرگش میکردن بعدش پسر نازم بدنیا اومد گذاشتن رو شکمم وقتی سرش اومد بیرون دیدم بند ناف ی دور دور گردنش پیچیده ولی شل بود، همین که پسرم اومد بیرون همه دردا رفتن وقتی بچه تو کانال زایمان درد زیادی نیست بیشتر دردا که خیلی سخته متعلق به باز شدن دهانه رحمه دیگه دهانه که باز شد بچه اومد تو کانال زایمان همش احساس دسشویی و فشار میکنی تا اینکه درد داشته باشی اون موقع خود به خود دوست داری فقط زور بزنی ، بند ناف رو بریدن پسرمو گذاشتن تو سبد ی زور دیگه زدم جفت اومد بیرون با اینکه خیلیا بهم گفته بودن جفت سخت میاد بیرون همش باید زور بزنی دکترا هم به شکمت فشار میارن ولی برای من اینجوری نبود
مامان آیلین کوچولو🎀 مامان آیلین کوچولو🎀 روزهای ابتدایی تولد
همون موقع ماما همراهمم اومد انگار به جون به جونام اضافه شد خانم حاجی زاده از مرکز مادرانه دیگه اومد کمکم گفت بیا ورزش گفتم اصلا نمیتونم گاز و دادن دستم که نفس بکشم ولی انگار هیچ تاثیری نداشت فقط یه ذره بعد به ربع بیست دقیقه خیلی کم درد و کم کرد ولی بلافاصله برمیگشت فقط حالت گیجی و بی حالی میداد تو حال خودم نبودم انقد درد داشتم زمین و زمان و چنگ میزدم دیگه گفتن وقتشه هرموقع درد داشتی زور بزن من با هر درد تا جایی که میشد زور میزدم ولی انقد فشار رو پایین تنم بود حس میکردم الان میخواد پاره بشه زور زدنا همینجور ادامه داشت تا دیدم اومد بی حس کنه برش بزنه آمپول زدن موقع برش قشنگ فهمیدن با قیچی برید ولی درد نداشت و بازم زور میزدم تا اینکه دیدم خیلی فشار میاد یه دفعه دیدم کله بچه تو دست ماماعه یه زور دیگه زدم و بدنش اومد، گذاشتن رو سینم اصلا تو حال خودم نبودم نمی‌دونستم چیکار کنم باورم نمیشد من یه بچه به دنیا آوردم😭بعد بچه رو بردن اونور و گفت یکم دیگه زور بزن جفتت بیاد اونم اومد و تموم شد و نوبت رسید به فشار شکم خیلی درد داشت مردم و زنده شدم🥲بعد بخیه زد که اونم خیلی درد داشت بعضی جاها که بی حس نمیشد قشنگ جیغ میزدم و خوب همش تموم شد و از دردا خلاص شدم یک دفعه و حس کردم بدنم یکم جون گرفته بعد دیگه کارا تموم شد وبچه رو شیر دادم و پاشدم خودمو شستم و لباسارو عوض کردم که بریم بخش...
مامان آرتیا💙 مامان آرتیا💙 ۱ ماهگی
منم اومدم تجربه زایمان طبیعی رو بگم بهتون
از اون جایی ک بچه من خودش با پای خودش نیومد با نامه دکتر بستری شدم کلا از اول ۱ سانت بودم تا ی روز بعد هرچی قرص و آمپول فشار فایده نداشت
بالاخره با کلی سختی ی سرم قوی دیگه بهم زدن انقباضات من هز شب شروع شد و هر چه رفته رفته بیشتر شد صبح دیگه واقعا زیادی درد داشتم خیلیی زیاد ک گفتن تازه ۲ سانت شده بعد چند ساعت ۳ سانت من دیگه اصلا طاقت نداشتم از درد زیاد ک گفتم اپیدوال بزنن
اونو ک زدن یعنی واقعا همه ی دردام رف ک میگن اپیدورال ۷۰ الی ۸۰ درصد خوب میکنه مال من کلا منو آروم کرد و گیج شدم بعد ۱ ساعتی ۶ سانت اینا شدم بعد چند ساعتم ۱۰ سانت شدم ک واقعا دردم خیلیی داشت اونم فشار ب مثانه و مقعدم فقط شدید بود ک فقط می‌ریخت ازم
و اصلا نمیذاشتن برم دستشویی و واقعا اذیت شدم ولی بعدش رفتم فهمیدم ک سربچه تو مثانمه و فشار میاد به همه جام بالاخره دکترم اومد و معاینه کرد و سر بچه جلو جلو بود بالاخره با هر زوری و ببخشید مدفوع و ادرار خجالت رو گذاشتم کنار و فقط ب بیرون اومدن بچه فکر میکردم ک بالاخره پسرم اومد و اون لحظه دنیارو بهم دادن بعدش دیگه هیچ درد نداشتم انگار ن انگار ک زایمان کردم و راحت بودم
ولی خوب درد داره باید ببینی آستانه دردتو ببینی چقدره
مامان 🎀هِل هِل🎀 مامان 🎀هِل هِل🎀 روزهای ابتدایی تولد
پارت چهارم⚜️

دیگه به غلط کردن افتاده بودم🤕 داد میزدم ماماااان دارم میمیرمممممم
مامااااان من دیگه نمیتونممممم
ماماااان بخدا تو جنازه منو از اینجا میبری...
خدایاااااا کمکم کننننننن.‌..

مامانم هعی دلداریم میداد میگفت میتونی مامان آروم باش نفس عمیق بکش یکم دیگه ماهلین رو میگیری بغل تموم میشه...

شد ساعت ۵ دوباره اومد معاینه کرد گفت شدی ۷ سانت...چخبره نمیزاری بخوابیم اینقد داد میزنی ...خیلی ناراحت شدم من با این وضعیتم اون به فکر خوابش بود🙂

خلاصه شد ساعت ۶ شدم ۸ سانت🥲
دیگه نا نداشتم میگفتم اخرمه میمیرم بچمم نمیبینم ...مامانم میگفت ببین تونستی دیگه اخراشه تحمل کن مامان الان میاد...

منی که از معاینه متنفر بودم داد میزدم بیا معاینم کن ببین چند سانتم😂👌

ساعت یه ربع به ۷ بود مدل دردم عوض شد یه جوری بود ک خود ب خود متوجه میشدی ک باید زور بزنی...
ماما اومد بالاسرم گفت بچه داره میاد زور بزن ...منم تا میتونستم زور میزدم ،
چنتا زور ک زدم بچه اومد بیرون ساعت هفت و پنج دقیقه بود...‌
همین ک اومد بیرون تموم دردا رفتن...یه حس خیلی خوبی بود واقعا
اصلا باورم نمیشد میگفتم یعنی من بودم که زایمان کردم...
خیلی خوشحال بودم انگاری رو ابرا بودم خیلی سبک بودم خیلیییییی....☁️🥰
مامان بنیامین ❤️‍🔥 مامان بنیامین ❤️‍🔥 ۳ ماهگی
۸/۲/۱۴۰۴ ۴۰ هفته و یک روز بودم رفتم سونوگرافی و نوار قلب جنین گفتن ضربان قلبش پایین اومده باید بری بیمارستان اومدم بیمارستان کم‌کم دردام داشت شروع میشد معاینه کردن ساعت سه یک سانت باز بودم رفتم برای بستری ساعت پنج و رب بستری شدم دوسانت بودم اصلا هیچ دردی نداشتم تا ساعت هشت و نیم سه سانت شدم بهم آمپول فشار زدن از ساعت هشت و نیم تا ساعت یازده رسیدم به پنج سانت دردش جوری بود که کمرم خیلی درد می‌گرفت اصلا نمیتونستم خوابیده باشم ولی مجبور بودم کمرم و می‌گرفتم بالا می‌گفت باید زور بزنی تا شیش سانت بشی بعد اپیدورال میکنیم دیگه واقعا دردش بالا رفته بود و خیلی درد داشتم زیر شکمم و پایین کمرم سمت لگن و ران پاهام فوق‌العاده درد شدیدی داشتم کل بدنم سرد شده بود فقط جیغ میزدم تا اومدن معاینه کردن سریع اپیدورال آوردن زدن برام تا زدن احساس کردم کل بدنم و گرما گرفته از سمت کمرم رفت به سمت شکم و پاهام دیگه دردی احساس نمی‌کردم درد داشتم ولی مثل درد پریود خیلی خیلی کمتر تا نه سانت نه سانت که شدم دوباره دردام رفت به سمت شدید شدن وقتی دردام زیاد شد فول شدم دردم مثل همون پنج سانتم بود اما سی ثانیه بود می‌رفت دو دقیقه بعد میومد یه خانم پرستار اومده بود همراه با ی ماما فشار میدادن شکمم رو که بچه بیاد بیرون وقتی اومد بیرون بچه خیلی راحت شدم اما جفتش مونده بود چندبار فشار دادن بخاطر جفت بعدشم بخیه زدن که من بیحس بودم چیزی احساس نکردم
مامان 🎀ملورین🎀 مامان 🎀ملورین🎀 ۴ ماهگی
تجربه زایمان من
امروز ۴۰هفته و ۱ روز بودم اومدم بیمارستان دکترم دید گفت یک سانتی هنوز زمان داری تا۴۱ برو خونه حالم گرفته شد گفتم بچم حرکت ضعیف شده فرستاد نوار قلب بچم یه حرکت کرد اومد گفت بچه حرکت نداره مجبوری با آمپول فشار زایمان کنی خلاصه ساعت ۲بستری شدم آمپول زدن تو سروم تا ساعت۵رو ۳سانت بیشتر باز نشدم دکتر گفت اینجور پیش بره بچه مدفوع میکنه آماده سزارین باشیم چنددقیقه نگذشته یهو کیسه آبم پاره شد درد دوبله شد حس مدفوع داشت دیونم می‌کرد میرفتم دستشویی هیچ الکی دیگه تا ساعت ۷ فول شدم یهو ساعت ۷معاینم کردن گفتن سر بچه معلومه زور بزن باهاشون همکاری نکردم تا ساعت ۷.۴۵ دردم شدید بود فقط داشتم زور میزدم ک گفت سر بچه داره در میاد بردن اتاق زایمان با ۵تا زور محکم بچم به دنیا اومد خداروشکر
بنظرم درد زایمان بهتر از درد بخیه بود بااینکه بی حس کردن بازم ی سری جاهاش کامل سوزن فرو می‌کردن پوستم حس میکردم فقط کارم شده بود جیغ تا خداروشکر تموم شد 🤲🙏