اتفاقی تو گوشیم عکس حاملگیم رو دیدم ، حقیقتا یجوری شدم 😁🤭
چجوری واقعا یه موجود زنده داخل شکم من داشته زیست می‌کرده 😵‍💫
دوران حاملگی رو دوس نداشتم ، اما یادش بخیر که بچم چسبیده بود به وجودم 🥹♥️

منم اصلا حاملگی رو دوس ندارم سخته ، هرچند بچه داری ام سخته ولی خب بنظرم خیلی شیرین تره

من ریدم‌دهن حاملگییییییی
من سرویس شدم
اصن متنفرمممممممم

حاملگی نسبتا سختی داشتم ویارم شدید بود..میگم یادش بخیر ولی الان که کنارمه خیلی قشنگتره برام🥹❤️

خداروشکر خیلی پر دردسر نبود
ولی خیلی قشنگبود بنظرم
اللخصوص اینکه خوشگل تر هم شده بودم دوست داشتم

واقعا...چقد ما قوی هستیم که تونستیم ی موجود زنده رو درونمون نگهداریم
🥲🥲🥲🥲

هیچ خشم نمی اوند از اون شکم گونده،
ولی با مزه شده بودم ت بارداری یادش بخیر

اینجا سوند وصل بود بهم منتظر بودم ساعت ۸.۳۰ شب بشه برم اتاق عمل
بارداری سختی داشتم
تصورش هم برام سخت بود ک بعد چند ساعت میزام و قراره عمل شم
از دلم نمیومد برم زایمان کنم دوست نداشتم از دلم بیاد بیرون
خیلی اذیت شدم
خیلی عذاب کشیدم
ولی حضورش توی دلمو خیلی دوست داشتم ❤️😂

🤣🤣🤣دیروز داشتم با شوهرم حرف میزدم الا بیدار شد رفت بغل باباش هی موهای من میکشید 🤣🤣🤣 باباش برگشت کف الا. نه ماه این نگهت داشته تو شکمش هر وقت حیش دادشتی جیش کردی تو شکمش هر وقت غذا خاستی از خونش خوردی دختر اخم کرد بیشتر موهامو کشید تصمیم گرفتیم نصیحتش نکنیم🤣🤣🤣

من از حاملگی فقط سختی یادم میاد با سن کم حامله داشتم انتظار داشتم یه حاملگی خوب تجربه کنم از اول ویار شدید بعدش کوتاهی مادرزادی دهانه رحم که سرکلاژ شدم و حلقه گذاشتم دوماه استراحت مطلق بودم آخرشم دخترم ۳۱ هفته بدنیا اومد ۱۵ روز ان ای سیو بود بازم خداروشکر ولی خیلی سخت بود