۹ پاسخ

بله باید درست برخورد کرد مخصوصا جمع خوبه ک توام تذکر دادی یعنی برات مهمه و اگر همسرت گفته بقیه حق ندارن همچی کاری بکنن و مرز تعیین کردی
ولی دیگ کشش نده تموم شده واکنشم نشون دادی مردا ام کاهی حق نداره بی چاره خسته نصفه شب از سرکار میان خونه شلوغه نمدونم چکا کنن به بچه گیر میدن

نه منم اصلا دوست ندارم هیچکس با بچم اینجوری برخورد کنه چه برسه به همسرم، باید حتنا با بچه درست رفتار کنه تا اونم رفتار درست رو یاد بگیره و احساس بد نگیره! چجوری دلش میاد با طفل معصوم اینجوری رفتار کنه!

حق کاملا با شماست ولی زیاد گیرنده که نقطه ضعفتو بفهمه ولی بعداً بهش بگو که بابچت یا با من هرجور تو جمع رفتار کنی اونجوری خانوادت باهامون برخورد میکنن تو تعیین می‌کنی پس چرا باعث میشی که بعداً کسی به خودش اجازه بده با بچت هرجور دوسداره رفتار کنی

اره یبار پیش اومد مس ت بود شوهرم تو جمع گف بچمو کشید هل داد منم چیزی نگفتم
ولی تو خلوت و جلو ننش صدبار زدم تو سرش

تو این مورد نقطه مقابل شوهرمن قبلا سر بچه مردم حتی کلی دعوا داشتم ولی میگفتم بیخیال ب من چه ولی این دو سه مورد میبینم خیلی عصبی میشم درسته گرونی شرایط مالیت آکی نیس حداقل یاد بگیر درست رفتار کنی

من هیچوقت یادم نمیاد به کسی توهین کرده باشم سعی میکنم ویژگی خوبشون بگم مخصوصا بچها اگ ندارن بهتر دهنمو ببندم تا شخصیت بچه خورد کنم

نه حق داری من پریروز پسرم داشت صدا در می‌آورد از خودش مادر شوهرم داشت صحبت می‌کرد یهو با عصبانیت رو کرد به مهبد گفت عه بیصدا دیگه
من و شوهرم هر دو بهش تذکر دادیم البته من با لبخند و خنده..
ولی حرفم و زدم و بهش فهموندم که هیجکس حق نداره به بچم توهین کنه و بلند حرف بزنه اونم بچه ای که اصصصصلا مقصر نبود اون داشت تو حال خودش بازی می‌کرد. بچه من که تاوان بی عصابی تورو نباید پس بده

بهت کاملا حق میدم.دقیقا همسر منم ازین کارا میکنه.منم بهش میگم بچه اینجوری خورد میشع ولی من نتونستم جا بندازم😞

انقد نخوابم میاد ولی ذهنم بهم میریزه کلمات غلط املایی داره

سوال های مرتبط

مامان دخترکم مامان دخترکم ۱۷ ماهگی
دخترم جدیدا خیلی اخلاقش با باباش بد شده، ما برناممون اینجوریه که صبح ها باباش زودتر میره سرکار، من دخترم رو شیر میدم اماده میکنم میبرم مهد بعدش میرم سرکار خودم، عصرا باباش ‌زودتر میاد اون میره دنبالش، حدودا یک ساعت ، یک ساعت و نیم باهاشه، باهاش بازی میکنه غذاش رو میده تا من بیام بعدم ، یه ساعتی سه تایی باهمیم بازی میکنیم باهم حمامش میکنیم بعدا میخوابونیمش.. یعنی کل روزای هفته به جز اخر هفته ها همینه برناممون
واقعا هم هر دو با هم مشارکت داریم و باباشم خیلی واسش وقت میزاره باهاش بازی میکنه ‌‌دوسش داره، مثلا خیلی روزا میره دنبالش مهد، مستقیم میبردش پارک ، تو خونه هم میان همینطور کلی باهاش بازی میکنه ولی دخترم جدیدا خیلی اخلاقش با باباش بد شده، خیلی ازش دوری میکنه، مخصوصا من که هستم همش فقط میاد سمت من و میخواد تو بغل من باشه و حتی روش رو‌ از باباش برمیگردونه.. یا مثلا تو بغل باباش گریه میکنه شدید که بیاد تو بغل من.. یا مثلا میخواست کف پاش کنیم هر چی باباش میگفت بیا من پات کنم گریه میکرد افتاده بود دنبال من که فقط من پاش کنم کفشاش رو..
طفلی شوهرم خیلی ناراحت میشه، قشنگ میبینم دلش میشکنه، از یه طرف دخترم اینجوری گریه میکنه دلم نمیاد بغلش نکنم، از طرف دیگه احساس میکنم شوهرم ناراحت میشه فکر میکنه تقصیر منه و من خوشم میاد که بچه بیشتر میاد سمت من.. در صورتیکه واقعا اینجوری نیست و من همش به دختر میگم برو بابا رو بغل کن، بابا رو بوس کن حتی خودم هی جلوش بوسش میکنم که ببینه یاد بگیره ولی خیلی بی محلی میکنه به باباش..
به نظر شما علتش چیه؟ اصلا طبیعیه این رفتارش؟
مامان آتنا مامان آتنا ۱ سالگی
زنگ زدم به مادر شوهرم باهاش حرف زدم اول ی ربع فقط گریه پشت گریه نفرین کرد پسرشو پسرم بی مادر بشه پسرم ال بشه ننش بمیره ایشالا
بعد کلی باهم حرف زدیم گف اره من ازت ناراحتم چرا ب پسرم گفتی من از دست اتنا پولو کشیدم گفتم اره ناراحتم غیر از اینم نیست گرفتی از دستش کشیدی حتی اونجا هی میگف اره بشمرید ببینید چقدره ۵۰۰باید باشه ۵۰۰میخواستم بدم
کلی بهم برخورده بود
بعد گفت اره اگر ب اونه توام روزی ک داشتی میرفتی دندون پزشکی دخترتو نزاشتی پیش من بمونه گفتم من یکسالو نیمه دارم درد میکشم نمیتونم برم چون نمیتونم دهترم بدون من نمیمونه گفتم بیدار میشه گریه میکنه بردمش گفت اره اگ ب حرفه منم بلدم حرف بزنم ب پسرم ولی نمیزنم
خلاصه گف اره اشتباه از من بود کاش اون زمان میگفتم بجای عروسی خونه بگیره برات من اشتباه کردم همه چیو مرور کردم اشتباه از خودم بود پسرم غلط کرده پسرم گ و ه خورده با دهن جد و ابادش ک ماییم
گفتم پسرت تو‌زندگبمون فضولی میکنه همرو گفتم گف بیجا کرده کلی حرف زدیم گریه کرد حرفای تو دلمو همرو گفتم 😏 همرم زد زیرش ن اینحوری نبوده ن فلان
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
ادامه تاپیک مدیریت احساس خشم
خب حالا ما میایم محرک هارو پیدا می‌کنیم محرک ها برای اینه که نداریم بچه عصبانی بشه نه اینکه به بچم همش بگم باشه هرچی تو بگی و همه چیز رو بهش بدم که عصبانی نشه نه
محرک ها مثل همین ها که گفته شد
ما به محرک ها توجه میکنیم و توجه نمی‌کنیم
حالا به محرک ها توجه نمی‌کنیم مثلا یک نفر هست خیلی من رو ناراحت میکنه میتونیم کمتر ببینیمش یا اینکه اگر دیدیمش خودمون رو با یه چیزی سرگرم کنیم و اگر چیزی هم گفت میریم سراغ بحث تعبیر و تفسیر که گفته شد بهتون
برای اینکه اون خشم سنگینه نیاد
باورهای غلط بنیادین :
این باور های غلط هست که صبح تا شب داره مارو عصبانی میکنه
(جهان طبق انتظار من باشد )بچه من نباید اصلا کار بدی انجام بده
چنین چیزی در جهان وجود نداره که همه چیز طبق خواسته ما پیش برود و همه چیز قابل پیش بینی باشد و فقط خوبی اتفاق بیافتد جهان به این شکل نیست
من اگر مامان خوبی بودم بچم الان فحش نمی‌داد
یا اگر مامان خوبی بودم بچم راحت‌تر ازم جدا میشد
اگر فلان مشکل رو داره ممکنه مثل عموش بشه
بچه یه سری جاها تحرک زیاد داره ولی بجاش همون اول میگن این مشکل رو داره پس مثل اون میشه بعد حالتون بد میشه میگید حالا من چیکار کنم بعد از استرس زیاد رفتارتون کلا با بچه اشتباه میشه
دیگران نگاهم میکنن حتما بچه آن ها خوب هست و بچه من بد
مثلا بچه شما گریه می‌کند
هر بچه ای یه سری مسائل رو داره و شما مسائل کامل اون بچه رو نمیبینید
اون هم یک انسانه و ما باید روی مسائل بچه خودمون تمرکز کنیم که حلش کنیم و نمیشه بگی بچه کلا نباید مشکل داشته باشه چنین چیزی نیست