۳ پاسخ

منم درگیر همین حسم
همش حس میکنم یه اتفاقی اگه براش بیفته چیکار کنم
نصف شب بیدار میشم نفس کشیدنش رو چک میکنم 😶

منم همینطورم

همه مادرا این حس عجیب رودارن

سوال های مرتبط

مامان حلما مامان حلما ۱۵ ماهگی
#ارسالی_شما

پیامی
برای
تو
که قصد داری...

برای تو، که ایستادی سرِ دو راهیِ …

اون چیزی که توی شکمته، فقط یه توده سلولی نیست؛
یه "جان"ه...
یه چیزی که داره کم‌کم شکل تو رو می‌گیره، تو رو مادر می‌کنه.
اون، اولین نفریه که صدای قلبت رو از درون شنیده. اولین کسی که قبل از اسمش، حسش کردی. قبل از اینکه دنیا ببینه‌ش، تو فهمیدی وجود داره.

می‌دونم که شاید هیچ‌کس کنار تو نیست. شاید مادر، خواهر، حتی پدر بچه همه بار رو روی دوشت گذاشتن.
می‌دونم... ولی یه چیز هست که فقط مال خودته:
صدای قلب اون بچه که الان، همین الان، داره توی بدنت می‌کوبه، حتی اگه هنوز نشنیدیش.

سقط، فقط پایانِ یه بارداری نیست. پایانِ یه بخشی از خودته.

یه بخشی که شاید سال‌ها بعد، بی‌هوا، نصفه شب، وقتی همه خوابن، بیاد توی فکرت و بگه: «اگه بودم چی؟»

هیچ‌کس نمی‌دونه تو چی کشیدی. هیچ‌کس حق نداره قضاوتت کنه.
ولی یه چیز رو بدون:
تو مادر شدی، حتی اگر کسی بهت نگه. حتی اگه کسی نباشه بچه رو بغل کنه، تو همین الان مادر شدی.
حتی اگه این چندمین فرزند تو هست، یه بچه‌ی تکراری نیست. این یه جان جدیده. یه نقطه‌ شروعِ تازه.

و اگه این بچه زنده بمونه، یه روزی شاید بشه همون کسی که بغلت می‌کنه و می‌گه: "ممنون که نگهم داشتی."

تو قرار نیست بی‌نقص باشی. فقط قراره مهربون باشی.

اگه فقط یه درصد احتمال می‌دی که یه زندگی پشت این دو‌راهی خوابیده، همون یه درصد کافیه.
چون زندگی همیشه از همون یه ذره شروع می‌شه...

@hejrat_kon

#سقط
#فریاد_بیصدا
#مادر
مامان سبحان مامان سبحان ۱۲ ماهگی
خیلی ناراحتم و عصبی..امروز معده درد بدی گرفتم ..از یه طرف زنبور هم نیشم زده بود روی پام..پام بدجور درد میکرد بچم هم همش درحال گریه اعصاب نداشتم با این وضع هم آشپزی هم میکردم 🤦🏻‍♀️😑بعد یهو مادرشوهر اومد تو خونمون دید پسرم گریه می‌کنه گفت من مریضم نمیتونم نگهت دارم پسر من حساسیت داره به سینه ش زده خس خس می‌کنه و سرفه دیدم به مادر شوهرم گفتم اگه میشه با دستمال روی دهنت بزار بچم سرما بخوره دیگه بدتر میشه سینه ش 🤦🏻‍♀️😅 با همین یه کلمه حرف من بدش اومد خیلی حرف بهم زد تنها چیزی که زیاد روی مخمه بهم میگه 🤦🏻‍♀️.. بچت مریضی بدتر میگیره 😑 خیلی ناراحتم از حرفش چطور می‌تونه این حرف رو بزنه اینطوری دعا برای بچم می‌کنه که مریضی بد بگیره🥺
منو باش میخواستم مادرشوهرم رو ببرم همراهم داخل زیارت برای بچم دعا کنه که خوب بشه ...
بخاطر این حرفش خیلی گریه کردم... نمیدونم من زیاد حساس شدم یا واقعا حرف بدی زد
سر حساسیت بچم از یک ماهگی تا الان که یازده ماهشه من گرفتارم وقتی میبینم بچم اینجوریه اگه بخواد سرما بخورع یک ماه جون میده بچم تا خوب بشه ولی خانواده شوهر اصلا درک نمیکنن هیچ درکی‌ ندارن شوهرم هم همینجوریه بی خیال