تجربه ی سزارین در بیمارستان آتیه تهران
اکثریت کادرشون مهربون بودن و با انصاف. بی حسی از کمر بودم و اصلا سردرد و کمر درد نداشتم و ندارم. دکترم عالی زد بخیه هامو اصلا معلوم نیست. آموزش شیردهی داشتن چندین بار کمکم کردن تا یاد گرفتم‌ هر ساعتی از شبانه‌روز که کار داشتی میومدن. کلا خودشون پوشک رو تعویض میکردن و برای اولین بار با کمک اونا راه رفتم. ولی اون شب زایمان خیلی شلوغ بود و رسیدیگشون با تاخیر انجام میشد. مسکن ها رو بهم سر وقت نزدن و من خیلی درد کشیدم. غذای بیمارشون مثل غذای همراه بود که به نظرم سنگین بود. چون من که بعد از عمل نمیتونستم چلو کباب یا جوجه بخورم باید یه سوپی یا اب ماهیچه ای چیزی میدادن که ندادن. من کلا کمپوت خوردم یک روز کامل. و بیمارستانش خیلی قدیمی بود میخورد تو ذوق ادم.
در کل اگر بخوام زایمان کنم دوباره دیگه اتیه نمیرم و به جاش میرم بیمارستان لاله.
هزینه اتاق خصوصی شد ۶۵ تومن. همراه میشد همسر هم باشه و این برای کسایی که میخوان شوهرشون پیششون بخوابه شب خوب بود ولی بپدر کل بد بود چون من مجبور بودم برای پیاده روی هر سری حجاب داشته باشم و تو اون وضعیت روسری و شلوار پوشیدن رو مخه. دکتر متخصص کودکان پسرمو سه بار چکاپ کردن و بعد ترخیصش کردن. الکی هم بچه ای رو توی ان ای سی یو نگه نداشتن. این چیزا که میگن بیمارستان خصوصی الکی نگه میدارن که پول بگیرن نبود.

۱ پاسخ

عزیزم دکترتون کی بود؟

سوال های مرتبط

مامان سِیِّد حُسین❤ مامان سِیِّد حُسین❤ ۱ ماهگی
پارت‌دوم تجربه زایمان
خب روند‌زایمان و که مث همه بود‌تو پارت قبلی‌گفتم
الان یه سری توصیه میکنم که‌اگه‌میخواین سزارین بشین به دردتون میخوره
اولین برای کار کردن شکم بعد از عمل
اگه شکمتون کار نکنه مرخص نمیشین، از دو شب قبل عمل چهار تا انجیر خشک و با اب بزارین تو شیشه باشه و شب قبل عمل نزدیکای ساعتی که باید بعدش ناشتا باشین اون ابو بخورین ، اگه‌دو تا شیشه باشه که خب بهتره ، باز بعد از عملم همینو بخورین شکمتون سریع کار‌میکنه.
برای بیمارستان من پمپ درد گرفتم که خب خوب بود ولی درد و کامل از بین نمیبرد که طبیعیم هست بعدش که اومدم خونه هر ۶ ساعت شیاف دیکلوفناک گزاشتم که خیلییییییی تاثیرش روی راه رفتن و دردم بهتر بود از پمپ درد .. بنابراین برای بیمارستان به نظر من با شیاف زودتر سرپا میشین تا پمپ درد.
از وقتی گفتن میتونین خوراکی بخورین . اول چند تا چایی نبات کمرنگ بخورین بعدشم اب اناناس طبیعی یا اب کمپوت اناناس با اب کمپوت گلابی حتما هر نیم ساعت یک لیوان و بخورین توی آغوز خیلی تاثیر داره.
مورد بعدی همراهاتون هستن من وقتی که از اتاق عمل اومدم و تکون نمیتونستم بخورم بخاطر عوارض بی حسی و پسرمو اوردن پیشم مامانم و زنداداشم اومدن و بچه رو روی سینم‌نگهداشتن و سینه رو دادن دهنش ، و تا وقتی بلند بشم چند با اینکارو کردن و پسرم شیر خورد ، به این ترتیب دیگه هم شیرم سریع تر اومد هم سینه رو گرفت کامل. پس تلاش همراها هم خیلی مهمه .
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۱ ماهگی
سلام مامانای عزیز
آقاامیرعلی من هم به دنیا اومد
من مامان کنجدم که الان دیگه کنجدم به دنیا اومده😍
اومدم شرح زایمانم رو تعریف کنم.
من ۹ ماه از نظر روانی خودمو برای طبیعی آماده کردم و میگفتم اگر شرایط مساعد نبود هم دربرابر سزارین مقاومت نمیکنم! هفته ۳۷ معاینه لگن انجام دادم که دکترم ( دکتر لیلا علی اکبر الحسینی) گفت ورودی لگن خوبه ولی خروجیش کمی تنگه و باید دید روند زایمان چجور پیش میره‌. آخرین سونویی که انجام دادم وزن بچه رو ۳۸۵۰ نوشته بود و خب دکتر گفت با توجه به وضعیت لگن، این وزن رو نمیتونم طبیعی بیارم. دیگه روز دوشنبه مصادف با عید فطر من برای سزارین بیمارستان پاسارگاد بستری شدم. استرس داشتم از اینکه تجربه ای نداشتم و نمیدونستم چی در پیش رومه، ولی خداروشکر همه چیز نسبت به انتظارم سبکتر و راحتتر گذشت. کادر اتاق عمل هم هیلی خوب بودن، متخصص بیهوشی، دکتر سید احمد سید مهدی بودن که واقعا مثل یک پدر رفتار میکردن و آرامش میدادن بهم، بقیه کادر هم اخلاقا و رفتارای خوبی داشتن. بعد عمل هم رسیدگی و پیگیری پرستارا و بهیارا واقعا خوب بود. من نسبت به بیمارستان پاسارگاد گارد داشتم و چون قدیمی بود دوست نداشتم برم، ولی واقعا خوب بود و اصلا انقدر آدم درگیری های دیگه داره که جدید یا قدیمی بودن بیمارستان به چشم نمیاد!
الان که روز سوم هستم خداروشکر حالم خیلی خوبه، خونریزیم خیلی کمه، دردم هم خیلی کمه و اصلا اذیت کننده نیست( روزی دو تا دیکلوفناک میخرم).
ان شاءلله همه ی مامانا به سلامتی نی نی هاشونو تو بغل بگیرن
مامان سید احسان مامان سید احسان ۲ ماهگی
تجربه سزارین (پارت۲)
صبح مایعات رو شروع کردم با نسکافه. چقد چسبید بعد اون همه ناشتایی😬
بعد هم که گفتن پاشو راه برو. خیلی درد داشت خیلییییی. تا حدود سه روز بعد هم ادامه داشت هر دفعه که پامیشدم. البته هم اتاقی من میخواست راه بره اندازه من درد نداشت بخاطر همین میگم شاید برای هر کسی متفاوت باشه ولی برای من خیلی بد بود. درد بخیه ها هم تا دو هفته خوب شد. الانم یکم گاهی سوزش داره ولی دیگه خوبه.
من بعد از عمل سرمو تکون ندادم و حرف نزدم و بالش هم نذاشتم اصلا سردرد نگرفتم. هر چقدر هم بیشتر راه بری زودتر خوب میشی. یه نفر هم تا ده روز باید کنارتون باشه وگرنه خیلی سخته. بعد ده روز هم بخیه هامو کشیدم که هیچ دردی نداشت و خیلی راحت بود.
در کل بخوام بگم از سزارین راضی بودم و با وجود اینکه بعدش درد داری و سخته بازم خوشحالم ک سزارین شدم چون بالخره زایمانه درد داره دیگه. حس میکنم طبیعی ممکن بود برام سخت تر باشه با توجه به شناختی که از خودم دارم.
امیدوارم مفید بوده باشه اگه سوالی هست خوشحال میشم کمک کنم
مامان نینی رزا 💚 مامان نینی رزا 💚 ۳ ماهگی
7_ من بی حسی از کمر گرفتم یه پوئن مثبتش این بود که وقتی جراحی تموم شد و من آوردن تو اتاقم ، دومین تخلیه خون محل سزارین که انجام میدن بدون درد بود چون بی حس بودم و پوئن مثبت بعدی اینکه میتونی روند زایمان رو بدونی و بعد بدنیا اومدن بچه رو ببینی پوئن منفی که داشت این بود من تو عمرم کمر درد نکشیده بودم حتی دوران بارداری مثل قرقی بودم ولی بعد زایمان کمر دارم و مثل سابق نمیتونم به جای سفت و.. راحت بشینم
8_من قبل بارداری شکم داشتم و همین قضیه دوران نقاهت منو کمی سخت کرد
چون موقعی شیردهی نشسته شیر میدادم و این باعث شد زخم من دیرتر خوب بشه و خون آبه بیاد البته به من گفتن که حساسیت به نخ بخیس
9_من با دوره آنلاینی که گرفته بودم کاملا با روند زایمان چه طبیعی و سزارین آشنا بودم به خاطر همین با آمادگی رفتم
پس حتما کمپوت انجیر و گلابی پیشتون باشه تا زودتر پی پی کنید تا زودتر مرخص بشید
برای منم همینطور شد و سریع مرخص شدم
وسیله اضافی هم نبرید چون بیمارستان خصوصی
مامان سِید مُبین🤍 مامان سِید مُبین🤍 ۱ ماهگی
تجربه‌ی من از زایمان سزارین :
خب اول از همه بگم من در بیمارستان ارجمند زیر نظر خانم دکتر عزیزیان زایمانم رو انجام دادم ، از بیمارستان و خانم دکتر بشدت راضی بودم . اتاق خصوصی گرفتم و رسیدگی‌شون قبل و بعد از عمل خیلی عالی بود ، یعنی اگه حتی هیچ همراهی‌ام نداشته باشید خودشون تک تک کارا رو انجام میدن از شیردادن به بچه تا شیاف گذاشتن و کمک کردن برای راه رفتن و غذا خوردن ...
من ۷ فروردین ساعت ۹ صبح زایمان کردم ، از اتاق عمل راضی نبودم چون بی‌حسی کاملی نداشتم و تک تک کارایی که روم انجام دادن رو فهمیدم ، اینم تقصیر دکتر بی‌هوشی بود که درست بی‌هوشم نکرده بود ، بریدن دوختن من همه رو فهمیدم🥲😂 ، دیگه از بس داد زدم اومدن مقدار بی‌هوشی رو زیاد کردن به حدی که کلا گیج میزدم ، از من به شما نصیحت اگه دیدین بعد از تزریق بی‌هوشی هنوز حس توی پاهاتون دارین سریع بگین قبل اینکه پاره‌تون کنن :)))) .
فشارای شکمی و درد گذاشتن سوند رو هم من بدبخت فهمیدم یعنی هرچی درد بی‌صاحاب توی سزارین بودو من تجربه کردم برای همین اگه برگردم عقب هیچ وقت سزارین رو انتخاب نمیکنم ، ۴ بار فشار شکمی داشتم که از درد مردم ، پمپ درد رو حتما بگیرید چون من اگه نداشتم تحمل این دردا برام سخت بود ، شیاف دیکلوفناک هم خود بیمارستان براتون دو تا دوتا میاد میزاره که توی کاهش درد خیلی موثره ، اگه خواستین بیمارستان ارجمند زایمان کنین اینو بدونین برای نی‌نی یه دست لباس سرهمی بیمارستانی بهتون میدن . دمپایی ژیلت و نوار بهداشتی هم جزو وسایل خودتونه که اونارم بهتون میدن .
دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه بنویسم بازم اگه سوالی داشتین بپرسین جواب میدم🫠🤍
مامان 👶🏻 دیاکو ☃️ مامان 👶🏻 دیاکو ☃️ ۲ ماهگی
* 4 *

کم کم بردنم بیرون مامانم و شوهرم بیرون منتظر بودن
دیدمشون بغضم گرفته بود هممون باهم رفتیم تو اتاق و من و جا به جا کردن
پرستا را اومدن رسیدگی کردن و ترو تمیز خیلی خجالت میکشیدم
به پهلو میچرخوندن من و تا خون ها تخلیه بشه بیحسیم تموم شده بود و از درد داشتم به خودم میپیچیدم
مسکن و انتی بیوتیک میزدن تو سرم

گذشت و من نباید تا هشت شب سرم و بیارم بالا تکون بدم یا چیزی بخورم
بد ترین لحظش همینجا بود و لحظاتی که مسکن از بدنم میرفت بیرون

اومدن رحمم رو یکم فشار بدن که نزاشتم دردم میومد
سخت ترین لحظاتشم اولین قدمی بود که میخواستی برداری اصلا نمیشد کامل صاف بشی من تا چند روز اول نمی تونستم حین وایستادن کامل صاف بشم

در کل من درد نداشتم رفتم برای عمل، خود عمل هم که چیزی احساس نمیکنی بعدش هم که با مسکن و رسیدگی های بیمارستان نمیزارن زیاد درد بکشی
  بعدشم که اومدم خونه تا دو روز از شیاف دیکلوفناک استفاده کردم مسکن بود اونم و ارومم میکرد؛ عمل سزارین درد رو اونطور که تصور میکردم نبود اصلا 😌

ظهر روز بعدش هم که ترخیص شدم و با یه نی نی برگشتیم خونه 🌹
مامان آقا دایار🤰🏻 مامان آقا دایار🤰🏻 ۲ ماهگی
تجربه زایمان #۱
من از اول بارداری انتخابم زایمان طبیعی بود،ولی خب چون ماه هشتم بارداری سرماخوردگی شدید گرفتم و کلی وزن از دست دادم،دیگه ترجیح دادم زایمان سزارین و انتخاب کنم ،دکترم هم قبول کرد 😁البته زیر میزی شو گرفت ،ولی دکترم گفت سزارین اختیاری واسه ات انجام نمیدم،روز ۴ام که شیفتم توی بیمارستان بیا که به بهانه طبیعی بستریت کنم و بعدش ببرمت واسه سزارین که بتونی از بیمه پولت و بگیری،
خلاصه سرتون و درد نیارم
۴ فروردین شد و من صبح با بهونه کاهش حرکت بچه و خارش کف دست و پا رفتم بیمارستان ،معاینه کردن دکتر گفت ۱سانتم باز نشدی ،بستری شدم بلوک زایمان ،اونجا کلی ترسیده بودم ،چون ماما ها فقط می اومدن بالا سرم و چکم میکردن ،
بعد یک ساعت دکترم اومد ،و ان اس تی ودستکاری کرد گفت کاهش ضربان قلب جنین داریم باید سزارین بشه .همه اینا الکی بود
دیگه سریع سوند و بهم وصل کردن که خیلییییی درد داشت،
بعد دو دقه من توی اتاق عمل بودم ،اونجا همه کلی باهام حرف میزدن که از استرسم کم کنن ولی مگه این استرس لعنتی کم میشد؟!
دیگه امپول بی حسی مو زدن و کم کم کمر به پایینم گرم شد و بی حس،
مامان دلوین خانوم مامان دلوین خانوم روزهای ابتدایی تولد
#پارت دو زایمان
دیگه همسرم سریع دور زد و برگشتیم بیمارستان . اینم بگم جون فک میکردم میخوان بستریم کنن از صبح هیچی به جز یه کیک و اب میوه نخورده بودم و وسایل دخترم رو با خرما و اب میوه و اینا برداشتم بردم. رفتم بیمارستان دکتر گفت دراز بکش و اصلا استرس نداشته باش، ازم دوبار ان اس تی گرفت که گفت بگو شوهرت کارای بستریت رو انجام بده،منم رفتم به شوهرم گفتم اونم کار رو انجام داد و زنگ زد به مامانم ،حالا هم استرس زایمان طبیعی رو داشتم که تجربه اولم و نمیدونم چی در انتظارمه هم خوسحال بودم، تا وارد زایشگاه شدم تخت های کنار رو نگاه میکردم که از درد به خودشون پیچیده بودن واقعا خیلی ترسیدم و من هم کلا درد نداشتم و یک انگشت بیشتر باز نبودم ، دوباره برام دستگاه نوار قلب بچه رو گذاشتن و گاز اکسیژن وصل کردن و 4 تا سرم مختلف زدن ولی من درد اصلا نداشتم،از ساعت 4 تا 9 شب بدون درد بودم، تقریبا ساعت 7 بود که تخت کناریم رو قرص گذاشتن و براش کیسه ابش رو پاره کردن که از درد جیغ میکشید، با خودم گفتم منم کیسه ابم پاره نیست یعنی قراره همینجوری بشم و کاملا خودمو رو باخته بودم و گریه میکردم که با گریه های من قلب بچه بیشتر افت میکرد و هعی ماما و دکتر پیش من میومدن...😭
مامان نی نی♥️🤰 مامان نی نی♥️🤰 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین ۲
ساعت ۹ صبح بود رسیدیم بیمارستان بهمن تهران، رفتیم بلوک زایمان. معرفی نامه سزارین رو نشون دادم. ماما بهم گفت باید دهانه رحم رو معاینه کنم، خیلی شوکه شدم، بهش گفتم من سزارین اختیاری هستم چرا باید معاینه کنی اجازه نمیدم، گفتش چون سه روز زودتر از معرفی نامه دکترت اومدی و باید ببینیم چقدر وقت داری، بستری کنیم یا اینکه نه. خلاصه با اینکه از معاینه میترسیدم چاره ای نداشتم بهش اجازه دادم، معاینه کرد و گفت یک سانتی. زنگ زد به دکترم و بستری شدم. قرار بود ظهر سزارین بشم. دیگه لباس بهم دادن و اماده شدم برای کارهای اولیه مثل آنژیوکت، ان اس تی و سوند. از سوند اگه بخوام بگم چون اون ماما ظاهرا بلد نبود ۴ بار فرو کرد سوند رو و موفق نشد، بعدش یه ماما دیگه اومد و دفعه اول تونست سوند بزاره ( خب اگه فقط یه بار انجام میشد دردش لحظه ای و قابل تحمله، اما برای من ۵ بار انجام شد). ساعت ۱ دکترم اومد منو سریع بردن اتاق عمل، دو تا بی حسی به کمرم زدن که اصلا درد نداشت.
مامان Karen 👶🏻🩵 مامان Karen 👶🏻🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۷
بعد اون پرستاره اومد بهم شربت داد که نفخم کمتر بشه که تاثیرگذار هم بود و تونستم پاشم راه برم و دردم کمتر شد باخودم میگفتم چی میشد همینو دیشب میدادین که اینقد عذاب نکشم!
اون روز تا ساعت ۱ بیمارستان بودیم و ساعت ۱ مرخص شدیم و اومدیم خونه.
درسته همون یه شب بهم سخت گذشت اما از این طرف خیلی زود سرپاشدم و میتونستم کارامو خودم انجام بدم.
اونایی که سزارین هستین حتما قبل عمل برین سرویس و کامل خودتونو تخلیه کنین شب قبلش هم غذای سبک بخورین
و موقعی که میگن مایعات بخورین مثل من همه چیو روهم روهم نخورین. پمپ درد هم حتما بگیرین و اگه احیانا بعد عمل نفخ داشتین بگین واسه نفختون بهتون شربت بدن.
شاید اگه من اینا رو رعایت میکردم در اون حد اذیت نمیشدم
و در آخر بازهم میگم بدن با بدن فرق میکنه تجربه مو ننوشتم که خدایی نکرده استرس بگیرین ، نوشتم بلکه براتون نکته ی مثبتی داشته باشه.
اگه این مشکل براتون پیش نیاد بدونین که سزارین خیلی راحته چون تو اتاق عمل که اصلا هیچی متوجه نمیشین و کل پروسه عملتون یک ربع بیشتر طول نمیکشه و بعد عمل هم بعد اولین راه رفتن خیلی کارتون راحت میشه و با هر بار پاشدن از رو تخت دردتون کمتر و کمتر میشه.
مامان آوید مامان آوید ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان در بیمارستان رضوی مشهد
تقریبا ۴۰ هفته ام پر شده بود دکترم گفت که دوشنبه برو بیمارستان برای ent ؛ اگر لازم باشه پرسنل به من زنگ میزنن ؛ من رفتم اتاق معاینه ؛ رفتار پرسنل خوب نبود از همون اول استرس به من وارد کردند و خیلی هم نوبتم طول کشید با اینکه خلوت بود ؛ خلاصه معاینه شدم و گفتن هنوز یکی دو روز دیگه جا داری ولی با این حال به دکترم زنگ زدن و جواب آزمایش ها رو بهش دادن و اون گفت برای فردا طبیعی ؛ بستری بشم ؛ با اینکه هیچ دردی هم نداشتم و دهانه رحمم هم اصلا باز نشده بود ؛ اینجا بود که پرسنل استرس وارد کردند و بهم گفتند زود برو کاراتو بکن و وسایلتو بیار و .... که بستری شی ؛ من بیرون داشتم با همسرم حرف میزدم که یکی از اون خانوما با لحن بد بهم گفت خانم زود باش دیکه بیا بهت لباس بدن برو لباساتو دربیا و اینا ؛ خیلی بد بود
خلاصه که من رفتم اتاقم و لباسامو تحویل دادم دوباره بهم الکترود و فشار اینا وصل کردن تقریبا ۵ دقیقه بعدش ضریان قلب بچه کند شد و صداش نمیوومد به پرستار گفتم اومد و رفت و بتز دوبار اومد بهم دستگاه اکسیژن وصل کردن و به دکترم زنگ زدن یهو گفتن دکتر گفته سزارین اورژانسی ؛ منو بگو داشتم میمردم سوند وصل کردن داشتم میلرزیدم و یخ زده بودم خیلی بد بود بلاخره رفتم اتاق عمل ......
مامان رها 💕مهوا مامان رها 💕مهوا ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت #یک#
صبح روز یکشنبه ۲۶/۱۲/۱۴۰۳ دکتر بهم نامه داده بود که بستری بشم وبچه روبدنیابیارم ،از اونجای که استرس داشتم ازیه شب قبل ودل تودلم نبود ساعت سه ونیم شب خوابیدم وساعت ۶ونیم بیدارشدم تااماده شدیم ساعت شد هفت ونیم به بیمارستان رفتیم شوهرم مراحل بستری روطی کرد خودمم بهم سوندوصل کردن خیلی احساس سوزش داشتم واصلا بندنبودم چون خیلی دخترم توشکمم تکون میخورد انگارمیدونست داره میاد ،،منویه خانم دیگه نوبت زایمان داشتیم اول اون رفت داخل اتاق عمل عملش سخت بودوزمانبر شد پنج ساعت انتظار بااین حددردمن خسته کننده بود تا اینکه ساعت یازدهو نیم رفتم اتاق عمل ،وساعت ۱۲وپنج دقیقه مهوا خانم ما باوزن ۳۳۰۰گرم بدنیااومد ،من خیلی استرس داشتم یه دکتربیهوشی اونجا همجوره هواموداشت بچه رو اوردن لمسش کردم خیلللللللی حس قشنگی بود کل خستگیا ،دلهره ها ،رفع شد طوری بود همه اونای که تواتاق عمل بودن خیلی ذوقش کردن ورفتم تواتاق ریکاوری ،نینی رو هنوز نبرده بودن توبخش واون خانمی که قبل ازمن سزارین شده بود خیلی دردداشت که میخواستن انتقال بدنش به ای سی یو