سلام خوبید
نمیدونم شما هم مثل من هستید یا ن
اینطوری ک وقتی همه چی خوبه و اوکیه یک ترسی تو وجودم میاد ک نکنه الان همه چی خراب شه نکنه اتفاقی بیوفته خیلی اذیت میشم از این حس بد
مثلا اگه جارو برقی کنم دوشاخه رو میزنم توی پریز میترسم منو برق بگیره خشکم کنه😮‍💨
یا وقتی یچه ها با هم بازی میکنن فوق العادع میترسم نکنه این بش اون بشع خیلی خیلی عذاب میکشم کسی هست مث من
و من باید چی کار کنم؟

بله بله تا دلت بخواد از این فکرا میاد و چقدر اذیت میشم

من به شدت ترس از زلزله دارم
وحشتناک میترسم از زلزله و باد
تا یکمی بیرون باد و بارون میشه بیا رنگ و روی منو ببین
میشم میت
هرلحظه فکر میکنم میخواد زلزله وحشتناکی بیاد
یا گاز و روشن میکنم میترسم
بچه هام زمین میخورن تا صورتشونو برگردونن احساس میکنم صورتشون خونیه
بد میبینم ن چیزی نشده
منم همینم
اصلا لذت جیزیو نمیبرم
همیشه میگم چندروزی بهم خوش بگذره بعدش ی جایی ی اتفاقی میفته اون خوشیع از دماغم میزنه بیرون

من تقریبا دو هفتس هر روزه این فکر داریم

افسردگیه بعد زایمانه
خودتو یا چیزای دیگه مشغول کن

منم اینطوریم تا ذهنم سمت آشوب میره سریع به انلاین شاپم فکر میکمم

استرس بیشتر داری گلم یکم سعی کن ریلکس و بیخیال باشی آدم ذهنش درگیر باشه خودتم مریض میشی عزیزم

نه، من فقط یه وقتا به این فکر میکنم یه اتفاقی بیوفته من دیگه نباشم رهام چی میشه بدون من همین

من اینجور بودم
اونم بخاطر اینکه دقیقا وسط حال خوبم و اتفاقات خوبم خیلیارو از دست دادم که باعث شد اضطراب بیاد سراغم
حتی خودمم مریض میشدم تا تهشو تصور میکردم و خیلی بهم میریختم
اگه بابام میرفت بالای درخت استرس شدیدی میگرفتم که الان میفته
اگه داداشم رانندگی میکرد نگران میشدم چیزی نشه
انقد شدید بود که واقعا زندگیمو بهم ریخت تااینکع رفتم پیش تراپیست نمیگم کاملا ازبین رفته ولی یاد گرفتم این استرس و مدیریت کنم و خیلی خیلی کمش کنم
بنظرم حتما برو سراغ درمانش که بیشتر از این نشه

وای منم دقیقا همین افکارو دارم حتی از لحظع های خوشمم لذت نمیبرم

نه عزیزم
همچیو فال نیک بگیر

همش عادت کردیم یه چیز بدی باشه

اول هر پریزی یه بسم الله میگم
از بس ک به قول همسرم ترسو و جان دوستی

وسواس فکری داری عزیزم
منم یوقتایی اینطوری میشم