۴ پاسخ

کاش مارو وسطش تو خماری نزارین 😅

چقد کم مینویسی خواهر

خیلی خوبه که تجربه زایمانتون رو‌مینویسین 😍❤👍

عزیزم بقیشم بزار

سوال های مرتبط

مامان مهیار💙 مامان مهیار💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان ساحل و سهیل 🤍 مامان ساحل و سهیل 🤍 ۱ ماهگی
من اومدم با تجربه زایمان بچه دومم
من روز ۱۲ صبح حالم خوب بود پاشدم خونه جمع کردم رفتم خونه مامانم از اونجا اومدم یکم درد داشتم فقط رفتم صدا قلب بچه گوش دادم گفت ۱ سانتی خوبه قلبش برو پیاده روی کن
من اومدم خونه یکم ورزش کردم و پیاده روی کردم و رفتم ی دوش گرفتم
اومدم آماده شدم تا برم ان اس تی
رفتم ان اس تی و همه چی خوب بود معاینه کردن گفتن دو سانتی بستری نکردن گفتن هنوز زیاد مونده تا زایمانت برو خونه هر چی گفتم بستری کنید بستری نکردن راهم دور بود
اومدم خونه خمین ک رسیدم خونه نیم ساعت بعدش ی چی انگار ت دلم افتاد پایین تق صدا داد کیسه آبم پاره شد
و راه افتادیم تا بیمارستان ۱ ساعت راهه دردام‌داش شروع میشد رسیدم بستری کردن معاینه گفتن ۳ سانتی
دردام اولش قابل تحمل بود رفته رفته با سرم بیشتر شد هر ۱ دقیقه ۱ بار بود دیدن دردام زیاده اومدن سرم قطع کردن
گفتن ببینم درد عادی خودت چقد خر ۵ دقیقه ی بار شد گفتن اگه حس مدفوع داشتی مارو صدا کن صدا زدم اومدن دیدن گفتن ۴ سانتی
کردم از درد انقد جیغ داد زدم
رفتم سرویس واسه ادراد ک وقتی اومدم دردم بیشتر شد جیغ زیاد شد گفتم ی چی داره میاد بیرون انگار ک اومدن نگا کردن گفتن ۷ سانتی بردن زایشگاه انقد روز زدم میگفتن نمیخوایم پاره بشی ولی انقد زور زدم خودم پاره شد پوستم بدون اینکه اونا تیغ بزنن
ساعت ۴و ۴۰ دقیقه پسرم ب دنیا اومد همه دردام ر راحت شدم اون لحظه بعد اینکه اومد بخیه بزنه بهم یکم درد داشتم فقط
پسرم ساعت ۴ و ۴۰ دقیقه ب دنیا اومد دادن بغلم الانم فعلا بستریم تا فردا سر زایمانم برای همه مادرا دعا کردم انشالله همه بسلامتی راحتی زایمان کنن بچه اشون بغل کنن
من ک با اینکه بچه دومم بود سخت زایمان کردم
مامان حورا وحسین🩷🩵 مامان حورا وحسین🩷🩵 روزهای ابتدایی تولد
سلام. امدم تجربه زایمانم وبنویسم براتون.....
یه روز قبل زایمان ترشحات بی رنگ بی بو داشتم. وبعضی اوقات ترشحات ژله مانند کشدار هم داشتم. که شک کردم گفتم شاید کیسه ابم نشتی داره ضهر رفتم بیمارستان بامعاینه کردن فهمیدن دوسانت باز هستم پرستار بهم گف برو سه ساعت پیاده روی کن بیا ببینم چند سانت میشی.. البطه اینو بگم کیسه ابمم سالم بود ولی همچنان ترشح بی رنگ بی بو مثل ابو هرچند ساعت یه بار داشتم رفتم خونه و وسایلامو اماده کردم دوش گرفتم خونه وهم تمیز کردم. وهیچ درد زایمانی نداشتم..... عصرهم رفتم بازار چون سیسمونیم وهنوز کامل نکرده بودم. چون، 38هفته ویک روزم بود فک نمیکردم بچه اینقد عجله داشته باشه😅 یک ساعتی هم پباده روی کردم بازم دردی نداشتم 🙁تااینکه ساعت شد ده شب باهمسرم پیاده تابیمارستان رفتم. نیم ساعت راه بود... کلی هم خوراکی وچیپسو و.... باخودمون بردیم بیمارستان نشستیم توحیاطش یه دل سیر چیپس. خوردم. رفتم داخلو معاینم کردن هنوزم همون دوسانت بودم 🙁گف بستریت نمیکنم تا وقتی که دردات شروع بشن منم برگشتم خونه تااینکه ساعت دوازده شب دردم گرفت. البطه تواین فاصله خیلی پله بالا وپاین کردم وچهار دست وپا رفتم و اسکات زدم وورزش حالت سجده هم انجام دادم ویه لیوان دمنوش اویشنم خوردم دردم مثل درد پریودی بود یکم شدیدتر وهر ده دقیقه یه بار میگرف باانقباض تاااینکه ساعت سه شب رفتم بیمارستان سه سانت شده بودم وبستریم کردن