سوال های مرتبط

مامان سانی کوچولو مامان سانی کوچولو ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
جمعه شب همش دستشویی داشتم یه پام تو دستشویی بود یکی تو خونه یکمی احساس دل درد داشتم ولی گفتم شاید درد کاذب باشه زیاد اهمیت ندادم ساعت ۶ صبح رفتم دستشویی دیدم ترشح خونی ازم خارج شد سریع اومدم رفتم حموم شیو کردم دیگه همش راه میرفتم تو خونه ورزش میکردم تا ساعت ۴ بعدازظهر
ساعت ۴ رفتم بیمارستان فشارمو گرفتن و معاینه کردن گفتن ۲ سانتی برو یه ان اس تی هم بده
رفتن ان اس تی بدم یه زنی داشت زایمان می‌کرد منم رو به رو اتاق زایمان بودم قشنگ دیدم چطور زایمان کرد و شر شر براش اشک می‌ریختم ان اس تی که تموم شد رفتم پیش دکتر گفت یک ساعت راه برو
یک ساعت پیاده رویی کردم و دوباره معاینه شدم گفت از دوسانت یه کمی بیشتر باز شدی ولی سه سانت نشده برو بگو همراهت برات پک بیمارستان بگیره بستری بشی دیگه بستری شدم دکتر اومد بهم ورزش داد و توپ داد دیگه ورزش میکردم و رو توپ حرکاتی رو که میگفت انجام میدادم تا سر بچه بیاد پایین تا ساعت ۱ شب با درد طبیعی خودم ۵ سانت باز شدم
مامان مهیار🤎 مامان مهیار🤎 ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان زهراکوچولو🫀❤️ مامان زهراکوچولو🫀❤️ ۳ ماهگی
پارت اول###
سلام خانما ازتجربه زایمان طبیعی بگم براتون
وقتی وارد ماه نهم شدم ازوسطاش شروع کردم پیاده روی هرشب بعضی مواقع ورزش کردن ورزش چون سختم بود تنبلی میکردم ولی ب مدت دوهفته هرشب پیاده روی زیادمیکردم ولی هیچ‌علائم دردی نداشتم شکمم بالابود ۳۸هفته تمام کرده بودم دکترگفت دهانه رحمت بستن بااینک زیاد راه رفتم بهم گفتن اسپنددودکن اینا ولی چون دکترگفته بود انجام نده ندادم خلاصه بهداشت گفت تا۴۰هفته وقت داری ولی من خیلی خستم شده بود عمم گفت آویشن بخور زود زایمان میکنی ۳۹هفته ۲روزم بود من شب رفتم خونه مامانم برام آویشن درس کرد بانبات خوردم صبح بعدش دوباره عصری خوردم رفتم پیاده روی کردم برگشتم یکم شکم دردگرفتم فرداش دوباره ی لیوان خوردم دوباره شب رفتم پیاده روی یه مسافت زیادیو راه رفتم توراه حس کردم یچیزگرم ازم افتاد شورتم یکم خیس شد رفتم یکم کمر دردگرفتم دردش مثل پریودی بود اولاش قابل تحمل بود خلاصه رفتم خونه دیدم شورتم خیسه یکمی خونی شده مثل رگ ب مامانم نشون دادم گفت علائم زایمان داری آماده میشی خلاصه پاشدم حموم کردم کارکردم توخونه یکم ساعت ۲شد دردای من شروع شد خیلی درد داشتم هی میگرفت ول میکرد ۱۰دقیقه بود منظم بعدهی کمترکمترمیشد عمم گفت نمیزارمت‌بری بیمارستان درداتو توخونه بکش تاصبح ساعت۷درد داشتم من همه هم بام بیداربودم عمم معاینم کرد گفت ۳سانتی الان میتونیم بریم بیمارستان