آخر شبی یکم درد دل کنم بعد بخوابم 😅😅😅

شوهرم یه ماهه ک نیست رفته اصفهان واسه خاطر کارش ....
دخترم یه هفتس ک بشدت بهونه گیر شده و مدام میگه پس بابا کی میاد
اون سرکار نمیتونه بیاد ما بریم پیشش
صب ک بیدار میشه میره اتاقا رو دنبال باباش میگرده
چیزی هم نمیگه بعدش یه گوشه کز میکنه

از ۹ صب ک بیدار میشه تا ۱۱شب ک بخوابه باهاش وقت میگذرونم بازی بیرون مغازه نقاشی .....

دیگه واقعا کم اوردم
احساس میکنم دخترم از دوری پدرش داره افسرده میشه تلفنی و تصویری ک با باباش حرف میزنه بغض میکنه

گوشیمو میبره تو اتاق ب باباش ویس میده بعد میرم گوش میدم ب صداش گریه ام میگیره
همش میگه بابام دلم برات تنگ شده
بابا بیا دیگه
بابا نهار اینو خوردم
بابا رفتم اینو خریدم
بابا رفتم حموم
واسه باباش توضیح میده کلان هر روز شرح حال میده 😅😅
باباشم خیلی وقت میزاره تک تک ویس هاشو جواب میده با اینکه کارش خیلی شلوغه و احتیاج ب تمرکز زیادی داره

امروز بردمش تو حیاط مادرشوهرم گفت بزار بیاد پیشم تنهام
یعنی شاید ۲ دقیقه طول کشید تا رفتم دستشویی و بعدش رفتم دنبالش دیدم یه نعلبکی چایی با ۶ تا قند داده ب بچه ....میخندید میگفت ۶ تا قند بهش دادم بخوره
خواهش کردم ازش ک اصلا ب بچم چایی و قند نده
ب زور خودمو نگه داشتم چیزی نگم بهش بخدا

چقدر زود بزرگ شدیم چقدر مادر بودن ما رو پخته و با تجربه میکنه چقدر سختی ها رو بخاطر بچمو ن تحمل میکنیم و دم نمیزنی

۷ پاسخ

خخخ اشکمون درآوردی ،پسرای من صبح بیدار میشن یکی میگه کو‌بابا ،اونیکی میگه داداش رفته بانک اگه نره پول نداریم ،باید پول بیاره

بگردم🙁🙁مخصوصا که دخترام شدیدا بابایی میشن خیلی دلم گرفت برا این دوریشون

اگر شرایط کاریش اینطوریه که طولانی مدت ازتون دوره
یک خونه کوچولو اصفهان اجاره کنیدو با هم باشید
اصفهان که مثل عسلویه و … نیست
خونه بگیرید بهتره

عزیزم منم شوهرم بخاطر کارش خیلی میره ماموریت اما دختر انگار نه انگار😅 درصورتیکه باباش خیلی دوسش داره و براش وقت میزاره، البته اینم بگم من وقتایی که شوهرم نیست خونه نمیمونم یا میرم خونه بابام اینا یا خواهرم اونام حسابی بهش میرسن لاوینم بخاطر این اصلا حس نمیکنه باباش نیست

خدا کمکتون کنه دوری و دست تنها بودن سخته دختر منم صبح تا بیدار میشه سراغ باباشو مبگیره اگر بعد از رفتن باباش بیدار بشه دنبالش میگرده یا شب که نزدیک اومدن باباشه هر چند دقیقه میپرسه بابا توراهه

الهی 😢 دخترا خیلی بابایی هستن

درکت میکنم عزیزم شوهرمنم کارش شهردیگس .گاهی ۳هفته طول میکشه تابیاد گاهی هم دوهفته.تواین مدت بچهام اذیت میشن همش میگن زنگ بزن بابا بیاد .

سوال های مرتبط

مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
امروز کلی اتفاق عجیب و پر از دلهره و استرس واسم افتاد طوری ک پریود شدم از استرس زیاد

اولی چند تا لباس برا دخترم بود گفتم نندازم ماشین قاطی لباسا رنگ پس میدن بردم حموم با دست بشورم

دیدم صدایی از دخترم بلند نمیشه صداش زدم چند بار جواب ندا د
رفتم دیدم در کمد(چند تا عروسک و اسباب بازی گذاشتم تو اون کمد ) بازه دخترم سرش گذاشته وسط کمد دراز افتاده چشماشم بسته
یا امام حسین فکر کردم خورده زمین بیهوش شده دور از جونش ....چشام سیاهی رفت جیغ میزدم و خودمو میزدم و طفلی دخترم خواب بود بیدارشد کلی از ترس گریه کرد

بعدش رفتم خونه همسایه از تو باغشون سبزی شنبلیله اورده بود همه میخریدن منم رفتم خریدم خبر مرگم
همه گفتن عه دخترت چ بزرگ شده موهاشو چ فره چ ناز حرف میزنه
اومدم تو حیاط بچم جوری افتاد دماغ و دهنش پر خون شد اینقدر جیغ زد و گریه کرد

بهونه بهونه و گریه ک زنگ بزن ب بابا (شوهرم شهر دیگس واسه کارش )
عکسشو فرستادم واسه شوهرم تا سین کرد سریع زنگ زد

زهرا بچم چی شده تو رو خدا بگو بغض کرده بود بچمم صدای باباشو شنید وای خدا داغ دلش تازه شد گریه گریه شوهرمم صداش میلرزید ....

فیلم هندیش کردن پدر و دختر

چقدر مادربودن سخته بخدا

وقتی دخترم خواب بود و فکر کردم افتاده اون لحظه انگار قلبم از جا کنده شد

خدا خودش ب داد دل مادرایی برسه ک بچه از دست میدن فقط خداست ک صبرشون میده واقعا
مامان مهراد مامان مهراد ۳ سالگی
مامانا سلام. دلم برای گهواره تنگ شده بود گفتم یه عرض سلامی کنم. چطورید؟ خوبید همگی؟ چه خبرا؟؟
از فردا باید برگردیم به تنظیمات کارخونه. من که اصلا آمادگیشو ندارم دوباره هرروز درگیر بهانه گیری های بچه باشم. پسرم دائم دست آدم رو میگیره و بلند می‌کنه و یه چیزی میخواد. جدیدا هم اگه چیزی بهش ندیدم پاشو می‌زنه زمین یا گریه میکنه یا ما رو میزنه. این رفتارش خیلی زیاد شده. جایی هم که میریم با دختر خواهرشوهرم نمی‌سازه و هی میره سراغش یه انگولکی میکنه و اونم صداش درمیاد.
خلاصه اصلا حوصله این کاراشو ندارم و دیگه نمیدونم چطور میشه این موضوع رو حل کرد. شما هیچوقت با مشاور یا روانشناس مشورت کردین؟ من قبلا که صحبت کردم میگفت وقتی بچه به حرف بیاد این رفتاراش کم میشه و می‌گفت باید باهاش بازی کنی و زیاد باهاش حرف بزنی.
توی این ایام ماه رمضون و تعطیلات خیلیی کم باهاش بازی کردم شاید به خاطر اون باشه. نمیدونم!
چقدر وقتی کوچیک بودن راحت‌تر بود. حداقل دوسه بار تو روز می‌خوابیدن یه نفسی می‌کشیدیم.
خلاصه بهتون بگم که نمیدونم چطوری باید سختی بچه داری رو کم کرد. واقعا هر روزش پر از چالش های فراوونه.
مامان آریامهر❤️ مامان آریامهر❤️ ۳ سالگی
سلام خانما
روزتون بخیر
پسرم دو سه هفتست بینهایت اذیت میکنه . همش در حال زدن من
در صورتی که خیلی آرووم باهاش حرف میزنم و به خاطر قلبشم خیلی لطیف باهاش برخورد میکنم
ولی هر جور میگم اصلا گوش نمید. اصلا نمیتونم بشینم ،یا داده موهامو از ریشه درمیاره و میکشه و میبره
بخدا خیلی تحمل میکنم خودمو میزنم به اون راه. تمام فرش هر روز موهای منو. یا با هر میرسه میزنه تو صورتم و سرم .
من بینیم خیلی سال پیش عمل کردم ،با هر چیز خشکی مثل برس ،اسباب بازی میکوبه تو صورتم ،چنگ میندازه
میره عقب میاد خودشون پرت میکنه تو صورتم . دیگه از دستش دیونه شدم. واقعا کشش ندارم . از صبح شروع میکنه تا شب . یذره استراحت ندارم بخدا . .با پدرش هم انجام میده ولی کمتر
من اونقدر بخدا تحمل میکنم ولی چون شبانه روز استراحت ندارم بخدا کم میارم. دیروز زدم رو دستش. اصلا براش مهم نبود . نمیخوام بزنمش که پرو بشه. ولی با اینکه میدونم کارم درست نیست و همیشه بهش میگم من همیشه کنارتم بهش گفتم ادامه بدی ترکت میکنم . یه روز پا میشی میبینی رفتم. تو رو خدا نیاید بگید اینجوری اونجوری .خودم میدونم کارم یده ،ولی آخه چرا باید این بچه اینجوری کنه ؟ دلیلش چیه
اونقدر منو اذیت میکنه یعنی یکی میاد اونقدر کلافه میشه . فقط داره منو میزنه و ور میره و مو میکشه. آخه چرا، ؟ اونقدر برلش وقت میزارم قصه بگم کتاب بخونم همه چی رو نوصیح بدم بازی فکری کنم
بخدا شب تا صبح صد بار بیدار میشه ، نه روز دارم نه شب
بنظرتون رفتارش برای چیه؟
منو راهنمایی کنید خواهرانه