۳ پاسخ

برای منم سزارین خیلی بهتر بود

کاش منم سزارینی باشم

واقعا سزارین برای منم بهترین بود منم کیسه آبم پتره شد درد طبیعی کشیدم

سوال های مرتبط

مامان آقاعلی مامان آقاعلی ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 5
صدای گریه بچم رو که شنیدم خیالم از بابتش راحت شد انقدر ماما و پرستار دور تختش جمع شده بودن من اصن نشد ببینمش ، اون روز من تنها کسی بودم که داشتم طبیعی زایمان میکردم همه لحظه به دنیا اومدن بچه توی اتاقم بودن 😂 ساعت 4عصر بود که پسر نازم به دنیا اومد دیگه زودی بعدش بیهوش شدمو تا یک ساعت و نیم بعدش به هوش اومدم به شوهر و مادرم که دم در بودن گفته بودن بیان پیشم
مامای شیفت هم دوبار اومد شکمم رو فشار دادن درد خیلی زیادی داشت یعنی من دیگه ذره ای جان و تحمل درد کشیدن رو نداشتم
ولی الحمدلله به خیر گذشت با اینکه سختی داره ولی وقتی به چشمای پسرم نگاه میکنم بغلش میگیرم تمام اون سختی ها برام شیرین میشه
دیگه یکم که گذشت و ی یک ساعتی هم خوابیدم ، درواقع خمار بودم فکر کنم از عوارض داروها بود 😴 پاشدم مامانم یکم غذا بهم داد و پرستار اومد کمکم کرد بلند بشم که هم راه برم هم خون و لخته ای اگه هست به واسطه ایستادن خارج بشه کمکم کردن برم سرویس تا بدنمو بشورم و لباس بخش رو بپوشم با درد بخیه حرکت برام خیلی سخت بود اینکه جابه جا بشم و یا بشینم دیگه کم کم آماده شدم ساعت 8 شب بود با ویلچر بچمو گذاشتن بغلمو بردنمون به سمت بخش
مامان شاهین مامان شاهین روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین
من ۲۰ رفتم شبش رفتم بیمارستان بستری بشم که فردا صب سزارین بشم
شبش کاری برام نکردن شام دادن و گفتن از ۹ شب چیزی دیگ نخور دیگ ساعت ۱۲ بردنم اتاق عمل رو تخت سوند وصل کردن که اصلا چیزی نبود اصلااا بعد دکتر بیهوشی امد باهام حرف زد من اصلا نفهمیدم کی سوزن بیحسی رو زد که دیدم پاهام اصلا نمیتونم تکون بدن سریع خابوندنم پرده کشیدن جلو به ۱۰ نرسید صدا پسرمو شنیدم اوردنش کنار صورتم بعد من حالم بد شد ارام بخش زدن خواب رفتم بیدار شدم تو ریکاوری بودم بعد امدن شکمم ماساژ دادن با اینکه بی حس بودم خیلی درد وحشتانکی بود خیلییییییی زیاد اصلا دوس ندارم دوباره تکرار بشه برام بردنم بخش دیگ شب ۶ بار امدن ماساژ رحمی بهم دادم که مرگ جلو خودم میدوم ساعت ۱۲ سوند دراوردن شروع کردم راه رفتن چند اول وحشتناک بود بعدش بیشتر راه بری بهتر میشی درکل واقعاا میخام بگم لطفا به کسایی که سزارین شدن نگین اوه شما ک راحت رفتین پول دادین سزارین شد واقعا عمل سنگین و وحشتانکی هست مادر چه طبیعی چه سزارین مادره
من هنوز درست نمیتونم بلندشم بشینم انشالله قسمت همه چشم انتطارا
مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۱ ماهگی
#زایمان طبیعی دوقلو
#پارت سوم
خب جونم واستون بگه که اومدم خونه و با گل پسرم آقا یاسین خداحافظی کردم و گفتم واسه مامان و داداشیا دعا کن🥰❤️
بعدش با همسرم رفتیم بیمارستان آتیه و با دستور بستری ای که داشتم،رفتم پذیرش و پرونده رو تشکیل دادم و رفتم بخش زایمان
اونجا از همسرم خداحافظی کردم،چون اجازه نمیدادن بیاد داخل...
هیچی دیگه رفتم داخل بخش و دکترم رو دیدم که گفت چرا پرونده تشکیل دادی؟خیلی زوده واسه زایمانت که....اگه پرونده نداشتی مرخصت میکردم...دکتر شیفت قبل چرا گفته بستری بشی آخه؟!!!!!
بعدم گفت حالا که پرونده تشکیل دادی دیگه نمیشه کاری کرد؛برو تو یکی از اتاقا بخواب تا ازت ان اس تی مجدد بگیرم....
وقتی ان اس تی رو واسم انجام دادن،دکترم به همکارش گفت نوارش نانِ....بهتره که سونو گرافی اورژانسی بشه....همونجا واسم سونو انجام شد که دکترِ سونو گفت شرایط جنین ها خوبه...وقتی برگشتم بخش زایمان و دکترم سونومو دید به همکاراش گفت امشب رو بستریش کنیم اگه زایمان کرد که هیچی؛اگه نه که فردا مرخصش می کنم....
خلاصه همسرمو که پشت در بخش بود،صدا کردن که بره و واسم پرونده ی بخش تشکیل بده...(البته تو این فواصل همسرم به پدرم زنگ زده بود و اون بنده خدام مادرمو آورده بود بیمارستان و مادرمم پشت در بخش بود.)
خلاصه پرونده ی بخش رو واسم تشکیل دادن و منو از بخش زایمان به بخش زنان انتقال دادن...
ادامه در تاپیک بعدی...