۱۷ پاسخ

خیلی سخته امیدوارم بزودی باردار بشی عزیزم

واسه 3سال تحمل نداری خواهر منم 13ساله الان ت خیابون میرم حالم بد میشه از بس کل دکتر های ک رفتم نتیجه نگرفتم وقتی میبینم حالمو بد می‌کنه دیدن دکتر

دوست عزیز منم صبح تصمیم گرفتم دیگه بیخیال بشم از فروردین ۱۴۰۳ همش دکتر وآزمایش وقرص این دفعه ذوق داشتم باردارم چون اصلا علائم پریودی نداشتم امروز موعدم بود بازم پریود شدم هر دفعه سر نماز اول همه رو دعا می کنم بعد خودمو ولی قسمت نمیشه

کپسول اوابوست تا حالا خوردی

آوا جان من یه راه حل خوبی دارم برات

نذر حضرت ابوالفضل کن چنان جواب میگیری

واقعا ماهایی که اینهمه دکتر و دارو انجام دادیم دلمون پره نه از این همه خرج
نه بخاطر اینکه چرا نمیشه
کلی مشکلات روحی پیدا کردیم برای عوارض دارو ها ولی بازم نمیشه
من که بیخیال دارو های شیمیایی شدم دارم طب سنتی پیش میرم
چون دکترا بهم گفتن باید به فک ای یو ای یا ای وی اف باشی مشکل من فقط تنبلیه تو دنیا همه باردار میشن الا من 🙂💚🤦‍♀️
بنظرم خدا هنوز نخواسته برامون هر موقع بخواد میده نگران نباش🤍💚

عزیز دلم ناراحت نباش خدا که بخیل نیست مطمئن باش به وقتش بهت یه کوچولوی ناز میده

عزیزدلم نذر نمک کن
انشالله به حق پنج تن دامنت سبز بشه

به خدا توکل کن من هشت سال از این دکتر به اون دکتراخرش خدا جواب سختی ها و صبوری هامو داد

نه عزیزم انشاالله باردار میشی منم بعد دو سال تازه باردار شدم و الان هی میگن شاید خارج رحم باشه شاید ساک تشکیل نشه و...🥲🥲
برام دعا کن حداقل بعد این همه چشم انتظاری که باردار شدم بمونه برام و همه چی خوب پیش بره

نه عزیزم انشاالله باردار میشی منم بعد دو سال تازه باردار شدم و الان هی میگن شاید خارج رحم باشه شاید ساک تشکیل نشه و...🥲🥲
برام دعا کن حداقل بعد این همه چشم انتظاری که باردار شدم بمونه برام و همه چی خوب پیش بره

عزیزم ناراحت نباش امیدتو ازدست نده ایشالا خدا معجزه میکنه

برو مشهد نذر امام رضاکن ایشالله دامنت سبزبشه

عزیزم ناراحت نباش منم مثل تو ۵ ساله ک دکتر بیمارستان خسته ام کرده اما بازن امید دارم انشاالله ک دامنت سبز میشه

شوهرتو بفرست آزمایش بده

عزیزم همسرت هم آزمایش اینا داده برا بارداری؟

سوال های مرتبط

هانیــه✨ هانیــه✨ قصد بارداری
ببخشید که همش میام اینجا و از دردام میگم… اما میام اینجا با دوستای همدردم صحبت میکنم خیلی آروم میشم🫂
اخه تو دنیای واقعیم همه فقط لبخند و صبوریامو میبینن💔
.
.
این روزا، حال و هوام عجیب غریبه…
گاهی پر از نوری که نمی‌دونم از کجا میاد،
و گاهی تاریک‌تر از شب، بی‌صدا، بی‌رمق، بی‌احساس.

گریه‌هام بی‌وقفه‌ست، از اون گریه‌هایی که انگار می‌خوان از مغزت بیرون بزنن،
نه از چشمات…
گریه برای دخترکی که اسمش هنوز رو لبهامه،
برای لالایی‌هایی که هیچ‌وقت خونده نشدن،
برای قلبی که نصفه مونده…

من پر از امیدم
ولی انگار دلم ازم قهر کرده،
و من باورم نمی‌شه چقدر یه حس،
یه زندگی کوچولو توی وجودم،
منو از ریشه عوض کرد…

گاهی می‌شینم به همون پنج ماه فکر می‌کنم،
به حس تکون‌های آرومی که انگار یه عشق تازه داشت تو وجودم جوانه می‌زد،
به شوقی که باهاش بیدار می‌شدم،
به آرزوهایی که هیچ‌وقت به زمین نرسیدن.

عشق من، دخترکم…
تو تنها نبودی.
من هر لحظه با تو عاشق بودم.
و حالا که نیستی،
همه چیز توی من جا مونده،
یه حس خالی،
یه دلتنگی برای چیزی که هنوز تموم نشده ولی نیست…

و شاید بیشتر از هر چیز،
دلتنگ خودمم…
اون “هانیه”‌ای که بی‌فکر زندگی می‌کرد،
بی‌دغدغه، سبک،
نه مثل حالا که انگار هر قدم،
یه کوه درد رو دنبال خودش می‌کشه…

دخترم…
مامان هنوز هم با تو نفس می‌کشه.
با خاطره‌هات، با اسم کوچیک قشنگت که تو دلشه.
و می‌دونه که یه روز، یه جایی،
باز هم به هم می‌رسیم…

برای دلم دعا کنید، خییییلی محتاج دعاهاتون هستم😭
❤️‍🩹