مامانا من از وقتی زایمان کردم اصلا حال و حوصله ندارم احساس میکنم مامان خوبی نیستم اونجوری که تو ذهنم بود و برنامه چیده بودم نشد همش در حال کار کردن و رسیدگی به خونه و غذا درست کردن و ... احساس میکنم اصلا پیش دخترم نبودم اصلا باهاش وقت نگذروندم بازی نکردم هنوز آتلیه هم نبردمش هیچ کار خفن و خاصی براش نکردم حتی ماهگردم نگرفتم چرا اینقدر بی ذوق و شوقم آخه 😔 خیلی عذاب وجدان دارم

من صبح تا ظهر به کارهای خونه و نظافت میرسم بعد از ظهر که دخترم بیداره باهاش بازی میکنم وقتیم می‌خوابه به کارهای خودم میرسم اصلنم برام مهم نیست خونه همیشه تمیز و مرتب باشه

همه همینطوریم‌من حتی دیسک ماهگرد و....هم گرفتم ولی یکی هم عکس ماهگرد ننداختم

باز من برعکس تمام کارا خونه سپردم ب همسرم و سعی میکنم بیشتر وقت با پسرم بگذرونم غذا هم وقتی همسرم بیاد ک بچه رو بش بسپارم میرم درست میکنم ماهگرد هم توخونه با کمک آبجیم درست میکنم عکس میگیرم فقط جهت یادگاری ک گذر زمان بزرگ شدنش ببینه اینهمه فیلم عکس شاید اصلا وقتی بزرگ شد حوصله ش نکشه بخواد نگا کنه

منم این طوری بودم ،خونه رو ول کردم ب حال خودش وقتی کسی نمیاد چون همه راهشون دوره،هفته ای ی بار کردم کارهامو،اینجوری خونه هم مرتبه، غذامم دو وعده ای درست میکنم.جدیدا هم میزارم کالسکه میبرم بیرون.پیاده روی ی نیم ساعت میرم خستع میشه یکم میخوابه.

منم کمکی ندارم
هرروز نمیتونم دسشویی بشورم یا گردگیری کنم یا جارو یا گازمو پاک کنم
ی روز فقط جارو میکنم با گردگیری
ی روز توالت و میشورم با لباسارو
ی روز گردگیری
غذامم سعی میکنم بیشتر ۲ وعده ای درست کنم
تایم خیلی بیشتری رو برای پسرم میذارم
و همش بازی میکنم
وقتیم ک بخابه میرم حموم و غذا درست میکنم یا کار دیگه
بنظرم خیلی کارای خونه رو سخت نگیر باور کن دسشویی رو اگه دوروز ی بارم بشوری تمیز میمونه
یا دو نفر آدم چیکار میکنن ک همش خونه باید جارو بشه
تازه الان تابستونه بچرو بزار کالسکه ی تایمی از روز ببرش بیرون انقدر تو روحیه خودت و بچه تاثیر داره

جالبه برا بچه های خواهر و برادرم و حتی بچه های غریبه اینقدر ذوق میکردم حرف میزدم و بازی می‌کردم و میخندوندمشون همه بچه ها منو دوست دارن
ولی برا بچه خودم چی .... 😔😔
برا دخترم کلی آرزو و برنامه داشتم هیچکدومو اجرا نکردم بمیرم براش حالا میخوام از الان بفکر باشم برا جشن دندونیش بترکونم خدا کنه بتونم و دوباره بی حوصله نباشم

وقت واسه تمیزی زیاده بابچه وقت بگذرون اون خیلی زود بزرگ میشه نظافت واشپزی تااخر عمر باما خانوما هست فعلا

قربونت برم منم همینم تازه نمیدونم چرا تو بارداری زایمان مامانم آنقدر تند تند قهر میکنه
شوهرمم شب کاره نه روزا دارم نه شبا اصلا دیگه تلویزیونم روشن نمیکنم عملا تنهام کم خونیم دارم
چدمیشه کرد
ولی بچه میبرم هرماه آتلیه یکماه دیر تر بردم خیلی اعصابم خورد بود
بخام برات بگم تا صبح میگم

منم همینم دقیقا نه آتلیه نه ذوقی هیچی فقط حس عذاب وجدان و وسواس

حالا برعکس من خونه رو ول کردم در حد یه غذا درست کردن و ظرف شستن و هفته ای یه بار جارو کردن میتونم انجام بدم بیشتر از این رو اصلا فرصت نمیکنم
نمیذاره دخترم

کمکی نداری؟ همسرت یا خانوادت