۹ پاسخ

مبارک باشه ایشالله خوش قدم باشه کمردردوبلندشدن وایناطبیعی هست چندروزطول می‌کشه تادردت کمتربشه شیاف دیکلوفناک استفاده کن تامیتونی هم راه برو

بلند شدن نشستن خابیدن برا منم سخته من کمر درد ندارم کتف و گردنم از پشت درد میکنن شدید

بخاطر عمله ربطی به مسهل نداره حداقل یک هفته طول می‌کشه این دردت
انشاءالله زود خوب بشی

وای اسهال خیلی بد منم تو بیمارستان اسهال شدم اینقد بهم ملین و شیاف زدن

نه بخاطر اون دارو نیست شیاف بذار بهتر میشی

خداروشکر عزیزم
مهم اینه که اون بخش اصلی ماجرا برات ساده گذشته اینا هم طبیعیه هرچقدر حالت خوب بود باز باید استراحت می کردی الآنم استراحت کن خوب میشه

عوارض عمله عزیزم

عوارض بعد عمل گلم انشالله بهتر میشی عزیزم منم شنبه عمل دارم خیلی میترسم 🥲

اینا نقاهت بعد از سزارین. من تا سه هفته از این دردها داشتم و مسکن می خوردم.

سوال های مرتبط

مامان آقاعلی مامان آقاعلی ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 5
صدای گریه بچم رو که شنیدم خیالم از بابتش راحت شد انقدر ماما و پرستار دور تختش جمع شده بودن من اصن نشد ببینمش ، اون روز من تنها کسی بودم که داشتم طبیعی زایمان میکردم همه لحظه به دنیا اومدن بچه توی اتاقم بودن 😂 ساعت 4عصر بود که پسر نازم به دنیا اومد دیگه زودی بعدش بیهوش شدمو تا یک ساعت و نیم بعدش به هوش اومدم به شوهر و مادرم که دم در بودن گفته بودن بیان پیشم
مامای شیفت هم دوبار اومد شکمم رو فشار دادن درد خیلی زیادی داشت یعنی من دیگه ذره ای جان و تحمل درد کشیدن رو نداشتم
ولی الحمدلله به خیر گذشت با اینکه سختی داره ولی وقتی به چشمای پسرم نگاه میکنم بغلش میگیرم تمام اون سختی ها برام شیرین میشه
دیگه یکم که گذشت و ی یک ساعتی هم خوابیدم ، درواقع خمار بودم فکر کنم از عوارض داروها بود 😴 پاشدم مامانم یکم غذا بهم داد و پرستار اومد کمکم کرد بلند بشم که هم راه برم هم خون و لخته ای اگه هست به واسطه ایستادن خارج بشه کمکم کردن برم سرویس تا بدنمو بشورم و لباس بخش رو بپوشم با درد بخیه حرکت برام خیلی سخت بود اینکه جابه جا بشم و یا بشینم دیگه کم کم آماده شدم ساعت 8 شب بود با ویلچر بچمو گذاشتن بغلمو بردنمون به سمت بخش
مامان فندق
🫀 مامان فندق 🫀 روزهای ابتدایی تولد
روز جمعه ۱۲ اردیبهشت تو بیمارستان نیکان اقدسیه ساعت ۱۱:۳۰ رفتم اتاق عمل آمپول بی حسی مزخرف بار اول روم جواب نداد و من اصلا سر نشدممم و دو بار برام زدن که خب بدترین تجربه بووود پر از استرس و دردددد بچمو که دیدم منو بیهوش کردن نمیدونم حالا برا همه اینجوریه یا دکتر من بیهوش کردن !!! بعد از به هوش اومدن درد وحشتناکی نداشتم و قابل تحمل بود فقط خیلییی سردم بووود که برام دستگاه گرمایشی گذاشتن و اوکی شدم بچمو با خودم بردن به بخش تو همون ریکاوری چن بار خیلییی محکم شکممو فشار دادن ترس همیشگیممم ولی هیچی متوجه نشدم جوری که گفتم میشه بازم فشار بدین تا بی حسم و نمیفهمم 🥲 رفتم تو بخش من پمپ درد داشتم و خب درد تا وقتی دراز کشیدی خیلی اومیه و میگی خب مث درد پریودی زیر دلت میگیره و ول میگنه ولییییی امان از موقع بلند شدن من موندم چرا همه میگفتن بار اولش درد داره راه بری دردش میخوابه و دفعه های دیگه ممنر میشه من کاااامل چن روووز برا بلند شدن فقط درد کشیدممم شبش دل و رودم ریخته بود بهم افتضاااح جوری که از درون داشتم‌منفجر میشدممم و شکمم کار نمیکرد نه میتونستم دراز بکشم از درد و حال مزخرف نه میتونستم برم دستشویی بشینم با دردی که داشتم از ساعت ۲ تا ۵ من راه رفتم و درد کشیدم تو این فاصله پرستار بهم قرص دایمتیکون داد و یه شربت که شکمم کار کنه و بلاخره ۵ صبح شکم من کار کرد و تونستم بخوابم فرداش با وجود درد ولی خوشحال مرخص شدم بچم زردی نداشت اصلااااا............
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی (۲):ساعت ۵ بود ماما همراهم اومد من سه سانت بودم و شدید درد داشتم و حتی نمیتونستم وایسم چه برسه ورزش کردن رفتم زیر دوش آب گرم حالت سجده شدم ولی دردام بدتر میشد و آرومم نمیکرد ماسک اکسیژن زدم ولی اونم حالم رو خوب نکرد تااینکه ساعت ۷ نیم دوباره معاینه ام کردن و دیدن شدم ۶ سانت و بهم گفتن فقط زور بزنم و با کلی فشار شکمی و معاینه به ۸ سانت رسیدم و ماماهمراهم میگفت اصلا زور زدن رو قطع نکن چون سر بچه میره بالا میاد پایین منم همش زور میزدم و شد ساعت ۹نیم که بچم به دنیا اومد و من هیچ حسی بهش نداشتم چون اونو دلیل همه این بدبختی هایی که کشیدم میدونستم و حالم بد بود و خلاصه جفت به راحتی بیرون اومد ولی موقع بخیه زدن من سوزش داشتم نمیدونم چرا اثر نمیکرد بی حسی هاشون و بخیه زیادی خوردم جوری که الان نمیتونم بشینم ☹ و خلاصه خاطرات بدش تا آخر عمرم به یادم میمونه و فراموش شدنی نیست و میگن که وقتی زایمان کنی انگار تازه متولد میشی و هیچ دردی نداری درحالی که من الان سردرد شدید دارم و همه بدنم گرفته و درد میکنه مخصوصا کمر و گردنم نمیدونم اثرات زایمانه یا دارو بی حسی...من قصد ترسوندن کسی رو ندارم و بدن با بدن هم فرق داره ولی من خیلی اذیت شدم انشاالله همه به راحتی زایمان کنید 😘♥️
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم