دخترم و همسرم روزگارمو سیاه کردن
یکیش با بی قراری بغلی بودنش
اون یکیم که دیگه نزارید دهن باز کنم


اینا کمه هرموقع بابدبختی میخوابونمش مادرشوهرم سر و کله اش پیدا میشه بیدارش میکنه....

چه روزای سختی بوده .....تازه من از خدا سه قلو میخواستم😕😑
خستگی مزمن گرفتم پاهام بی حس شده کمبود ویتامینم ندارما نمیدونم چم شده

منم همین مشکلو دارم ولی با خواهر شوهر تا میخوبونمش میاد بیدارش میکنه و میره من بدبختم باید یه ساعت دوباره تابش بدم تو خونه تا بخوابه

فقط خسته اید...
خدا خودش بهمون کمک کنه...

تموم اذیت های بچه یه طرف این شوهر گاوه نفهم یه طرف اینقدری که اون بیشعور اذیتم میکنه این بچه نمیکنه

بچه نبودنش یه درده
بودنش هزار درد
شکر خدا بازم

صبور باش. توکل کن به خدا ماهم ابن سختیارو کشیدیم ولی میگذره چاره ای جز صبر نیس وگرنه زندگیت از این تلخ تر میشه اتاق جدا نداری بچتو بزاری اونجا بیدار نشه ؟

منم تازگیا خیلی کمرم درد میکنه نمیدونم از خونریزیه یا از رو زمین خوابیدن چون دخترم تو تخت نمیمونه میخواد از حفاظ بپره بیرون...
شوهر که چه عرض کنم پدرمو دراورده با کاراش...
مادرشوهرم که قبلا خونمو نمیشناخت همش میاد یا ما باید بریم...
بچمم هرروز خودشو میکوبه اینور اونور از ۷ صب پا میشم ۱۲ میخوابم شبم سه بار حداقل بیدار میشه هربارم خواب رفتنم سخته... دارم جون میدم

مگه با مادرشوهرت تو ی جا زندگي مي کنید

همه مردا همینن به خدا من هر روز میخوام جررررش بدم بچه از یه طرف اینا هم اینطوری میکنن آدم از زندگی بیزار میشه من دیگه بدنم نمیکشه

وای عزیزم دقیقا درکت میکنم میدونم خیلی سخته.خدا بهت قوت بده

خونسردیت حفظ کن، اون ک بچه ست گناهی نداره، با شوهرت هم منطقی صحبت کن. وقتی هم ک تو خونه تنهایی میبینی مادر شوهرت زنگ میزنه، در باز نکن، خودت بزن به خواب