۸ پاسخ

ایشالو خدا برات نگهش داره فداتشم سلامتیش آرزومه نگران نباش ❤️

الهی سلامتی کامل گل پسرت زهرا جان

وای خدا چقدر توفکرت بودم ماشالا چه ناز پسری گل پسری خوب میشی بحق فاطمه زهرا ناز من

هنوز مرخص نشدین ؟؟

مامان عزیز انشالله خدا سلامتی بده گلپسرتو خیرشو ببینی دامادیش ببینی عزیزدلم خدا رحمان رحیمه ازش بخواه دعا سرنوشت انسان عوض میکنه مخصوصا دعای مادر در حق فرزند

عزیزدلم انشالله خداسلامتی بهش بده.
ببخشید جسارت نباشه چراتشنج کرده؟

چیزی نیست گلم خودتو نگران نکن ایشالا خوب میشه نگران نباش گلم

الله بالوووی یرین گویین بلاسینان قوروسون انشالله.آت ابالفضلین دامنینه انشالله شفاسین ورر

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۲ سالگی
خانما شما بچه هاتون خودشون تنهایی با خودشون بازی میکنند؟؟
من اینقدد دلم میخواد ارین با خودش و وسایلایش تنها بازی کنه اما خیلی کم پیش میاد
عادت کرده دائم میخواد با من بازی کنه ،بازیمون هم اینجوری هست
ارین نقش بابای من بازی میکنه منم میشم بچش صدام بچگونه میکنم الکی میریم پارک میریم خرید میگم مثلا برو فلان چیز بخر برام(اسم اسباب بازی هاشو میارم) بازی خیالی مثلا اسم خوراکی های مورد علاقه حودش میارم میگم برام بخر
مثلا رو بالش میشینم یعنی تابه بعذ تو نقش بچه گریه میکنم ک نریم خونه اینا همش با صدای بچکونه اونم میگه پسرم دیگه بسه بازم میایم(این بازی زو خیلی دوس داره مخوصا ک من هیلی تو نقش فرو میرم 😂)
خلاصه همش میگه بیا من بشم بابات بازی کنیم
مثلا میره لباسام میاره یعنی برام لباس خریده ب غنوان بابام منم کلی میپرم بالا مثلا خوشحالم و...

یا مثلا میشه فروشنده مغازه همه وسایلاشو میچینه منم دستگاه پوز و کارت و تلفن میارم خرید میکنم ازش تخفیف میکیرم
یا بادکنک و توپ بازی میکنیم

اگر هم باهاش بازی نکنم میخواد بیفته تو موبایل و اینستا
خلاصه خیلییییی دلم میخواد تو عالم خودش تنها بازی کنه اما اینجور بچه ای نیست
بچه های شما هم اینجورین؟؟
مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ سالگی
هنوز نخابیدم و بیدارم،چقدر خودمو سر زنش کنم از این زندگی خسته کننده چرا واقعا ،دیگه کم آوردم از دست مرد لجن،خدایا نمی‌دونم چه کاری کردم که این مرد رو قسمت با من کردی،از زندگیم خسته شدم واقعا خیلی دردا تو دلم هست خیلی خیلی 🥺🥺شدم از سنگ شدم آهن تو این زندگی چرا همون دو سال نیم پیش طلاق نگرفتم منکه همه کارام کرده بودم چرا برگشتم مجدد که بچه بی گناه طفل معصوم بیاد تو این زندگی به خاطر بچم کوتاه بیام و چیزی نگم بشم دیوونه روانی عقدهای که از طرف شوهرم تو دلم هست بخام سر این طفل خالی کنم،خداااااااااااااااااااایااااااااااااااااا بفهم کم آوردم،عصبی شدم تو این زندگی چند سال همش سر این بچه خالی میکنم درسته کنترل میکنم ولی مجدد نمیتونم.شبی بچم آورد بالا آب پرید گلوش بعد استفراغ کرد من عصبی شدم لحظه که آورد بالا بهش گفتم آنی به خاطر همین کارات هست عصبی میشم جیغ میکشم بعد چند ثانیه تموم شد چهرم خب عصبی بود متوجه شده بود، دراز کشید بعد چند دقیقه صدایی شنیدم از زیر پتو نصف صورتش زیر پتو بود،بعد یه ۲۰دقیقه پتو رو کشیدم کنار از صورتش گفتم خفه نشه دیدم خدایا استفراغ کرده بوده چیزی نگفته بود تو همون استفراغ خوابیده😔😔😔وای که زدم زیر گریه تا همین الان خوابم نمیبره چقدر لعنت کردم خودمو،و به شوهرم گفتم ببین اشغال اینا اثرات تو هست رو مغز من تاثیر گذاشته که من رو بچه خالی کنم و حالا اینجوری بشه باید دندون درد رو بکشی بنداری،پوز خنده زد و خوابید،حالم از خودم بهم میخوره چقدر مادر بدی هستم و احمقی😔😔😔😔،تاریخ۱۴۰۴/۰۴/۰۴تلخ ترین خاطره