۱۷ پاسخ

گریه کردم با خوندن تاپیکاتون
خدت رحمتشون کنه و به شما صبر بده

هیچ حرفی نمیتونه داغ داتون رو کم کنه
میدونم غم تمام عالم رو دلتونه و قلبتون سنگینه

امیدوارم خدا کمکتون کنه این رنج براتون قابل تحمل بشه

😭😭😭😭😭❤️‍🩹

هستی عزیزم من با هر تاپیکی ازت گریه میکنم خدا بهت صبر بده ولی چه میشه کرد باید با این غم کنار بیای هرچند سخته و نمیشه ولی باید تلاش کنی فقط فقط هم به خاطر نورا اون بچه الان چشمت به توعه فک نکن چون بچه س نمی‌فهمه الان نورا بیشتر از تو دلتنگ مادرته، سعی کن بیشتر با دختر وقت بگذرونی هواستو پرت اطرافت کن آن شالله که خدا به دلت آرامش بده

عزیزم خدا بیامرزش....گریه کن هرچه قدر دوست داری گریه چون حق داری ...اینکه ما بخوایم بگیم اروم باش غصه نخور همش دروغه...چون رفتن مادر غم بزرگیه...اما با این جمله که اونا به یه مسافرتی رفتن بالاخره یه روزی همو میبینید...خودت رو اروم کن...براش قران بخون هم برا خودت خوبه هم شادیه روح مادرت...مامانت هیچ وقت دوست نداشت ونداره تو غصه بخوری بلند شو یه یا علی بگو وزندگی جدید رو بساز

الهی بمیرم برات 😥
خدا رحمتش کنه روحش شاد 🖤

روحشون شاد عزیزم

روحشون شاد عزیزم ناراحت شدم

منم دوماه مادرمو ازدست دادم درکت میکنم انگار یه جایی از قلبم خالی شده با هیچی پر نمیشه هنوز باور نکردم رفتن شو

روحشون شاد خدا فقط بهت صبر بده انشاالله 🙏🙏🙏🙏🙏😢😢😢😢

عزیزم خدا بهت صبر بده

چقد که ناراحت شدم
خدا روحشو قرین رحمتو ارامش کنه
و به تو عزیزم صبر بده 😔😔😔

خدارحمتش کنه عزیزم میدونم هیچی دلتنگیت وکم نمیکنه ولی هروقت دلت گرفت بدون داره نگات میکنه ومیبینتت باهاش حرف بزن تاسبک بشی 😥😢😢😥

منم ۶ ماهه صدای بابامو نشنیدم
اسممو صدا نزده
۶ ماهه میرم خونه بابام اول عکس شو میبوسم سلامش میکنم بعد میرم تو
خدا بیامرزه همه رفتگان رو
تازه اول دلتنگیته دختر😔😔

روحش شاد۱۱ساله هنوزداغش سردنشده طوری که یوقت دلم میگیره بچه دوسالم میادمیگه عزیزجون اینجانشسته بغلش کن

خدارحمتش کنه عزیزم

خدابهت صبربده عزیزم واقعا که خیلی سخته

بزرگ ترین ترسم تو زندگی که تا حالا به زبون‌نیاوردم اینه . ینی تنها آدمی که میدونم از ته ته ته قلبش دوست نداره ناراحت بشم اگه بره تنها ترین آدم روی دنیا میشم.
روح مادرت شاد باشه .خیلی سخته

سوال های مرتبط

مامان روژان جونم مامان روژان جونم ۲ سالگی
سلام مامانای قشنگ...
و اما پروسه ی ترک پوشک دخترم...
اینجا به اشتراک میزارم شاید به دردتون بخوره...
تقریبا از 18ماهگی هر موقع میرفتم دست شویی به دخترم میگفتم مامان میره جیش کنه حتی به باباش هم گفته بودم که بگه تا کامل دخترم این موضوع رو درک کنه و براش یه شعر میخوندم (زود برو سمت دست شویی شلوارتو دربیار ، حالا بشین و صبر بکن تا وقتی جیشت بیاد، وقتی جیشت تموم شد با آب بشور خودت رو ، حالا با چند تا دستمال خشک بکن خودت رو)
همین طور با دست شویی آشناش میکردم ، تا دو هفته پیش ، گفتم بزار پوشک شو باز کنم تا یه کم خنک شه تو این گرما ، خلاصه از ساعت 9که بیدار میشد دیگه پوشکش نمیکردم و فقط یه شورت پاش میکردم تا ساعت 6 عصر بازش میزاشتم تا میومد بگه جیش داره خودشو خیس میکردم با آرامش باهاش رفتار میکردم که جای جیش اینجا نیست اینجوری جیش اذیت میشه دوست داره بره پیش دوستاش بازی کنه میبردم دست شویی جیش کنه جیش نمیکردم 5دقیقه بعد جیش میکرد خلاصه چون میدونستم که تمام فرشا رو میخوام بدم قالیشویی خیالم راحت بود
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
#✅ادامه پروسه از پوشک گرفتن و بچه هایی که خودنگهداری دارن و از مدفوع میترسن که پسر من جز اوناست الحمدلا ترسش ۹٠ درصد ریخته.....
خب تجربه و مشاوره ای که گرفتم چی بود ببینین اون قبل ازدواج بود که ما خیلی باکلاس و ایفی اوفی بودیم، اه اه چندشه کثیفه داشتیم الان مادریم بچه میترسه ما جونمون در میره حتی وقتی داد میزنیم سرش
پس کارایی که میکم انجام بدین
چه شمایی که بچت ترس از دفع داره چه شمایی که توی شلوارش میریزه چه شماث بزرگواری که هنوز از پوشک نگرفتی و خدا بهت رو کرده این تاپیکو میخونی 😂😘
خب مامانا اگه تو مرحله قبل از پوشک گرفتنی که انققققد پی پی رو جذاب کن که انگار از تو لپ لپ درومده، انقد ناز بده واقعا شاید برای بعضیها قابل درک نباشه چون ندیدن ترس از دفع چقققدر بچه رو آزار میده خودش رو روزها حتی ماهها میگیره تا مدفوع نکنه پس اگه بگم قشنگ دست بکشین روش و انقد درموردش حرف بزنین و با بچه همدلی کنین نه که بگین واااا مامان این پی پیه ترس نداره بچه زبون نداره وگرنه دلش میخواد با بیل بزنه تو سرتون، پس همدلی همدلی همدلی حتی اگه روز اولیه که تو دستشویی پی پی کرده و شما نمیدونین ترسیده یا نه.شکل درست کنین باهاش،درسته ۲ سالشه بچه ولی بچگونه توضیح بدین که وقتی غذا میخوریم و... اینجوری میشه و و و... توضیح بدین و شیلنگو بدین دست خودش که اب بهش بزنه و بگین برو پیش مامان و بابات با یه لحن دلسوزانه....
ادامه شو پایین میزارم،که یکجا باشه✅
مامان نلین مامان نلین ۲ سالگی
اومدم خودمو خالی کنم برم
نلین هیچجوره از روی پا خوابیدن دست نمی کشه هر کاری بگی کردم فقط هم میگه مامان مامان از دو سه هفته دیگه مونده بود دوسالش بشه لجبازی نلین و وابستگیش به من شروع شد از خواب بیدار میشه میگه مامان بیا بغلم کن مامان بیا ماساژم بده من هر جا یه لحظه دراز بکشم مثل این بچه پیشی ها میاد خودشو از پشت می چسبونه صورتشو می چسبونه میگه مامان عاشقتم مامان دوست دارما تمام این کارها رو خودم از نوزادی براش انجام دادم که الان عادت کرده و وابسته اش هستش از ماساژ از لالایی خوندن از یه روزگیش به صورت یکطرفه می خوابید و من بغلش میکردم و کاملا احساس آرامش می‌کرد الان هم کم نکردم این کارهامو ولی الان شدید پا درد و کمر درد دارم یه جور وحشتناک درد دارم به زور دارم تحمل می کنم تمام این کارها رو انجام بدم الان هم نمیخام اذیتش کنم چون توی سن حساسی هستش نمیخام آسیب ببینه فقط اومدم اینجا بنویسم شاید سبک شدم چقدر مادر بودن و زن بودن سخته در عین حالی که درد داریی از اونورم باید حواست به زندگیت به همسرت به بچه ات به خونه ات به آدم‌های اصلی زندگیت همه باید باشه