۵ پاسخ

خداروشکر واقعا منم خیلی ترس گرفتن پستونک و،داشتم،ک،پارسال همین وفتا بنطرم کرفتمش سه روز اولش بهانه داشت بعدش اوکی شد
دقیقا باید دید ب چه روشی میشه از هربچه ای گرفت

خوبه که داداش به این خوبی داری

خوشبحالت واسه داداشت تشکر کن حتنن

خدا نگه داره واست عزیزم دختر منم فقط با داداش آخریم خوبه ووسطی ولی حرف آخری گوش میکنه دومی خیلی با دلش راه میاد اذیت نمیکنه ولی بزرگه خیلی از دوس داشتن اذیت میکنه بزور بوس وبغل میکنه سیبیل هاش میماله ت صورتش خوشش نمیاد از اون فرار میکنه

مگه دختر بزرگتون چند سالشه؟

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۲ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد
مامان تیارا 🧚🏻‍♀️ مامان تیارا 🧚🏻‍♀️ ۱ سالگی
سلام مامانا صبحتون بخیر
ی گزارش بذاریم از روز اول شیر گرفتن
البته قرار امروز شروع کنم ک با تصمیم یهویی از دیروز شروع شد

دیروز تیارا ۹ صبح ک شیر خورد دیگه نخورد تا ۳ بعد از ظهر گفت شیر منم یهویی ب سینه هام ژر زدم نشون دادم گفتم بوف شده دیگه بوستون کرد رفت بازی ی شیشه شیر پاستوریزه دادم بهش خوردن ولی نتونست بخوابه چون فقط با سینه می‌خوابید. ولی اصلا بهانه نگرفت بازی کرد بردمش بیرون اینا تا آخر شب شام کلی ام خوراکی خورده بود
آخر شب ساعت ۱۱ برقا خاموش کردم ولی دیدم داره بهانه میگیره ی نور گذاشتم دیگه باهم کلی بازی کردیم کلی تو بغلم راه بردمش تا ساعت ۱۲ نیم خودش دراز کشید منم آروم دست آوردم پشتش دیدم خوابش برد منم سریع خوابیدم ی دفعه ساعت ۳ نیم شب دقیقا موقعی ک همیشه بیدار میشد برا شیر با گریه شدید بیدار شد با شوهرم شروع کردیم باهاش بازی گریه اش ک آروم شد ۵ دقیقه ام بیشتر گریه نکرد دوباره من تو بغلم راه بردمش دیدم گفت بزارم زمین یعنی ساعت ۴ بود بازم گذاشتمش سر جاش دست آوردم ب پشتش خوابش بر تا ۸ بیدار شد گرسنه بود بهش گفتم هم بیارم بخوری دیدم داره کمی بهانه میگیره شوهرم گفت بپوشون ببرمش در مغازه بهش صبونه ام میدم فعلا ک رفته حالا تا ببینم بقیش خدا چی میخواد

من اصلا دوست نداشتم یهویی بگیرمش ولی هرچی شیرش کمتر میکردم بیشتر وابسته میشد شیر میخواست حالا از دیروز ک بهانه هاش سر جمه نیست ساعتم نشدن ان شاءالله ک امروز یادش بره
شماهم برامون دعا کنید راحت باشه برا دخترم
مامان باران مامان باران ۲ سالگی
مامان 🩷انـیــسـا🩷 مامان 🩷انـیــسـا🩷 ۲ سالگی
⭕تجربه از پستونک گرفتن آنیسا⭕
.
از روزی که شیشه و شیر رو قطع کردم انیسا بیشتر وابسته پستونکش شد اکثراا تو دهنش بود
یک هفته بود ک هی پستونک رو با دندوناشو میکشید و هوای داخلش خالی میشد هی پستونک میخریدم همین کارو میکرد
تا ی شب قبل اینک بخوابه اخرین پستونکش هم همین بلارو اورد سرش و بهش گفتم دیگ نیست باید همینو بخوری
همونجوری میخورد پستونک رو🤦🏻‍♂️
عصره روز بعد سر پستونک رو یکم قیچی کردم گذاشتم رو میز ناهارخوری یکی دوبار سراغشو گرف گفتم اونجاست برو بردار
دوبار خورد دید پاره‌س پرتش کرد
گفتم خراب شده دیگه برو بنداز سطل اشغال
رف انداخت و اومد کلی تشویقش کردم و خودشم برای خودش دست میزد
موقع خوابش که رسید یکم بهانه‌شو گرفت گفتم خودت انداختیش بیرون که برو بردار چونک میدونست کجا انداخته دیگ نرف سمتش
دیگ بدون پستونک خابید
اما من همون شب رفتم ی پستونک خریدم گذاشتم کنار اگر نصفه شب اذیت شد بدم بهش اما خداروشکر خابید تا صبح
روز بعدم یکم بهانه‌شو گرف گفتم برو بردار از جایی ک انداختی😂دیگ میرف دنبال بازیش
تا اینک دیگ کم کم فراموش کرد و موقع خواب هم بهانه‌شو نمیگیره
از وقتی ک شیشه و شیر رو گرفتم یک هفته گذشت پستونک رو گرفتم...
.
.
برای هیچکدوم اذیت نکرد خداروشکر
سوالی بود درخدمتم🌹