داشتم گالری گردی میکردم، به خودم اومدم دیدم گونه هام خیسن🥹
دست کوچولوی مهربونت تو دستمه💗
و عمیقااااااا دلتنگ روزایی شدم که گذشته…
یادته مامان کلا رو یکی از دستام جا میشدی؟!
دست و پاهات چقدر ظریف و کوچولو بود؟!
بوی وانیل بهشتی میدادی بیشتر از الان🫧
دلم پر کشید برا وقتایی که فسقلی بودیاااا🤏🏻🥲❤️
چقدر روزای پر چالش و جدیدی بودن برا هردومون!
ولی خودتم خوووب میدونی تو هر شرایطی خواستم برات صد و بهترین باشم🥹
شنیدم بچه ها پیش خدا، مامان بابا هاشونو انتخاب میکنن
من از تو و خدای تو ممنونم…
که اجازه دادی مامانت بشم و این عشق جنون آمیز رو لمس کنم🪽
بمون برای قلب من
چون لازمی و دلیل تپیدن…
خدایا بابت این ۱۰۰ روز به اندازه هزااااران سال ازت ممنونم
ازت ممنونم خدای امام حسین
خدای بی نهایت من…
محیا جانم؟
آروم جونم، برا خاله های چشم به راه خیلی دعا کن☺️🫶🏻

عکس فقط یه تصویر نیست
ثبت تمام جزئیات اون لحظه هاست که بعدا میشه توشون غرق شد…
خدا حفظت کنه مادر❤️🤱🏻

تصویر
۱۸ پاسخ

شما باید نویسنده میشدی😍انقد که همش متن های قشنگ مینویسی و دل آدمو میبری
خوش به حال محیا جان که یه مامان مهربون و با احساس داره🥹❤️

قربون عکست ک انیمیشن شدی هم قشنگهههه🥹❤️😃

اوخ قلبم اکلیلی شد✨️🥹

گریه م گرفت......
برای هجا به هجای نوشته هات
میشه یک لیتر اشک ریخت و عاشق تر شد 😍🎀🌸

الحمدلله بابت لمس حس مادرانه مون🌹

چقد قشنگ حستو بیان کردی بغض کردم
خدا حفظش کنه براتون 🧿😘🌹

اخی عزیزم چه دست به قلمت خوبه🥹🖐🏼🌻

درخواست دوستی بده گلی

خدارا هزار بار شکر بابت نعمت های قشنگش🌸

دختر زمستونی، تو اومدنت بهار بوده همونقدر سبز و پراز حال خوب🌿

الهی عاقبت به خیر بشی محیا جان😘

عزیزمممم

ولی من با حرفات چشام پر اشک شد 🥲 ینی دخترم انتخاب کرده من مامانش باشم..؟🥹

با تمام وجود درک میکنم🥺😭
وقتی شیر میخوره شدیدا دلم برای روز اولی که شروع کرد به شیر خوردن تنگ میشه
انقدر با ولع دهنش و تکون میداد تا سینه رو میگرفت چنان نفس راحتی میکشید🥺✨ چقدر حس خوبی داشت

دلم واسه روز دنیا اومدن رستا
اولین بار دیدنش
واسه کوچولو بودنش
لگداش
تنگ شد
بغض گلومو چسبید🥹🌱

ابن جمله اون وسط چ جالب گفتی ... ک بچه ها مامان باباهاشونو خودشون انتخاب می‌کنند
مبارکه ۱۰۰ روزگیش🥰🥰😘😘😘

چ گشنگ🥹♥

چ متن. زیبای ماشالله

خیلی زود میگذره😥😥

چقدر قشنگ نوشتی دخترررر🥲💕

الان بگم دلم دختر خاست یا زوده؟ ؟؟؟

سوال های مرتبط

مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ ۴ ماهگی
از وقتی که حسینِ نازنینم به دنیا اومده،
دنیام زیر و رو شده😍
یه موجود کوچولو، با اون دستای ریز و اون نفسای نرم و آروم،
شده تمام قلبم 💜💛
فقط کافیه نگاش کنم، یا دستم رو بگیره
با اون انگشتای کوچیکش، که دلم از جا کنده بشه. 🫀
انگار تموم خستگی‌های دنیا با یه لبخند کوچیکش
دود می‌شن و می‌رن هوا 🥺

حسین هنوز خیلی کوچیکه،
حتی نمی‌تونه چیزی بگه،
ولی با همون نگاهش،
با اون بوی شیرین و آرامش‌بخشش،
هزار تا حرف قشنگ بهم می‌زنه.
شب‌هایی که بیدار می‌مونم کنارش
با اینکه خستم،
اما دلم نمی‌خواد این لحظه‌ها تموم بشه.
وجودش واقعا یه معجزه‌ست؛
یه دلیل جدید برای نفس کشیدن،
برای قوی بودن، برای عاشق بودن.

مامان بودن برای من یه افتخاره،
یه نعمت...
که هر روز برای داشتنش خدا رو شکر می‌کنم. 😍💜
بهش قول دادم که همیشه پناهش باشم؛
تو بیداری، تو خواب، تو خنده، تو گریه و...
حسین جانم، مامانت تا آخر دنیا عاشقته. 💛✨

#سه ماهگی قلبِ خونمون به ساده ترین شکل ممکن 🤭💚❤️
مامان آوین🪷🩷 مامان آوین🪷🩷 ۵ ماهگی