واااااای من انقدر قشنگ بی حس شدم و هیچی نمیفهمیدم..
منم با ویلچر بردن جلوی در اتاق عمل،شوهرم اومد برگه رضایت و امضا کرد و خداحافظی کردیم و در بسته شد،یخورده موندم توی راهرو و اومدن بردنم توی اتاق عمل،دکترم اول اومد باهم صحبت کردیم و گفت آمادش کنید تا من بیام،یه پرستار خیلی خوب کنارم وایساده بود،کادر اتاق عمل کلا خوب بودن،یه پرستار دیگه هم با گوشیش آهنگ گذاشته بود،یخورده دخترم گیر کرده بود بالا و شکمم و هی فشار میدادن که آخرین فشار و دادن بلند گفتم یا ابالفضل😂😂دیگه صدای گریه دخترم اومد و خودمم شروع کردم به گریه،دکترم به پرستار گفت ببین مامان چه آهنگی دوست داره براش بزار،گفتم اسم دخترم جانا هستش،آهنگ جانا ایهام و بزار،همون و گذاشت،دکترم بخیه زد و خداحافظی کرد و رفت،دکتر آشنامون بود
وای یه استرس ب استرسام اضافع شد اگ بی حس نشم چییی😑😑😑😑😑😑
منم دقیقا مثل شما واقعا سخت بود
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.