۱۰ پاسخ

خوب کردی افرین
از حق خودمون گذشتیم ولی دیگه از حق بچه هامون گذشتن یه ظلم بزرگ
من‌ در حق خودم بدی ها کردم ولی در حق پسرم اجازه نمیدم به هر قیمتی که تموم بشه

اتفاقا باید بگی ک همیشه بچت سرخورده نشه

دستت طلاخوب کردی گفتی چرا سکوت کنی آخه این مردا هم همش میخان خانواده پدیریشون ناراحت نشن...

مادر شوهر منم همینه بین پسر دختر فرق میذاره .دخترم یک سال از پسر عموش کوچیکتره بادختر ۳ سالم اندازه یه دختر ۱۰ ساله رفتار میکنه .وقتی دخترم وپسر عموش باهم دعوا میکنن همش طرف پسرش رو میگیره.خیلی ناراحت میشم

یه آدم بالغ بزرگ تا چه حدی میتونه بیشعور و بد ذات باشه که بخواد بد ذاتیش رو با دخالت کردن تو کار بچه ها نشون بده

بله خوب گفتی بچه ان بازی میکنن دعوا میکنن باز باهم دوست میشن نباید زیاد درگیر شد باهاشون خوب گفتی آفرین

خوب کردی گفتی
همیشه بگو
نگی که نمیفهمن

به نظرمن که کاره بدی نکردی ازاین به بعدهم ازبچه هات طرفداری کن که بفهمن نبایدبچه روناراحت کنن اینجوری بچه هام میدونن پشتشونی که کسی حق نداره ناراحتشون کنه مخصوصا خانواده شوهرکه به خودشون اجازه هرکاری ومیدن دلسوزی ودوستیشون الکیه

خوب کردی گفتی

بهترین کارو کردی .مادر باید پشت بچش باشه و بچشو حرف خور نکنه

سوال های مرتبط

مامان رستم دستان مامان رستم دستان ۴ ماهگی
سلام
تازگی پسرم ختنه کردیم یک دختر 2سال و نیم هم دارم
روز بعد ختنه ب شوهرم گفتم بمون کمک بچه اذیت میکنه ،ن تنها نموند بلکه از عصر تا 10 شب رفت سر کارش ،حالا بماند
رفتیم خونه مادرم از اول تا اخر پسرم بغلم ک یادم رفته نماز بخونم انقد ناراحت بود ،دخترمم همش با مادرم و ب شدت هم اذیت میکنه و لجباز و ...ک اخر شب شوهرم اومد بچه نوزاد دادم بغلش ،مامانم گفت دخترت بگیر اعصابم خورد کرد و چقد اذیت کنه و ...
.
امروز از 7 بیدارم نوزاد ک همش گریه ،دخترمم بیدار شده ،صبحانه اش نمیخوره ،پسرمم همش گریه ،دختره هم لجباز اذیت کن ،لب ب غذا نمیزنه،میره شیر اب باز میکنه ول میکنه میاد همه چی بهم میریزه ،یعنی یک رو اعصابی ک ته نداره...
حالا یک زنگ زدم با مامانم حرف بزنم ،صدای گریه دخترم شنیده ،شروع کرده ب نصیحت ک چرا ارومش نمیکنی ببرش تو حیاط اب بزار جلوش ،برو دنبالش غذا بده
یعنی یک ذره فهم نداره ،حالا دیشب خونش بودم دیده وضعیتم ...
انقد بغض گلوم گرفته بود نمیتونستم حرف بزنم فقط گفتم کسی ک نمیفهمه هیچی نمیفهه...
برگشته میگه بی ادب با منی ،حرفت بگو کار دارم
منم قطع کردم ....یعنی یک ادم تو زندگیم ندارم ک درکم کنه😭😭
مامان حلما مامان حلما ۵ ماهگی
قلب درد گرفتم....بس این بچه نمیخابه،من چن روزه ب خونه دست نزدم،مگه میشه بچه اینجوری باشه اخه من ک باورنمیکنم شرایط کسی مثه من باشه ک اصن نذاره ی کاری کنی،من فقط بزور ی بار غذا درس میکنم،بزورهم ی صبونه میارم برابچه ها،ظرفارو شوهرمیشوره خونه هم نتونستیم ی جارو بزنیم اونم سرش شلوغه درگیر اینوراونوره
فک نکنم کسی اینجا مثه من پیداشه بس ناراحتم قلبم دردمیکنه،زندگیم ب گند کشیده شده،مهدبار امروز میگف مامان کیک درس کن گفتم ابجی رو ببین نمیذاره ی ظرف بشورم خونه جموجور کنم بعد میذاره کیک درست کنم،یکم گذشت و بعد اومد گف مامان جون هیچکاری نکن گناه داری فقط ابجیو نگه دار تمام🥲 هی بوسم میکنه میگم پیرشدم پسر،میگه ن موهات سیاهه ببین (نمیخادقبول کنه موهای سفیدمو)گفتم شوخی کردم من هنوز جوونم پیرنیستم ممکنه خب توجوونی هم موهات سفیدشه بعد رنگ میزنیم،قبلا هم گفته بود موهاتورنگ بزن چون میدید سفیده،اینجوری گفتم غصه نخوره چون دوس نداره پیربشم🥲