مامانا امشب خونه داداشم دعوت بودیم دو تا بچه دو سال ونیم یه بچه دوماه ونیم دارم شرایط من از لحاظ بچه داری خیلی سخته از مهمونی اصلا هیچی نمیفهم پسر کوچیکم بجز خونه خودمون هرجا بریم یکم بیقرار میشه پسر دیگه م تو سن حساسیه همش کنجکاوه دلم پیش هردوشون هرچن مامانم مواظب هست ولی بازم کم میاریم
تصمیم گرفتم تا بچه هام بزرگ نشن هیچ جا نرم جز خونه مامانم ..
حالا چن نفر شدن بزرگ من از جمله مامانم نخیرررر حتما باید بیای خونه افسرده میشی من هرجا برم همش درگیر بچه دل نگرانی روز قبلش حموم وکلی وسیله جمع کن خیلی چیزای دیگه اصلا دوس ندارم هیچ جا برم
خیلی اعصابم خورد میشه حالا حق با منه یا مادرم؟؟؟؟

۷ پاسخ

خو حق باخودته عزیزم هرجا خودت احساس راحتی میکنی اولویت قرار بده

حق با شماست

من یه دختر دارم و از اول آرامش خودم و بچه هام اولویتم بودن. مهمونی جز خستگی برای مادر هیچی ندار۶

حق با مادرته
چون منم اینجور بودم دیگه داشتم افسرده میشدم
خودت و با شرایط وفق بده
اگه بیرون بری بازم هستند کسایی که کمک حالت باشن
مراقب بچه هات باشن و شاید تو هم بتونی ده مین استراحت کنی

خب گلم تو خونه زیاذ بمونی افسرده میشی سعی کن به مهمونیات برسی تا حدودی ولی بچه هاتو مثلا دوتاشو ببر همیشه یکیشو که حی میکنی اذیت میده بذار پیش مامانت فقط مامانت نه کس دیگه ..یا مثلا برو ولی یکیشم بده باباش نکه داره برو عشق و حال کن به نظرم البته مریضی بچه ها که بعد بیرون رفتن میگیرن باعث مبشه من خودمم خیلی کم برم بیرون

منم هیچ جا نرفتم و نمیرم دوسال نیمه
عید پارسال رفتم خونه خواهر برادرم
فقط خونه مامانم میرم

باهردو برو ولی دیر به دیربرو اینک جایی نری واقعا افسرده میشی

سلام عزیزم با این که یک بچه دارم
چقدر حستون را درک کردم
واقعا اسمش یک مهمونیه
پشتش کلی دوندگی و خستگی برای مامان خونه است
خدا قوت
شما یک قهرمان هستید

مقالات مرتبط

توضیح بچه دار شدن برای کودکان
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
چرا حوصله بازی با کودکم را ندارم؟
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران

سوال های مرتبط

مامان داوین مامان داوین ۲ سالگی
مامانا من قبلا خیلی زود زود میرفتم خونه مامانم ولی از وقتی پسر دومم بدنیا اومده سه ماهشه دیگه نمیگه بیاد یه هفته یه بار یا ده روز بگذره زنگ میزنه میریم ما بخاطر بارداری و بچه ی دومم که ناخاسته بود رفتیم نزدیک خونشون خونه گرفتیم ولی اصلا کمک حالم نیس
خیلی بد حالم گرفته الان هیچی کمک حالم نیس خیلی دیر دیر میاد دخالتشونم هس با تلفنی
از اینور از دست بچه دیونه شدم اینام همش دخالت میکنن
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان داوین مامان داوین ۲ سالگی
پسرم اولم ۲ سال ونیمشه دومی روناخواسته آخر سه ماهگی فهمیدم الان دو ماهشه
پسرم بزرگم خیلییی اذیت میکنه روانیم کرده
میدونم اقتضای سنشه این وسط همسرم کلا خونه نیس همش کار کار کار وقتایم که خونه س همش با پسرم دعوا میکنه فحش میده کتک میزنه
کار من هر روز گریه س اینقدر با دو تا بچه و شوهرعقل کم هر روز خودمو میزنم
به معنای واقعی روانی شدم ای کاش یه دلسوزی پیدا میشد میگفت بچه داری سخته اذیته نکن
من دیگه هیچوقت نمیتونم اعصاب و درد بدن هزار تا چیز دیگه رو مثل قبلنا داشته باشم
ای کاش ....
شوهرم همش واسه من خوبه ولی واسه بچه خیلی بده اصلا درک نمیکنه همش میره بیرون از محیط خونه فرار میکنه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان گیلاس 🍒🍒🍒 مامان گیلاس 🍒🍒🍒 ۲ سالگی
من تازگیا خیلی کم آوردم جلوی دخترم اصلا نمیدونم چطوری در مقابل لجبازی ها و گریه هاش رفتار کنم
یه عادت بدی که پیدا کرده با گریه کارشون راه میندازه و اینکه هر جا می‌ره دیگه خونه نمیاد
البته ما زیاد جایی نمی‌رسیم خونه مادرم و مادرشوهرم
خونه مامانم یک روز در میان یا دو روز در میان میریم
خونه مادرشوهر هفته ای یکبار یا ده روز یکبار
همسرم میگه تو مقصری جایی نبر بزار خونه بمونه عادت کنه
دیشب کل خیابون گذاشته بود سرش گریه میکرد من می‌خوام بمونم خونه مامان جون
مجبور شدم دعواش کنم
قبلاً کوچیکتر بود صحبت میکردم قانع میکردم سرگرم میکردم اما الان نه هیچ جوره کنار نمیاد
از دیشب ناراحت شدم چون زدم رو دستش
دختر جاریم یک سال بزرگتر از دخترمه بدون اجازه اش آب نمیخوره مادرشوهرش میگه دخترت اصلا نه از تو نه از پدرش حساب نمیبره
به نظرتون چیکار کنم؟
شما آیا کاری میکنید بچه از شما حساب ببره؟
من دلم نمی‌خواهد دعواش کنم می‌دونم تاثیر عکس داره
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان اوین مامان اوین ۲ سالگی
مامانا من یه وسواس فکری دیگه ام دارم راجبش نظر بدین من یه پسر ۵ساله و دختر ۲.۵ ساله از بارداری و زایمان ث بچه داری کلا وحشت دارم و اصلا اعصابم ندارم اگرم به خودم باشه میگم هم دختر و دارم هم پسر اونم تو شرایط اقتصادی این روزا هرچند پریودم عقب میفته تا مرز جنون میرسم تازه الان بعد ۵ یا ۶سال بچه داری کم کم دارم برای خودم زندکی میکنم از هر لحاظی اما گاهی اوقات با خودم میگم وای اگه برای یکی از بچه هام مشکلی پیش بیاد اون یکی تنها بمونه منم دیگه نتونم بچه بیارم چی یا میگم خانوادمون بعدا کم جمعیت نمیشه و... بنظرتون طبیعیه اگه نیس چیکار کنم که بهش فک نکنم؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نازگلوچه ها مامان نازگلوچه ها ۲ سالگی
سلام مامانی های گل
یه سوال
من خودم به دخترم دوتا داداش
اما نبود خواهر و واقعا حس میکنم خیلی موقع ها تنهام و کسی و می‌خوام درد دل کنم
الانم خداروشکر یه دختر دارم یه پسر ، اما بعضی موقع ها دلم میسوزه که دخترمم مثل من تنها باشه
از یه جهت دوست دارم بچه بیارم از یه جهت فک رفاه و آسایش بچهاهم
خداروشکر دستم به دهنم میرسه چیزی واسه بچه ها کم نذاشتیم
اینم بگم که ما مثل آدم بچه دار نمیشیم دوتا بچمو ای وی اف کردم
به نظرتون چکار کنم یه بار میگم ولش کن ان شاالله تن بچه هام سالم باشه همین دوتا کافیه یه بار میگم دوتا کمه
دوست دارم دوقلو دختر پسر بشه
شما بودید با این شرایط بچه میوردید
اما بعضی وقتا هم میگم خداروشکر بچهام دیگه بزرگ شدن دیگه زیاد دستگیری ندارن خوشم به بچه کوچیک و شیر و مای بیبی و غذای بچه نمیاد
یه بارم میگم دخترم ۸سالشه تا دو سال دیگه ۱۰ساله میشه اگه بچه بیارم کمکم میشه
واقعا تو دو راهی موندم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ♡ghahreman♡ مامان ♡ghahreman♡ ۲ سالگی
سلام مامانایی که بچه شون پسره و تو سن بچه منن، پسرتون بیشتر دوستداره با شما وقت بگذرونه یا باباش؟ پسر من چند وقته خیییلی به باباش وابسته شده این دو روز همش با باباش تو هیئت و تو شلوغی بود حتی تا نصف شب اصلا هم بهونه منو نگرفته تا موقعیکه پیش منه همش بابا بابا میکنه بهونه باباشو میگیره بنظرتون طبیعیه؟؟ بچه های شما هم همینجورن؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۲ سالگی
مامانها من نیاز به راهنمایی و همفکری با شما دارم، شما همتون بچه دارید میدونید که بچه ها تو سن بچه های من چقدر لجباز و استقلال طلب میشن، بچه های منکه دوقلوان تو خونه سر کوچیکترین مسائل باهم درگیر میشن هر چی هم با ملایمت و صحبت رفتار میکنیم جواب نمیده، یعنی از هر ده بار شاید یکبار جواب بده... واقعا این چند وقته روحم داغون شده یوقتایی از کوره در میرم سرشون داد میزنم همون لحظه هم پشیمون میشم و این پشیمونی و عذاب وجدان روحمو بشدددت خسته کرده
از طرف مامانم اینا و مادرشوهر پدرشوهرم عاشق بچه هام هستن و از لحاظ تربیتی هم با من هم نظرن و خیالم از لحاظ نگهداری از بچه ها راحته، بنظرتون اشکال داره اگه در هفته یکی دو روز بچه هارو بدم ببرن خونشون که خودم یکم ریکاوری کنم؟؟؟
از لحاظ جسمی و روحی خیلی خستم... من آدم بچه دوستی نبودم هیچوقت، اصلا به اصرار همسرم قبول کردم و باردار شدم اونم از شانسمون دوقلو شد...
شما جای من باشید میدید بچه هارو؟؟ مامانم امروز زنگ زد کلی اصرار کرد که بده بچه هارو ما ببریم تو یکم استراحت کن من قبول نکردم،بعدش پشیمون شدم گفتم کاش میدادم ببرن😅🤦‍♀️
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان حسین و تودلی مامان حسین و تودلی ۲ سالگی
مامان های که بچه همسن پسر من دارن بچه دوم دنیا آوردن میگم اون شبی که زایمان کردین بچه بزرگ چکارکردین من مامانم میاد پیش بچه ام ولی دوست دارم پسرم اون شب پیشم باش دلم نمیده یه شب بدون من باش یعتی اتاق خصوصی بگیریم میذارن بیاد بچه بامامانم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان داوین مامان داوین ۲ سالگی
مامانایی که دوتا بچه دارین اگه یکشیون از نوزادی آروم باشه یکیشون اذیت کنه تا دو سه سالگی همینجوری میمونن؟؟ من پسر اولم از نوزادی اذیتم کرد تا الان دو سال وهفت ماهشه
ولی پسر کوچیکم دو ماهشه خیلی آرومه بنظرتون همین جوره یا بعدا عوضی میشه مثه داداشش؟؟؟؟🤣🤣🤣
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان بهاره مامان بهاره ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
دخترم 2سال و 6ماهشه از وقتی دوسال شد ی اخلاقای بدی گرفت که دیگه به زور تحملش کردم تا الان (لجبازی میکنه جیغ گریه و..)ولی الان چیزی که نگران کننده تر شده برام اینه که تو این مدت از من و باباش (مخصوصا باباش)خیلی دور شده سرش داد میزنه همش میگه بوسم نکن برو اونور و...ولی من ب شوهرم میگم صبر کن ان شاالله درست میشه خونه ما آپارتمانه و با مادرشوهرم واحدمون رو ب روی همه و دخترم هرشب گریه و جیغ می نه که من باید برم پیش مامانی بخوابم و ما ز زور میاریمش پیش خودمون که عادت نکنه یا عموش وقتی کاری بکنه همش سرش داد میزنه احساس میکنم حال روحی روانی دخترم داره خراب میشه من هیچ خانواده ای یا آشنایی اینجا ندارم که برم پیشش تا دخترم آرامش پیدا کنه یکم فقط گیر کردیم تو این خونه پس فردا قراره برم پیش مامانم از الان دخترم خوشحاله باباش میگه دلت تنگ نمیشه برام میگه نه
دیگه نمیدونم باید چیکار کنم با برادرشوهرم قهرکردم بابت اذیت کردن دخترم ولی بازم چون غریبم اینجا ول کن نیست همش اذیت میکنه با کاراش شوهرمم اصلا از ترس مامانش حرفی نمیزنه
ممنون میشم راهنمایی کنید
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پارسا مامان پارسا ۲ سالگی
خانما من یک ماه و نیمه پسرمو از پوشک گرفتم . اوایل خیلی خوب همکاری کرد از روز سوم کم کم میگفت جیششو . ولی الان چند وقتیه تا من نبرمش دستشویی نمیگه خودش . همش تو شلوارش جیش میکنه . چیکارش کنم بگه مثل قبل؟ تازه خودش شلوارشو درمیاورد و پاش می‌کرد. جایی هم بریم که اصلا نمیگه دیگه . خیلی بده همش آدم استرس داره خونه بقیه
مامان همتا گلییی مامان همتا گلییی ۲ سالگی
سلام مامانا راهنماییم کنید دیونه شدم دیگه دارم عصبی میشم
من الان حدود ۲۰ روزه دخترم رو از پوشک گرفتم ۴.۵ روز اول نمی‌گفت ولی بعدش یاد گرفت حتی بیرون هم میرفتیم تا برسیم خونه نگه می‌داشت. دو روز پیش یکی از فامیلای همسرم دیده میگه وای چ زود یاد گرفت بچه من اصلا نمیگه الان دو روزه همش جیش میکنه دارم عصبی میشم نمیدونم چ واکنشی نشون بدم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان Alireza⚘️♥️ مامان Alireza⚘️♥️ ۲ سالگی
دو فرزندش ها بیاین یکم از شرایتتون بگید؟؟
من ی مامان ده هشتادی هستم از بچگی عاشق بچه بودم آنقدر علاقم شدیدی دارم ک با کلمات نمیتونم واقعا عنوانش کنم همسرمم دو برابر بیشتر از خودم عاشق بچه هست
سر علیرضا با مشورت با پزشک و چندماه مراقبت های قبل بارداری و با آگاهی و برنامه ریزی و علاقه باردار شدم بارداریم عالی بود ولی بعد زایمان چند ماه اول خیلی سختم شد با وجود اینکه با علم ب همچی باردارشدم خانوادم کنارم بودن کمکی داشتم
بازم از لحاظ روحی اذیت شدم الان ب شدت از افسردگی بعد زایمان میترسم بعد ی چیزی هم ک هست تو طایفه ما من اولین نفری بودم ک زود ازدواج کردم و زودم بچه دار شدم هم سن های من حتی نامزدم نکردن بعد من به فکر بچه دومم این چیزا خیلی دو دلم میکنه همش حس میکنم بچه دوم برام زوده
از طرفی هم دوس دارم علیرضا تا کوچیکه دومی رو بیارم با هم بزرگ بشن همبازی هم باشن موندم اصلا نمیدونم چیکار کنم
مشاهده ۲۴ پاسخ دیگر
مامان داوین مامان داوین ۲ سالگی
مامانا از دست پسرم روانی شدممم دیگه نمیکشم دیگه کم آوردم میخوام خودمو بکشم شوهر عوضیم همش بدوبیراه میگه میخوام پسر دوسالمو پسر دوماهمو خودمو بکشم بقران کم آوردم هم شوهر سگم راحت میشه هم من و بچه ها دیگه راحت میشیم
از وقتی پسر اولم بدنیا اومده زندگی ما سگی شده اصلا هیچی نمیفهیم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان اهورا مامان اهورا ۲ سالگی
من چکارکنم از دست این بچه پنج شیش تا تخم مرغ خونگی داشتم میخواستم باهاشون شام بپزم زد همشونو شکست 😭😭😭اخه بچه تو چکارت به این تخم مرغا اصلا تو اشپزخونه چی میخوای دلم میخواد سرمو بزنم از دستش تو دیوار کم عصری تو مطب اذیتم کرد تو خونه هم دست از سرم بر نمیداره خدایا چه گناهی کردم مگه چقدر فرزند بدی بودم در حق پدر م مادرم که این بچه اینقدر منو اذیت میکنه دیگه دارم رد میدم از دستش دیگه نمیتونم خودمو کنترل کنم هر دقیقه یه گندی میزنه به این زندگی 😭😭😭😢😢😢
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر