۹ پاسخ

وای هممون مثل همیمم ولی من دل میخوادبرم باشگاه خیلی خیلی بهش نیازدارم

خب با یه مشاور کودک حرف بزن ببین چشه

بچه رو بده باباش ببره پارکی چیزی یکم استراحت کن
یا وقت آرایشگاه بگیر یکی دو ساعت برو بیرون خونه بده دست شوهرت نگه داره

بخدامنم همینطور امروز انقدرعصبانیم کرد خیلی اذیتم کرده

وااای فک میکردم تنها من اینطوری شدم خستگی روحی شدید حالا خستگی جسمی و ژولیده شدنمم هم ی طرف

من شوهرم بچه رو بعضی وقتا نگه می‌داره میگه می‌دونم دلت میخواد تنهایی بری بیرون مثل قبل بارداری ولی برو من نگهش میدارم نمیدونی چ ذوقی کردم هم زمستون توبرفا رفتم هم الان

منم مثل شما روحم خستس
امروز پسرمو‌شوهرم فرستادم نونوایی گذاشتم‌رفتم پیام دادم که کلید خونس من دارم میرم خداشاهده سرخیابون رسیدم شوهرم اومد😐گفت بدون ما کجا
ولی واقعا نیاز دارم دوساعت تنها باشم ۱۶ ماهه دست تنها بابچه
یه ارایشگاه نمیرم
خرید که هیچ هرچی بخوام بخرم شده اینترنتی
ارزوم شده. یه روز برم بگردم. خرید کنم نه خرید برای خودما
همین خرید خونه ولی برم تنها بگردم بخرم

ی دوروز برو خونه مادرت

بهش استامیدادی شایدیجاییش دردمیکرد

سوال های مرتبط

مامان 👶araz مامان 👶araz ۱۶ ماهگی
بازم شب شد و عذاب وجدان و هزار تا فکر و خیال...
پسرم یه مدته خیلییییی بد جیغ می‌کشه می‌دونم طبیعیه و تو این سن همشون این کار میکنن ولی من خر یه مدته خیلی عصبی شدم و نمیتونم خودمو کنترل کنم امشب خونه خواهر همسرم بودیم آراز انقد جیغ کشید که ما اصلا صدامون به هم نمی‌رسید یعنی انکار جیغ براش یه جور بازی شده نه که بگم گریه می‌کنه فقط جیغای بنفش منم یهو از کوره در رفتم و سرش داد زدم خدا منو بکشه با اون چشمای معصومش یجوری بغض کرد و به بقیه نگاه کرد اون لحظه خواستم بمیرم از دادی که سرش کشیدم بخدا نمیتونم خودمو کنترل کنم چیکار کنم چرا انقد زود از کوره در میرم آخه چه غلطی بکنم با این اعصاب لعنتیم هرکاری میکنم خودمو آروم کنم نفس عمیق میکشم هر کاری میکنم ولیییی تاثیری نداره روم الانم دارم از عذاب وجدان خفه میشم لعنت به من که انقد عصبی شدم
حاملگی خیلی سختی داشتم بعد اونم افسردگی بعد زایمان و یهو ام فتق پسرم پاره شد و عمل و هزار تا چیز دیگه از اونموقع به حدی اعصابم ضعیف شده که واقعا موندم از دست خودم چه کنم به نظرتون برم پیش مشاور تاثیری داره یا برم پیش روان پزشک؟؟؟؟
مامان بلوط🍼🧚🏻‍♀️ مامان بلوط🍼🧚🏻‍♀️ ۱۷ ماهگی
یک هفتس دخترم مریض شده سرماخوردگی نه.اسهال خونی😭😭دکتر رفتم آزمایش دادم دارو داد دیدم فرقی نکرد باز بردم یه دکتر دیگه که اونم آزمایش دیگه نوشته باید شنبه انجام بدم.امروز به حدی خسته و داغون و له بودم بخاطر اینکه زور اون ویروس یا حالا هرچی از ما بیشتره و دخترمو بی جون کرده زیر چشاش گود،لب به هیچی نمیزن، غذا که اصلا،فقط شیر،نق نق ،گریه،بهونه گیری،لجبازی کنارش،هی صبوری کردم هی آرامش خودمو حفظ کردم رفتم یه گوشه حتی گریه کردم😭😭دیدم نه بچه هم داره سواستفاده میکنه حتی نذاشت صبحانه و ناهار بخورم.دیگه غروبی داشتم برنج دم مینداختم بازم شروع کرد گریه که من بی تفاوت کارمو کردم دیدم جیغ میکشه منم برداشتم آبکش و کوبیدم تو سینک.چندتا سبد پایین بود با پا پرتشون کردم یه وری و بعدش زدم تو سر خودم😭و گرررریه.همسرم همون وقت رسید و منو دختر باهم زدیم زیر گریه و اون بنده خدا نمی‌دونست کدوممون رو آروم کنه😭🥺دخترم هق هق میکرد تو بغل باباش😥بعدش که آروم شدیم رفتم کنارش بوسش کردم بغلش کردم حس کردم ازم ترسیده
بخدا مامان جان تو جونت به جون من بسته ست میسوزم از اینکه دارم تمام تلاشمو برات میکنم اما انگاری هیچ کاری برات نکردم😔