طبق تاپیک قبلیم ممنونم که نظرتونو گفتین!من به خاطر اینکه دیروقت بود به روانشناس دخترم پیام دادم گفتم هروقت ببینه جواب میده که خداروشکر بیدار بودن!!بهم گفتن باید حقیقت به بچه گفته بشه و نباید هیچ دروغی بگیم!!گفتن اگه بگی جوجه رفته پیش مامانش یا فرار کرده همیشه چشم انتظار میمونه که برگرده و وقتی بزرگ شد میفهمه مرده بود و بهش دروغ گفتی یه ضربه روحی بزرگه!!گفت اگه بگی خوابیده دیگه پا نمیشه بچه همیشه از خواب میترسه و وقتی کسی میخوابه میترسه که بیدار نشه!!جایگزین کردن هم گفتن اشتباهه چون بالاخره یه جایی باید متوقف بشه و نمیشه هی جایگزین کرد!!بهم گفتن بهتره بهش بگم مرده و نفس نمیکشه!!اگه هلن اصرار کرد که ببینه جنازه جوجه رو نشونش بدم و باهاش ببریم تو باغچه خاکش کنیم و اجازه بدم باهاش خداحافظی کنه و بگم بجای جوجه درخت درمیاد!!گفت بگم اینهمه درخت از جوجه هایی دراومدن که بقیه نی نیا خاک کردن!!اما اگهنخواست جنازه جوجه رو ببینه و اصراری نکرد دیگه بیخیال بشم و بزور با جنازه روبروش نکنم که بیا بریم خاک کنیم و... و درصورت ناراحتی و سوگواری باید باهاش همدردی کنم!!بالاخره اولین سوگ عمرشه

۶ پاسخ

عزیزم چه مشاور باسوادی
ممنونم به اشتراک گذاشتی

چه خوب که با ماهم در میون گذاشتیش

از پیشنهاد مشاور خوشم اومد
لطف میکنی اسمشون و‌راه ارتباطی با ایشون رو به ما بدین؟
اگه دوست داشتین درخواست میدم تو پی وی بگین
ممنون از شما

وای چه جالب ممنونم عزیزم که گفتی❤️ من فکر میکردم تو این سن چون درک ندارن نباید با کلمه مرگ رو به رو بشن .گلم روانشناسشون حضوری میرید یا تلفنی میشه بگید به منم

یعنی وقتی بزرگ شد بفهمه درختا همون جوجه هایی نیستن که بچه ها دفن کردن بچه آسیب روحی نمیبینه؟

به نظرم این ایده خوبیه ولی نه برای این سن بچهیکسال و ده ماه رو نمیشه توجیه کرد این کار بیشتر برای بچه های سه سال به بالا به نظرم درسته

سوال های مرتبط

مامان کایلین مامان کایلین ۱ سالگی
امشب شب سوم ترکه و باید بگم اونقدرها هم سخت نیست
من از دو سه هفته قبل زمزمه های رفتن و خراب شدن و تموم شدن جی جی رو آغاز کرده بودم و چون طبق معمول خورد زمین به طور کامل با مفهوم اوخ شدن و چسب زخم زدن آشنا شد
روز اول صبح پاشد خیلی عادی شیر مفصل خورد و یهو به خودم گفتم بسه دیگه هدی درسته که تنهایی و باباش سفره و دورن خانوادت اما قورباغه‌ت رو قورت بده
به همین دلیل یه چسب زخم برداشتم و ضربدری روی جیجی ها زدم و بعد صبحونه بهش نشون دادم و گفتم مامان جیجی اوخ شده و نمیتونیم ازش استفاده کنیم باهاش بوس و بای بای کرد و رفتیم خانه بازی
روشم بسیار بدوی بود اما واقعا چاره ای روش تدریجی رو چند روز انجام دادم اما تو همون قسمت صبح متوقف شدیم چون به قدری بعدش شیر میخورد و کلا وصل بود به جیجی که خیلی اوضاع داغون تر شد
خلاصه بعدش یه کم بی قراری کرد و بد اخلاق شد بخصوص عصرا اوضاع بعد خواب بعدظهرش قرمز میشد ولی خب میشد سپریش کردیم یعنی نمیدونم تاب آوری و به کتف گیری من زیاد شدت یا کایلین خوب کنار اومد
اشتهاش هم بهتر شده یعنی مشخص شد این بچه به خاطر شیر زیاد خوردن غذا نمیخورد
موقع خواب هم چون با جیجی میخوابید موقتا رو پا خوابوندن جایگزین شده
وقتایی هم که شب بیدار میشه با آب و نوازش و اطمینان از حضور مجددا میخوابه
امشبم رد کنیم به امید خدا که تموم میشه
خلاصه که اکه دلتون میگه وقتشه و بچه هم به نظرتون آمادگی داره معطل نکنید به نظرم