امشب که دخترم برای بار هزارم التماس منو باباشو میکرد که بریم تو خونه‌ش باهاش بازی کنیم ، من یهو بغض کردم برای بچم که چقدر تنهاست . چقدر دیگه التماس منو باباشو بکنه که باهاش بازی کنیم. 😢
کاش شرایطشو داشتم یه بچه دیگه میاوردم تا دیر نشده باهم همبازی میشدن . اگه یه بچه دیگه باشه همه جوره برای همه چیز تو زندگیش خلاقتر و جنگجوتر میشه ولی الان روز به روز تنهاتر میشه اخرشم میخواد مثل خودم بشه😭 تنها بدون داشتن یه همصحبتی 🫠
عمیقا ناراحتم از این بابت و روی باعث‌وبانیش سیاه که نمیتونم دوتا بچه رو ساپورت کنم وگرنه خیلی دلم میخواست دوتا بچه میداشتم اونم سناشون نزدیک هم تا همبازی دوست و دشمن هم میشدن وقتی هم بزرگ میشدن پناه هم بودن . حیف و صد حیف 🫠

من ۲تا پسر دارم که۹سال تفاوت سنی دارن پسر بزرگم خیلی هواسش به کیارش از منم بهتر بهش میرسه میبرم پارک مواظبش که چیزیش نشه کسی بهش چپ نگاه نکنه😆
من حتی دوتاشون تنها میذارم خونه میرم خرید ،اون روزی رفتم خرید اومدم دیدم کیارش برده دستشویی اونم نشسته پی پی میکنه
وسط خیابون میبینی همدیگه رو بغل میکنن میبوسن
من که لذت میبرم اگه صدبارم برگردم عقب دومی رو میارم توهم حتما بیار
بچه به اسباب بازی و لباس گرون نیاز نداره به یه دوست همیشگی نیاز داره که بتونه باهاش خوش بگذرونه حتی وقتی بزرگ بشند هم میتونن توی سختی ها دست هم بگیرن همیشه که مادر پدر بالا سر بچه نمیشه که

و دوقلوهای من که حتی ۵ دقیقه باهم بازی نمیکنن و فقط دعوا میکنن
اتفاقا بچه های همسن یا نزدیک به هم، دعواها و چالش هاشون خیلی بیشتر از بازیشون هست.
و چون زحمت دو تا بچه بیشتره و پدر و مادر به امورات بچه ها برسن، دیگه وقت بازی ندارن
اینو از دوقلودارها یا شیر به شیر دار ها بپرس.
بچه با هم سن و سال هاش تو پارک و خانه بازی خیلی بهتر سرگرم میشه تا خواهر و برادر همسن
الان تو خونه ی ما، یک نفر باید مسئول جداسازی دعوا باشه فیکس
درنتیجه اتفاقا خواهر و برادر اگه کمی فاصله ی سنی داشته باشن که اولی عقل رس بشه، هم ارتباطشون بهتر میشه و هم قدر همو بیشتر میدونن

اره خدایی، دختر منم همینه ,

والا من دلم میخواد ولی شرایطشو ندارم یه روز داشتم لباسا نوزادیشو نکاه میکردم گفتم رادوین مامان اجی بیارم گف ن لباسو ازم کشید گف مال منع. باز یه لباس دگ گرفتم گفتم داداد مخایی اونم گف نه اخه نیم وجبی الان ن اجی مخاد ن دادا بچم خودشو تنها فک کنم مخاد

دختر من عین دختر شما بود.از سه سالگیش شروع کرد به التماس کردن ب منوباباش.هرچی بهونه میاوردیم.با یه چیزی قانعمون میکرد.بالاخره ۶ ساله شد و خدابهش یه داداش داد.خیلی خوشحاله الان.میگه فکر میکنم عماد یه تیکه ابر خیالیه...خیلی دوسش داره.و من افسوس میخورم.چرا کوجیکتر بود نیاوردم.هم خودم راحت بودم .هم بچم تنها بچگی نمیکرد.روزی رسون قطعا خداست.هم رزق بچع رو میرسونه هم صبروتحملش رو میده.هم بپه های اول خیلی خوش اخلاق تر و بهتر میشن...من ان شاالله میخوام پسرم دوسالش شد یکی دیگم بیارم

وای همسرم چند روزه گیر داده بیا چند ماه دیگه اقدام کنیم واسه بچه دوم،پسر من هر دختری میبینه میگه آجی همسرم میگه آجی دلش میخواد من زیر بار نمیرم

منم گاهی دلم میخاد دومی بیارم ولی توان جسمی روحی مالی ندارم میگم یکی قشنگ بزرگ بشه بهتر تا دو تا با حسرت ،من ۲تا خواهر بزرگتر دارم چندتا هم برادر ولی همیشه تنهام، با یکی خواهرم ۱۵دقیقه بایکی ۱۰دقیقه فاصله دارم ۴سال ازدواج کردم یکبار ب من سر نمیزنن یا پناهم نبودن یا کمکی بهم نکردن ،ولی دوستم تک فرزند راحت تر مث من تنها نیس تو سختی ها خیلی دوستا کمکش میکنن منظورم اینه همیشه خواهر برادر زیاد هم خوب نیس دیکه خواهر برادرا غریبه شدن

ارزشش رو ولی داره ره به هرحال که باید هزینه کنی برای این نعمت ارزشمند خرج بچه اول هم که با بزرگ تر شدنش کمتر نمیشه که

ببرش خانه بازی
عزیزم
والا بچهای من هرکدوم یه فازی دارن بازی نمیکنن باهم

خونشو چطوری درست کردی؟

من باردارم ،ان شالله خدا کمک میکنه و میرسونه

دقیقا بخاطر همین ک پسرم تنها بود دومی رو آوردم ولی واقعا راست میگی شرایط سختیه

باچی براش خونه درست کردی

وااای نگوووو دلم لرزید منی کع نمیخوام بچه بیارم دیگه

بغض کردم با حرفت😔💔

خاهر شرایط سخت بچه پشت سر هم خیلی سختر

واي گوگوليو نگاههه بخورش