امشب شب سوم ترکه و باید بگم اونقدرها هم سخت نیست
من از دو سه هفته قبل زمزمه های رفتن و خراب شدن و تموم شدن جی جی رو آغاز کرده بودم و چون طبق معمول خورد زمین به طور کامل با مفهوم اوخ شدن و چسب زخم زدن آشنا شد
روز اول صبح پاشد خیلی عادی شیر مفصل خورد و یهو به خودم گفتم بسه دیگه هدی درسته که تنهایی و باباش سفره و دورن خانوادت اما قورباغه‌ت رو قورت بده
به همین دلیل یه چسب زخم برداشتم و ضربدری روی جیجی ها زدم و بعد صبحونه بهش نشون دادم و گفتم مامان جیجی اوخ شده و نمیتونیم ازش استفاده کنیم باهاش بوس و بای بای کرد و رفتیم خانه بازی
روشم بسیار بدوی بود اما واقعا چاره ای روش تدریجی رو چند روز انجام دادم اما تو همون قسمت صبح متوقف شدیم چون به قدری بعدش شیر میخورد و کلا وصل بود به جیجی که خیلی اوضاع داغون تر شد
خلاصه بعدش یه کم بی قراری کرد و بد اخلاق شد بخصوص عصرا اوضاع بعد خواب بعدظهرش قرمز میشد ولی خب میشد سپریش کردیم یعنی نمیدونم تاب آوری و به کتف گیری من زیاد شدت یا کایلین خوب کنار اومد
اشتهاش هم بهتر شده یعنی مشخص شد این بچه به خاطر شیر زیاد خوردن غذا نمیخورد
موقع خواب هم چون با جیجی میخوابید موقتا رو پا خوابوندن جایگزین شده
وقتایی هم که شب بیدار میشه با آب و نوازش و اطمینان از حضور مجددا میخوابه
امشبم رد کنیم به امید خدا که تموم میشه
خلاصه که اکه دلتون میگه وقتشه و بچه هم به نظرتون آمادگی داره معطل نکنید به نظرم

تصویر
۲۱ پاسخ

هدی جونم من خیلی میترسم.
دخترم شیرخشکیه..شبا بیدار شه بیینه شیرش نیس گریه میکنه.
منم میخوام یه دفعه ای بگیرم.تدریجی بدتر ولعش به شیر بیشتر میشه

بعدا که دوره ی شیر گیری رو سپری کردی ازت میپرسم و انجام میدم هدی جونم

خسته نباشی هدی جان

عزیزم کی از پوشک میگیریش؟!

خداروشکر عزیزم❤️
ممنون ازینکه تجربه ت گذاشتی براماهایی که تواین مسیریم الان
کلی حس دلگرمی وامیدوانگیزه گرفتم ⚘️🌱
برای ما امروز روز اول از مرحله سومه تدریجیه
الهی خدابه همه مامانا کمک کنه🙏

خداروشکر
ان شالله منم بتونم
من مشکل با شیر خوابیدنه سلینه

هیوا کلا روزی ۲ نهایتا ۳ بار شیر می خوره از شیشه فکر می کنم سخت نیست بگیرمش اماااا پستونک 😫😫 چه کنم چه کنم

دختر من بعد از شیر گرفتن دوباره بی اشتها شده

و شبا هنوز بیقراره
خیلی خیلی سخت گذشت برام تا از شیر گرفتمش
اگه کمک باباش نبود اصلا از نمیتونستم تنهایی این بحران مدیریت کنم

برامن چراپس بهونه گیرتروبدترشده روز پنجم وشب چهارمه

امشب شب اوله😭

من فقط از خواب شبش میترسم چون شبا بیدار میشه برا شیر هی امروز فردا میکنم

پسر منم با شیر میخوابید ۳ روز اول با ماشین چرخوندیم تا خوابش برد.الان دیگه کنارم دراز میکشه و به خواب میره.رو پا نذاشتم که دوباره عادت نکنه .من ۱۰ روزه گر۴تمش

منم امشب شب سوم هست ، امیدوارم امشب راحت بخوابه

به سلامتی
چطوری متوجه شدین کایلین امادگی گرفتن از شیر رو داره

منکه بعدش خیلی گریه کردم

من دوبار چسب زخم زدم پسرم کندشون

خدارو شکر ❤️

خیلی خوب کاری عزیزم بعد یکسالگی شیر مثل آب میشه خاصیتی نداره

منی که امشب شب اولمه

کایلین یعنی چی ؟مربوط به کدوم شهره

چقدم که غلط دارم چون دارم با کایلین بازی میکنم 😄

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی😍 مامان امیرعلی😍 ۱ سالگی
مامانا سلام
اومدم تجربه از شیر گرفتن پسرمو باهاتون به اشتراک بذارم بلکه به درد کسی بخوره چون خودم خیلی از این مرحله وحشت داشتم
۲۱ ماهگی از شیر گرفتم چون دائم وصل من بود و اصلا غذا نمی‌خورد بعدم چون باید از اول مهر برم سرکار مطمئن بودم اگر تا ۲ سالگی اش که آذر میشه بخواد شیر بخوره اونجوری خیلی براش سخت تر میشه چون پیشش نیستم ولعش بیشتره
من به روش تدریجی ۴ در ۴ گرفتم
اینم بگم چون پسرم بسیار نق نقو و وابسته به شیر بود این روش خیلی خوب بود . اگر یهویی میگرفتم ازشیر مطمئنم خیلی عصبی میشد
صبح که از خواب پاشد دنبال سینه بود که دوباره بخوابه ولی هب بهش ندادم تا ظهر بعد به تدریج از ظهر تا عصر بعد عصر تا شب بعدم دیگه کامل ندادم
(از یکسالگی به بعد شیر شب نخورد)
وقتی می امد سراغم با بازی سرشو گرم کردم اصلا هم دراز نمی‌کشیدم یا نمینشستم که نیاد سراغ شیر
وقتی هم میامد دنبال شیر، میگفتم لالاکرده الان نمتونی بخوری
چسب ۵ سانتی هم زدم روش که اگر دید بفهمه تغییر کرده
(با توجه بهنظر روانشناسا نباید تلخک زد یا سینه را وحشتناک کرد چون منبع ارامش بچه بوده و بهش حس عذاب وجدان میده که چون من اینو خوردم اینطور شده)
البته که هرکس بچه اش را بهتر میشناسه و نمیشه کامل مطابق نظر روانشناسا پیش رفت بخصوص امثال من که بچه شیطون و نق نقو دارن
الان با خوابوندنش درگیرم که هنوز عادت نکرده بدون شیر بخوابه
مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
پارت اول
سلام مامان ها
می‌خوام از یه تجربه بگم از راهی که خیلی ها سردرگم هستن که برن.
یا نرن
من قبل از اینکه دخترم رو از شیر بگیرم اینجا سوال پرسیدم
بعضی ها در حد چند کلمه جواب دادن و نتیجه نگرفتم کامنت ها رو
خوندم و بعضی ها خیلی خوب راهنمایی کرده بودن خلاصه من زیاد اهل پیام گذاشتن نیستم فقط چون خیلی زجر کشیدم این چند روز
خواستم اینجا بگم شاید کمکی به بعضی از مادرها بشه
دختر من از ساعت دوازده شب که موقع خوابش بود تا دوازده ظهر که بلند میشد دو ساعت دو ساعت شیر می‌خواست گاهی یه ساعت به ساعت نه با آب نه با سرپا دور دادن آروم نمیشد بخاطر اینکه باباش غر نزنه سریع مجبور میشدم شیر بدم
سعی کردم صبح ها ۹صبح که برا شیر بیدار میشه دیگه ندم که بلند بشه ولی باز چشم بسته گریه میکرد و شیر می‌خواست وقتی بلند میشد هم صبحونه نمی‌خورد و بسیار بد غذا بود .البته تا اردیبهشت که پیش مامانم بود و من سرکار بودم بهتر بود
تابستون که کنارش بودم بدتر بدغذا شد و طلب شیر میکرد
منم مجبور بودم بخاطر اینکه مهر باید برم سرکار و دیگه نمیتونستم از شیر بگیرم و بدغذاییش ازارام‌میداد شوهرم هم یا سرکار بودو وقتی خونه بود خیلی باهاش بازی نمی‌کرد و به این خاطر نمیتونستم رو اون حساب باز کنم و
تصمیم به گرفتن شیر کردم اونم موقع ای که شوهرم شبکار باشه و آرامش بیشتری باشه واونم بد خواب نشه و غر بزنه
فقط هم شیر خودم رو میخورد
طبق تجربه یک یکی از مامان ها آبلیمو زدم لب زد دید ترشه و چند دقیقه بعد دوباره امتحان کرد و دیگه اصلا سراغش نیومد
یکم بی قراری کرد و خوابید دوبار تا صبح بیدار شد و گریه کرد
روز دوم خونه مامانم خواهر زاده هام پیشش بودن خوب بود
مامان دلسا و تودلی🥰 مامان دلسا و تودلی🥰 ۲ سالگی
اولین روز از شیر گرفتن به پایان رسید😁
صبح که دیگه بیدار شد اخرین وعده ی شیرشو خورد
بهش صبحونه دادم بعدش هی نق زد که شیر میخوام سر سینم چسب برق زدم گفتم می می اوخ شده درش اوردم نگاهش کرد گفتم بیا دست بزن ببین اوخ شده دیگه رفت اون طرف نشست و باز نق نق کرد تصویری زنگ زدم مامانم یکم حرف زدیم با مامانمم دردودل کرد که می می اوخ شده بهشم نشون دادیم😀
خلاصه بهش میوه دادم خورد یه یک ساعت بعدش نهارش دادم و از خونه رفتیم بیرون خونه مادر شوهرم اونحا هم چند بار نق زد که شیر میخوام گفتم می می اوخه یکم که نق زد بعدش بهش یه خوراکی یا میوه میدادم
بهتر میشد یادش میرفت دیگه عصرش خیلی داشت بهونه میگرفت بردمش تو حمام اب بازی کرد یه نیم ساعتی سرش گرم شد اومد بیرون تا یکی دو ساعت اوکی بود باز شروع کرد ارونحا اومدیم بیرون رفتیم خونه مامانم(خونه ی مادر شوهرم و مامانم به هم نزدیکه)دیگه اونجا یکم بازی کرد بستنی خورد قبلشم بهش شام داده بودم
تا ۱۲ که اومدیم خونه اومدیم تو اتاقش یکم با اسباب بازیاش بازی کردیم دیگه گفتم بخوابیم هی می می کرد گفتم اوخه گیجه خواب بود دیدم خیلی نق میزنه توی عصاری خوریش میوه ریختم اومدیم توی تشکش یکم اونو خورد یکم زدم پشت کمرش و خدا را شکر خوابید
حالا دلسا وسط شب بیدار میشد همیشه ببینم امشب چی میشه🤦🏻‍♀️
انشالله بگذره زودتر
سینه هامم سنگین شده یه بار دوشیدمش باید برم یکم دیگه بدوشمش که سبک بشه کمی
مامان رویسا مامان رویسا ۱ سالگی
دوستان چون تو تاپیک قبلی خیلیا پرسیدن چجوری رویسا جونک از شیر گرفتم اینجا کامل توضیح میدم شاید به دردتون خورد
اولا اینکه رویسا جون خیلی شدید وابسته ی شیر بود جوری که دیگه شب تا صبح باید هفت هشت بار بیدار میشدم تا ممه بخوره این داستان هم کیفیت خواب خودشو خراب کرده بود هم من بی خواب و بد خلق میشدم و واقعا کمر درد و گردن درد اذیتم میکرد
پس تصمیم گرفتم بر خلاف نظر خیلیا که میگن تا دو سالگی باید شیر بخوره شیرشو کلا قطع کنم اولش رو سینه هام چسب زخم زدم و روش با رژ قرمز کردم ولی اصلا اینجوری قانع نشد تازه چسبم داشت میکند دیگه قبل اینکه چسبو کامل باز کنه خودم چسبو دراوردم وقتی حواسش نبود به سینه هام صبر زرد زدم صبر کردم تا دوباره بیاد سمت ممه وقتی اومد خیلی ریلکس برخورد کردم نه گفتم اوفه نه گفتم جیزه خودش اومد تا سینمو گذاشت دهنش تلخیو حس کرد دیگه اصلا نیومد سمت سینم و اینکه ترک شیرش کلا یک روز طول کشید و خیلی راحت تر از چیزی بود که فکر میکردم شبا هم به جای شیر آب یا آب میوه طبیعی میدم بهش میخوره قبلا شبی هفت هشت بار بیدار میشد اما الان دو سه بار بیدار میشه میگه مامان آب آب میخوره میخوابه واقعا راحت شدم
مامان 🍓شایلین🍓 مامان 🍓شایلین🍓 ۱ سالگی
سلام دوستای خوبم تجربه از شیر گرفتن شایلین:
شایلین از بدو تولد به انتخاب خودم شیرمادر میخورد و پستونک دهنیم نمی گرفت... و فقطم با شیر میخوابید
رفته رفته وابستگیش به شیرمادر بیشتر میشد و شبی چند بارم واسه شیر بیدار میشد و این اواخر حتی غذاها و میوه های مورد علاقشم نمیخورد
و از ۱۸ ماهگی دیگه هیچ وزنیم اضافه نکرده بود و تصمیمم این بود اواسط شهریور از شیر بگیرمش
یکشنبه گذشته نوبت چکاپ پیش دکترش داشت
دکترشم تصمیمونو واسه شیر گرفتن تایید کرد که تدریجی و از وعده های روز شروع کنیم
از دکتر که برگشتیم ساعت ۹ شب بود و آخرین باری که شایلین شیر خوره بود ۳ بعداظهر بود
دیدم بهونه ای واسه شیر نمیگیره کلی باهاش بازی کردیم و بهش غذا و میوه دادیم و ۱۱ شب شد و همچنان شیر نمیخواست
به همسرم گفتم راستش من خیلی حوصله روش تدریجی ندارم😩 چون هم زمانبره هم اواخر شیردهی بخاطر وابستگی شدددید شایلین به شیر بشددددت کلافه و عصبی شده بودم
تصمیم گرفتیم که دیگه از همون شب بطور کامل شیرشو قطع کنیم
و شایلینو گذاشتم رو پام و در عین ناباوری خوابش گرفت هم هم کلی بازی کرده بود و خسته بود هم با غذا و میوه سیر شده بود
همین که خوابش گرفت و گذاشتمش تو تختش بغضم تررررکید و با صدای بلند زدم زیر گریه خیلیییی خیلییییی دلتنگ و ناراحت شدم ...
خداروشکر خوابید تا ۵ صبح
بیدار که شد شیر میخواست و بهونه گیر شده بود و تو خواب غر میزد دیگه ۶ بیدار شدم و بهش صبحونه دادم که بخوابه باز بهونه شیرو داشت همسرمم گفت برو اتاق خودمون که نبینت من میخوابونمش و اونروزو مرخصی گرفت که کمک حالم باشه شایلینم خداروشکر خوابید تا ۱۰ بعدشم با باباش رفتن بیرون دو ساعتی و ظهرم باز رو پام گذاشتمش خوابید
یه بهونه هایی واسه شیر داشت اما خیلی گیر نمیداد
مامان نیکا مامان نیکا ۱ سالگی
پارت دوم
ولی روز سوم وحشتناک گریه میکرد
به حدی که گفتم الان رو دستم تلف میشه تا یک ساعت تا زیر گریه هلاک شد
روز اول و دوم یکم غذا خورد ولی از روز سوم تا روز ششم حتی آب هم نمی‌خورد
تو بیست و چهار ساعت یه بار جیش کرد پوشکش خشک خشک بود البته تاسه روز تو خواب بهش شیردادم
اون شش روز برمن شش سال گذشت
فقط کارم گریه بود نزدیک به دومیلیون هزینه ویزیت آنلاین دارو و شرکت در دوره بدغذایی کردم
وای توصیفش سخته شش روز دخترم جلو چشمام بود و بی قرار بد خواب و لب به هیچی نمی‌زد
تا اینکه روز هفتم کم کم بهتر شد الان شانزده روزه گذشته
خوابش خداروشکر عمیق شده یکی دوبار فقط بلند میشه
صبح ها زودتر بیدار میشه غذاش خداروشکر کمی بهتر شده
فقط وابسته تر شده و همش بهانه میگیره و بهم چسبیده ست
ولی اگه به عقب برگردم هیچ وقت اینکار رو نمیکنم
چون واقعا دخترم زجر کشید خودمم بدجور زجر کشیدم ولی راهش این نبود که بخاطر راحتی خودم و شوهرم که سریع از شیر بگیرم بخوام اینکار رو با دخترم بکنم
نییتم خیر بود چون من دخترم اینقدر بدغذا بود که روزی چند مدل غذا درست میکردم روزی که میخورد خوشحال ترین بودم و روزی که نمی‌خورد عصبی ولی برا از شیر. گرفتن این راه راه درستی نبود
مامان حافظ مامان حافظ ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن پسر عزیزم رو بگم شاید براتون مفید باشه
من روز یکشنبه هفته پیش توکل بخداکردم و دیگه شیر به پسرم ندادم روش یه تیکه کوچولو چسب برم زدم وقتی گفت ممه میخوام نگاش کرد اما دیگه نخورد گاهی بهانه میگرفت اما من نشونش میدادم میگفتم اگه میخوای بیا بخور مامان جان اما اوق میزد فرار میکرد تا سه شب شبا که میخوابید بیدار میشد نق میزد آب بهش دادم و کم کم عادت کرد
من سینه هام بیش از حد ورم کرد از شیر جوری که دستام تکون نمیخورد دیگه
داروخونه قرص کاپرگولین داد (اگه اسمشو اشتباه ننوشته باشم) به همراه قرص چرک خشک کن
اگر شما هم اذیت میشید حتما برید داروخونه راهنماییتون کنه
سینم ۳ روز پر شیر بود بعد کم کم نرم شد
فواید از شیرگرفتن پسرم☺️
خوابش منظم شد حتی دیگه خودش میاد تو بغلم دراز میکشه میخوابه
غذاخوردنش خوب شده چون از عید به بعد غذا خوردنش خیلی بد شده بود
خداروشکر گذشت و پسرم راحت شد
اما بسیاااااار لجباز دل نازک و ددری شده بگی بالاچشمت ابرو زار زار گریه میکنه که پرسیدم گفتن که عادیه و باب دلش راه برو بعد دوماه دیگه عالی میشه