۱۴ پاسخ

پسرمنم دقیقا اینطوری بود بعد خوب شد
الان که متوجه نمیشه
فقط سعی کن تسلیم نشی
نه دعواش کن نه هیچی
شده بزار نیم ساعتم گریه کنه
وقتی اروم شد
بهش بگو وقتی گریه میکنی من صداتو نمیشنونم
وهیچ وقتم باگریه نمیتونی طلب چیزی بکنی

سلام قشنگم من واتساپ و روبیکا گروه دارم از ۱۸ تا ۴۰ سال هستن و همه متاهل و بچه دارن و درمورد همه چی هم حرف میرنیم بعضیا هم مثل خودم ساکن شهریار هستن اگه دوس داری بهم پیام بده توروهم عضو کنم چون به زودی میخایم با بچه ها قرار بزاریم بچه هامونو ببریم خانه بازی خلاصه دورهم خوش میگذره اینم آیدی روبیکامSisimiran

بچه ها همین از منم میکوبه تو صورتمون 🤦

یه دوره ای هست
ولی باید اقتدار داشته باشی
بدونی کجا نه بگی کجا نرم بشی
اگر همش بخوای به دلش راه بیای چشم وا میکنی می بینی کارش رو با گریه پیش. می بره

عزیزم تا ۳ سالگی تربیت معنایی نداره
اونا الان متوجه نمیشن
ماهرچقدر بگیم داری یا نمیخرم نمیفهمن
البته اینم اشتباهه که هرچی خاستن بخربما من خودم اینجوری نیستم اصلا
مثلا با نورا میریم سوپری میگه پاستیل بخر من از هر چند بار یبارشو میخرم هردفعه همبنکه میخاد گریه کنه میگم نه مامان دیگه میفهمه نمیخرم ساکت میشه

یا مثلا میریم پارک ب سختی از رو تاب میارمش پایین تا سرکوچه گریه میکنه بعد ساکت میشه چون میدونه دیگه برنمیگردیم
اما بنظر من طبیعبه چون سنشون کمه هنوز

چقدر شبیه پسر کنه🥲🥲🥲😮‍💨😮‍💨😮‍💨ما اسباب بازی میخریم یه قدم میریم جلوتر یه چیز دیگه میبینه اینو پرت می‌کنه اگه نخریم منو میزنه‌گرررریه میکنه

من فقط یه جا خوندم تا ۳ سالگی باید چیزی که میخواد و نمیدی براش جایگزین بزاری مثلا اون ماشین میخواد تو بجاش با یه بستنی سرگرمش کن این روند انقد تکرار کن تا بدونه چیزی که میخواد همیشه نمیتونه داشته باشه

پسر من رو دست بچه هاتون زده
ماشالله بهم ک منم بیشتر وقتا تحمل میکنم
ولی بیشتر وقتا مثل خودش بچه میشم صدام ميندازم پس کلم
اونم ادامن درمیاره دعوام میکنه🤣🤣🤣

وای دقیقا امشب ب شوهرم داستم میگفتم ک پسرم یه چیزی ک باب میلش نباشه منو میزنه و روصورتم چنگ انداخت
نازه باد گرفته نمیدونم چرا این عادتش چیه اخه

عزیزم اوج لجبازی بچه هاس
پسر منم چیزی بخواد ندیم بهش میزنه و گاز میگیره
مثلا چاقو خطرناک
ندیم بهش
اینطور میکنه

دختر منم سر بيرون رفتن و برگشتن لج مياره ولي سريع حواسش رو با چيزاي ديگه ك دوس داره پرت ميكنم واسش توضيح ميدم بيخيال ميشه،لج بازيه اساسي دختر من سر تعويض پوشكه😓يعني ده دور پيچ ميخوره ،گريه،حواسم نباشه سرشو ميكوبه زمين،تا من يه پوشك عوض كنم،هر بچه يه مدله ديگه خواهر،تربيت تازه از ٣سالگي استارت ميخوره زياد خودتو اذيت نكن

پسر منم همینه با این تفاوت که وقتی چیزی میخواد میره لباس بقیه رو میکشه و با زبون خودش میگه برام بخرید حتی اگر من براش خریده باشم اون لحظه من آب میشم از خجالت با خودم میگم الان فکر میکنن ما چیزی براش نمیخریم خیلی بده ولی خب بچه س متوجه نیس

سلام عزیزم دختر منم یه مدتیه وقتی یه چیزو ازش بگیرم یا ندم بهش قهر میکنه شروع می‌کنه به گریه کردن منم اصلا یا بهش توجه نمیکنم یا اگرم دلم طاقت نمیاره بغلش میکنم اشک ها شو پاک میکنم نوازش میکنم باهاش صحبت میکنم که مثلاً برات بده یا فعلا نمیشه و سریع حپاسشو پرت میکنم و فعلا ک جوابه برام

ببخشید اما خندیدم به اونجا ک منو گرفته بود به باد کتک😂😂😂😂😂
من دوتا پسر دارم و این صحنه برام اتفاق افتاده

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۱ سالگی
سلام ماماناامروز برا اولین بار خودم تنها از ساعت ۵ آرتین بردم پارک با کالاسکه کلی دورش دادم جوری ک تو کالسکه خوابش آورد نیم ساعتم آوردمش خونه تو پارک ی بچه ۳ سالش بودا زورش ب بچه های دیگه نمی‌رسید گیرش داده بود ب آرتین آرتین میخواست سر سره بازی کنه جیغ میزد می‌گفته ن نباید تو بازی کنی مال کنه اینجا انگار وسایل ارثیه پدری این بچه بود بردمش سمت تاب اونجام اومد پشت سرمون منم اعصابم نمی‌کشید مادر هم فقط میخندید بذبچش ک داره زور میگه منم بش گفتم مگه مال تو اومد آرتین هل بده من تا حالا آرتین کنارش بچه نبوده نمی‌دونستم عکس العمل آرتین چطوره ولش کردم ببینم چکار می‌کنه دیدم خداروشکر نموند ک کسی بخواد بزنش پسر ک اومد هلش بده آرتینم دست گذاشت رو سینشو گفت نه سری بعد ک باز اومد هلش بده دیدم آرتین هلش داد پسر ک بش دستشو گرفته بود جلو سر سره ک آرتین نره آرتین میزد زیر دستش بش غر میزد ک بره سوار بشه دردش ب جونم خداروشکر ک من نباشم از پس خودش برمیاد
مامان هامین مامان هامین ۱ سالگی
خانما خواهش میکنم به سوالم جواب بدید خیلی کلافه شدم من دوهفته بیمارستان بستری بودم برای کارای عمل کیسه صفرام که یهویی حالم بد شد پسرم مدام پیش خونه مادرشوهرم یا خونه مادرم بود از وقتی اومدم بیرون از بیمارستان و عمل کردم و اومدم خونه خودم یه روز دیدم تو حیاط اب بازی میکرد خیلی هوا گرم بود بهش گفتم باید اب رو ببندیم بیایم تو وگرنه حالت بد میشه خیلی هوا گرمه و اب رو بستم و اوردمش تو چنان جیغ و دادی راه انداخت که تا نیم ساعت داشت جیغ میزد و هرچی ازش سوال میکردم ماما چی شده چی میخوای جیغ میزد دوباره بردمش تو حیاط گفتم بیا اب بازی کن جیغ میزد میگفت نه هرچی بهش میدادم پرت میکرد همینطوری جیغ میزد گریه میکرد خیلی خسته شدم دیگه دیدم هیچی جواب نمیده خودمم باهاش گریه کردم که حتی میگفت باهام گریه نکن بعدش گفت بغلم کن بلند شو گفتم ماما نمیتونم عمل کردم دیگه زنگ زدم شوهرم اومد و سرگرمش کرد خودمم هی بغلش میکردم دیشب دوباره رفتیم تو حیاط شستیمش گفت بزار اب بازی کنم گفتم نه بریم تو میخواستم مای بیبیش کنم شلوار پاش کنم که اومد تو کلی جیغ زد و گریه کرد هرچی بهش میدادیم پرت میکرد شوهرم تعجب کرده بود گفتمش بیا بی محلی کنیم بهش فیلم رو پلی کن نگاه کنیم دیدم اومد کنترل گرفت فیلم رو قطع کرد که یعنی نه نگاه نکنید باهم حرف میزدیم میگفت نه باهم حرف نزدید یعنی فقط میخواست وایسیم نگاش کنیم تا اون جیغ بزنه خیلی کلافه شدیم دیگه بعد یه ربع بیست دقیقه شوهرم برد گذاشتش تو تاب تابش داد تا خوابش برد اصلا نمیدونم چیکار کنم رفتار درست چیه اگه تا حالا همچین موردی داشتید یا میدونید رفتار درست چیه خوشحال میشم راهنماییم کنید