خیلی ناراحتم 😔منومادرشوهرم دیواربه دیواریم پسربزرگم ک 6سالشه همش دلش میخاداونجاباشه ماخونمون کوچیکه50متره بخاطرتنهایی اون من بچه اوردم شانسشم زدهمونی ک میگف داداش میخان خدابهمون داد، داداششم دوس داره فقط خیلی میمالش بگهربوسش 10دقیقه طول میکشع تاول کنه سرهمین بارهامیگیرم اروم میندازمش اونور میگم کشتیش تازه اونم وقتی میبینم دیگ ولکن نیس وگرنه دوروبریا ک میگن کشت بچه رو یه چیزی بگو نمیدونن ک تودلم چ حرصی میخورم دارم اینجامیگم مردم بسکه ریختم توخودم 😖خیلی وابستع ب مادرشوهرم شده مادرشوهرم خیییلی دوسش داره همش میگه توقلب منی ب پسرم.
من خوشحالم ک دوسش دارن اماپسرم دیگه هی کمتربه حرفم گوش میده البته ک ب حرف اونام گوش نمیده فقط ب حرف باباش کلابایدچاخانش کنی من ازنوزادی خییلی باهاش بازی کرد خیلیاااا هرروزازهمه چیم میزدم تابراش وقت بزارم چون میدیدم خیلی باهوشه ماشالله تیزه اصن نمیشه گولش زد سرشوشیره مالید مثه پسرای دیگه دنبال توپ نیس همین چیزاش باعث شدهمه دوسش داشته باشن وازش تعریف کنن وتوقعشوببرن بالا بچه ای بود ک میخوزذ زمین دردش میومدمیگف ندردنگرف ازوقتی داداشش دنیااومده هی مثه بچه هاحرف میزنه انگشتت بهش میخوره میگه ناخنم کشیدی گریه میکنه من خیلی تربیت بچه هام برام مهمه خیییلی، احترام ب مادرشوهرمم خیلی دارم اون ازروی دلسوزی
داره دخالت میکنع پسرم میگه مامانم نمیزاره بیام اون دادمیزنه مامانش اجازه بده بیادنمیتونم روحرفش حرف بزنم شوهرم میگع بهترتوراحت تری چراناراحتی ولی من نمیخام حس مادرانه وحرفرشنویش کم شه💖شماچی میگید

تصویر
۸ پاسخ

عزیزم دختر بزرگ خواهرشوهر منم ۶ سالشه ، دختر کوچیکش ۱ سال و نیمشه
دختر بزرگشم همینجوریه . عاشق خواهرشه ولی چون توجه ها میره سمت بچه کوچیکتر واسه مراقبت حساس تر و پرخاشگر ترش کرده
بنظرم با یه مشاور صحبت کن کمکت کنن چجوری رفتار کنی باهاش
من که واقعا استرس دارم واسه روابط بچه اولم و بچه دومم بخاطر همینم هنوز نرفتم سمتش

بابا حساس نشو پسر منم ۶سالشه خیلی داداشش دوست داره از خواب بیدارش میکنه یکی از شیشه ها شو برای خودش برداشتی از شیرای داداشش برای خودش داخل شیشه شیر درست میکنه اصلا کاریش ندارم چون اونم کوچیکه این روزا میگذره تازه از مادر شوهر باید ممنون باشی که هوای پسرتو داره

عزیزم اینا نشونه اضطراب هس
بهتره توجه بیشتری ب پسرت داشته باشین

درمورد بقیه هم ببین بچه ها چون از پدربزرگ مادربزرگشون همش بله میشنون حرف شنویشون از اونا بیشتر میشه
من همین وضعیتو با پدرشوهرم دارم
مادرشوهرم طبق نظر منه ولی پدرشوهرم نه همش میگه ولش کن بچست دعواش نکن سخت نگیر
این شده که منم الان مشکل پیدا کردم با پسرم . کلی باهاش حرف زدم توی بازی شوهرم به باباش گوشزد کرد کم کم بهتر شد شرایط

خب حالا بچه رو ده دقه بوس کنه طوریش نمیشه ک
منظورم اینه خطری تهدیدش نمیکنه

عزیزم شما همینکه یه بچه دیگه آوردی بهترین لطف رو در حق تربیت بچت کردی مطمعن باش این دوران هم گذراست و کمی بهش حق بده ی اتفاق بزرگ تو زندگی هم خودت هم بچه رخ داده پس نباید انتظار داشته باشی شرایط و حرف شنوی بچت مثل قبل بارداری دومت باشه من خودمم ی پسر ۴ ساله دارم و ابخاطر این بچم ک ۵ ماهشه و خیلییی بیرون که میریم‌گریه میکنه اکثرا تو خونه هستیم به خاطر بچه بزرگم خیلی ناراحتم ک همش تو خونس ولی مطمعنم یکم زمان نیازه درست میشه به مرور پسر منم تازگی ها میره پستونک خاهرشو میذاره دهنش ولی من هیج واکنشی نشون نمیدم

میدونم میخوای احترام بزاری به مادرشوهرت و دوست نداری ناراحت بشه ولی منطقی باهاش حرف بزن سیاست داشته باش به زبون نرمی بگو نه من مادرشوهرت نمیشناسم ولی اینجور موقع ها سیاست جوابه همونطوری که احترام میزاری
تربیت بچه هم مهمه به شوهرت بگو تا به مادرش یجوری بگه

بیشتر بهش محبت کن ۶ سلشه میفهمه باهاش حرف بزن

سوال های مرتبط

مامان بنیامین😍 مامان بنیامین😍 ۴ ماهگی
من پسرم ک الان ۳ سالشه چون اولین نوه بوده همه توجه ها بهش بوده اما وقتی پسر برادرم ب دنیا اومد همه رفتیم سمت اون متاسفانه حتی خود من بقیه خیلی رو پسر برادرم حساس شدن طوری ک پسرم حسودیش میشد و هرکاری میکرد تا اذیتش کنه و توجه ها رو ب خودش برگردونه من دیدم نه اینطوری نمیشه پسر برادرمو بیخیال شدم و با پسرم حرف زدم و قانعش کردم ک من ب جز تو هیچکسو دوس ندارم حتی وقتی ب پسر داییش نزدیک میشد تا اذیتش کنه زیاد جیغ و داد نمی‌کردم ک حساس نشه زودی جداش میکردم و براش توضیح میدادم ک اون کوچولوعه گناه داره ما نباید اذیتش کنیم امااااا زن داداشم انگار شاه زاییده همینکه پسرم نزدیک بچش میشه دنیا رو سرش میزاره سرش داد میزنه بهش فوش میده میگمش بچته برات عزیزه درست بچه منم برام عزیزه دیگه سرش داد نزن بچس از عمد ک اینکارو نمیکنه مثه آدم باهاش حرف بزن ک دیگه بچتو نزنه میگه نه بابااااا وایسم نگا کنم بچم کتک بخوره؟ میگم باشه بلد نیستی ک بچه تربیت کنی حداقل جلو بچم فوش و حرفای بد نزن منو صدا کن خودم بچمو میبرم این گوشش دره اون گوشش دروازه فقط این نیس که حتی مامانم و بابام و همه اینطورین انگار ک با بچم لج کردن فقط خواهرام آروم و ملایم باهاش حرف میزنن هالا من ی مدت هروقت میخواستم پسرمو بفرستم پیش مامانم اینا ک هم کارامو بکنم هم خودش بازی کنه قبلش بش میگم ک مامانی پسر داییو نزنیا اون داداشته عزیزم اما نتیجه برعکس داده الان اینطوری شده ک هرکی بزنتش هیچی نمیگه فقط میگه داره منو میزنه یعنی ن می‌ره کنار ک کتک نخوره ن از حق خودش دفاع می‌کنه فکر می‌کنه اگه از حق خودش دفاع نکنه و کتک بخوره و هیچی نگه ما دوسش داریم الان موندم چیکار کنم بخدا بعضی وقتا دلم میخواد زار بزنم
مامان شیدا و شایان❤💙 مامان شیدا و شایان❤💙 ۵ ماهگی
سلام مامانای مشهدی توروخدا یه دکتر خوب برا گفتاردرمانی بهم معرفی کنید دخترم ۲ سال و ۵ ماهشه حرف نمی زنه. ن اینکه کلا حرف نزنه نامفهوم ی چیزایی میگه . هر کلمه رو بگی تکرار میکنه میگه کلمه رو ولی جمله بندی اصلااا . بلند نیس حرف بزنه ی چیزی و بگه . مثلا توپ و بخاد فقط اشاره میکنه میگه توپ یا آب یا جی جی . فقط کلمه میگه. من حرفاش و میفهمم ولی بچه های همسن خودش یا بزرگتر ازش سواستفاده میکنن بازی ک میکنن اگه ی چیزی خراب میکنن میندازن گردن دختر من میگن شیدا کرده. دختر منم هاج و واج فقط نگا میکنه نمیتونه بگه ن من نبودم فلانی بوده . بزرگتراشون برا اینکه بچه هاشون و خوب جلوه بدن یا خسارت ندن میگه عهه شیدا چرا اینکار و کردی و اونام حرف بچه هاشون و باور میکنن و دختر منو مقصر میکنن. فقط چون نمیتونه حرف بزنه و حقیقت و بگه . من همیشه ازش دفاع میکنم ولی اخه تا کی دنبالش باشم وقتی با بچه ها بازی میکنه که مبادا کسی اذیتش کنه. سمت خانواده خودمو شوهرمم بچه زیاده . نمیشه که هیچ جا نریم و بچم‌ با کسی بازی نکنه . میخام سریع تر ب حرف بیاد و راحت صحبت کنه .