قسمت چهارم از تجربیات پسر اولم :
پسرم اصلا ماشین رو دوست نداشت و توی ماشین بیشتر جیغ میزد و گریه میکرد . هیچ جا نمیرفتم . تا ۵ ماه اشتباه کردم و بچه رو بیرون نبردم.همش توی خونه و توی اتاق. بچه با محیط بیرون نذاشتم ارتباط برقرار کنه . چون همش میترسیدم . خیلی کارم اشتباه بود. وقتی ۹ ماهش شد کرونا شروع شد و کلا تا ۲ سال کامل خونه نشین بودم و بدترین زمان بود چون بچه باید رشد میکرد و ارتباط با محیط برقرار میکرد .
۵ماهگی اولین دندوناشو دراورد.
دکتر هم گفت از ۶ ماهگی حریره بادوم رو شروع کن.
خودم تا یک سال و یک ماه شیرم خیلی زیاد بود و پد سینه استفاده میکردم و تا یک سال و نیم مولتی ویتامین میخوردم هرروز .
واکسن دوماهگی پسرم همش خواب و گیج بود و برای هیچ واکسنش اذیت نشد. تب جزئی . گریه فقط موقع زدن واکسن . پاراکید میدادم بهش و بعدشم کمپرس سرد و گرم میکردم .
تا زمانی که پسرم شیر خودم رو میخورد همه غذایی میخورد حتی ماهی ، از زمانی که از شیر گرفتمش یعنی ۱سال و ده ماهگی ، لب به مرغ و گوشت نزده تا همین الان باورکنید.
بشدت شیرمیخورد وای از شیرشبانه . کلا وصل بود بهم .
ولی یه سال اسفند ماه که ماه رجب بود نیت کردم به هیچکی نگفتم و سوره قدر و یس رو خوندم و شیرمو تقدیم حضرت علی اصغر کردم و در عین ناباوری از اون حجم شیرخوردن پسرم ، یهو نخواست خودش و تقاضا نکرد. اول نصف روز ندادم تا سه روز اونم نمیخواست عجیب بود. بعد کل روز تا سه روز. و یک روز فقط صبح که بیدار شد دادم یک روزم فقط شب که میخواست بخوابه و اینطوری توی ۷ روز بسیااااار راحت و بدون اذیت از شیر گرفتمش و همش لطف خدا بود که درخواست نکرد اون پسر قلدر شیرخور من 🤣

۲ پاسخ

مرسی ازت که وقت گذاشتی و داری مینویسی عزیزمممم

چقد قشنگ تعریف میکنی

سوال های مرتبط

مامان شهریار و همایون مامان شهریار و همایون ۱ ماهگی
قسمت دوم تجربیات پسر اولم :
بعد از زایمان :
کاچی میخوردم با روغن گاوی و زردچوبه و اصلا زعفرون و روغن دیگه استفاده نمیکردم. کاچی کاملا رقیق و خوشمزه . اصلا هم زردی نداشت پسرم. زردی علتش تفاوت گروه خونه مادر و فرزنده .
من b+ . پسرم o+ شد .
۹ روزگی نافش افتاد. ۱۶ روزگی بردیم‌ختنه پیش بذرافشان . شربت هیدروکسی زین که برای زیر یک سال ممنوعه گفت بدین .ما هم ناشی. رفتیم سریع خریدیم دادیم . بعد ختنه با اینکه شکل ظاهری ختنه هاش خوبه ، بچه م کبود شد نفسش بند اومد . بردیم سریع همونجا نشونش دادیم ، شکمشو چنگ زد یهو نفس بچه باز شد و نیم ساعت یکسره بچه گریه کرد . شبش تا ۵صبح میپرید از خواب و خیلی شب بدی بود . اولین جیشش هم اذیت نشد . همش گیج بود و میپرید . از اون شب به بعد خواب بچه فاتحه ش خونده شد و ۵-۶ صبح میخوابید تا همین یک سال پیش که ۵ سالش بود 🙃
بعدا دکتر دیگه بردم و سرچ کردم فهمیدم شربت هیدروکسی زین برای زیر یک سال ممنوعه کاملا !!!
ختنه ش با رو حلقه بود و از نفس عملش و شکلش راضی بودم .
مامان شهریار و همایون مامان شهریار و همایون ۱ ماهگی
سر پسر اولم خیلی اذیت شدم حتی تا الان که ۶ سالشه .
خیلی تاپیک میبینم که گاهی مشابهاتی با من دارن . توی چندتا تاپیک تجربیاتم رو میگم امیدوارم به درد یکی هم شده بخوره و واسم‌دعا کنه با راه حلی که میدم .
دوران بارداری پسر اولم :
۲۶سالگی با یک بار اقدام باردار شدم و هیچ دردی ندشتم طی بارداری .
هیچ مشکل درد ، دیابت ، طول سرویکس و غیره نداشتم .
موقع زایمان بچه با سر بود اما با صورت بود و نفهمیدن و طبیعی بدنیا نیومد و بعد کلی درد کشیدن با ۸ سانت و کلی معاینه و تحریک دهانه رحم ، سزارین شدم .
تا ۱۰ روز خونریزی و بی اختیاری مدفوع داشتم شدید به لطف ماماهای زایشگاه بنت الهدی . تا دو ماه خم راه میرفتم از شدت درد دو سر بخیه و تا ۸۰ روز لکه بینی . درنهایت با آمپول ویتامین k خونریزیم بند اومد.
زایمان پسر اولم :
بعد زایمان پمپ درد نداشتم . دردم اصلا نداشتم توی بیمارستان . شیرم بشدت زیاد بود . بچه زردی نداشت . وزنش ۳۷۴۰ بود و ۴۰هفته و ۵ روز بدون درد زایمان کرده بودم .
طی ۹ ماه هم رابطه در حد دخول نبود . چون نمیرفت تو .
شیرافزا گالاکتومید میخوردم چون خیلی پسرم شیرمیخورد میگفتم شیرم تموم نشه ولی بیش از حد تقاضاش بهش شیر میدادم . بشدت کولیکی شد .
مامان شهریار و همایون مامان شهریار و همایون ۱ ماهگی
قسمت سوم تجربیاتم از پسر اولم :
بعد از تولد :
پسرم بشدت شیر میخورد منم یکسره نمیذاشتم یه نق بزنه تا گریه میکرد شیرش میدادم . انقدر میخورد که توی هفته اول همه بچه ها وزن کم میکنن اون روز پنجم که رفتیم بهداشت اضافه کرده بود حدود یک کیلو . خودم توی هفته اول از شدت درد ۱۰ کیلو وزن کم کردم .
۱۰ روز اول خیلی سختم بود خوابیدن و پاشدن. دلم میخواست وقتی میشینم تخت نره پایین. تخت فنردار هم میره پایین .دلم میخواست روی یه تیکه سنگ بشینم و دراز بکشم که عمل و عکس العمل نشه . در اثر خوردن قرص سفکسیم ۱۰ روز اول بشدت دل درد و دل پیچه داشتم که دکترم گفت اونو قطع کنی خوب میشی و شدم .
بیخوابی های فراوون داشتم . پسرم نمیخوابید . در روز خوابش از اول خرگوشی بود .
مادربزرگم بچه رو میذاشت رو پاش و بچه عادت کرده بود به تکون خوردن . همسرمم وقتی بود بچه رو تو بغلش بشدت محکم تکون میداد تا آروم بشه و همینا باعث شده بود هی بخواد بیشتر تکون بخوره و وای که پدرم درومد . اشتباه مطلق بود . بشدت بغلی . نمیشد دیگه سرویس برم حموم برم . هیچ قطره کولیکی روش جواب نمیداد . فقط کولیکز اصل آلمانی که الان دیگه تو ایران نیست و من به همه پیشنهاد میکنم از نزدیکترین جا عراقه که مسافرم زیاد میره میتونن بگیرن براتون بیارن . واقعا جواب میده .
قطره و شربت خواب هم هیچی رو پسر من جواب نداد. بی بی سید و اهورا و هیچ.
تا ۲ماه هیچ غذای حبوبات داری نخوردم.ولی همچنان کولیک با ما بود ‌.
مامان شهریار و همایون مامان شهریار و همایون ۱ ماهگی
قسمت ششم از تجربیات پسر اولم :
از اول تولدش هر سه روز یک بار شکمش کار میکرد که دکترش گفت چون همین ۳روز یک بار همیشگیه طبیعی محسوب میشه . فقط یه بار حدود دو هفته کار نکرد که بردم دکتر و پسرم زیر ۳-۴ ماه بود . فکرکنم حتی زیر ۳ ماه بود، گفت اندازه سر قاشق چای خوری خاکشیر بده بهش اشکال نداره و فقط همون شکمش رو راه انداخت. یبوست هم نداشت. جذب میکرد . ماشاءالله خیلی تپلی شده بود . شیر زیاد میخورد و همشو جذب میکرد وزن میگرفتگ انقدر لباساش زود کوچیک میشد که حتی چند دست لباس نو گذاشت واسه داداشیش الان 🤣
یه عده برای اینکه شکمش کارکنه گفتن سر گوگردی چوب کبریت رو بچرخون آروم دور مقعدش ولی اون روش برای پسر من جواب نداد.
بیس مریضی ها و سرماخوردگی های پسرم بخاطر باد مستقیم توی صورتش بود حالا یا باد طبیعی که از پایین بودن پنجره ماشین بهش خورده بود و یا باد مستقیم کولر و پنکه.
دوبار از ۳سالگی تاحالا کهیر زد . پوستش خیلی حساسه . با آمپول هیدروکورتیزون خوب شد.
۵بار هم که ۲ بارش همزمان با کهیر بود ، خروسک گرفت.
اون ۳ بار دیگه هم که خروسک گرفت به علت هوای طبیعی بود که پنجره ماشین پایین بود.دکتر گفت به سرماخوردگی حساسیت داره و فقط اسپری سالبوتامول دوزهای مختلفش درمانش میکرد.
مامان فندق.کوچولو مامان فندق.کوچولو ۳ ماهگی
#زایمان طبیعی ۲
من ساعت یک شب بستری شدم و درد هام با آمپول فشار شروع شد( که البته سرم هست ) ... من هیچ درد زایمانی نداشتم ودهانه رحم یک سانت بود و سر بچه به خاطر بزرگ بودن درست وارد کانال زایمان نشده بود ... تا صبح همه چی خوب بود بهم چند تا قرص دادن و چون کیسه آب سالم بود درد زیادی حس نمیکردم ... ساعت ۱۲ صبح پزشکم اومد و کیسه آبم پاره کرد و بهم گفت ۱۸ ساعت دیگه معلوم میشه طبیعی یا سزارین هستی اگه توی این زمان دهانه رحم ۴ سانت شد طبیعی و اگر نه که سزارین ... یکی از ماما ها بیمارستان بهم گفت اگه دوست دارم میتونه ماما همراهم شه و من هم قبول کردم ... و از اون موقع باهام ورزش های زایمان و کار کرد ، گل مغربی برام گذاشت که تا شب از یک سانت رسیدم دو نیم سانت ... چون من هیچ دردی از خودم نداشتم و همش کار آمپول فشار بود دوز دارو بردن بالا از دوز دارو رسید به ۲۴ قطره در ساعت هر ۵ دقیقه درد کل شکممو می‌گرفت و اصلا نمیتونستم بخوابم ... با کمک ماما حدود یک ساعت از ۹ تا ۱۰ شب خوابیدم ... از ده به بعد پاشدم دوباره به ورزش کردن ... یکی از ورزش ها که خیلی خوب بود مدل دسشویی ایرانی یا اسکات زیر دوش آب گرم بود که هم درد و کم می‌کرد و هم سر بچه یکم اومده بود پایین ... دیگه صبح شده بود حدود ساعت ۵ که باز معاینه کردن و شده بودم ۴ سانت اما دیواره رحم همچنان سفت بود. معاینه توی بیمارستان خیلی با معاینه مطب فرق داشت توی مطب پزشک با آرامش و آروم اینکارو میکنه اما تو بیمارستان ماما با وحشی گری این کارو میکنه تا دیواره رحم تحریک شه
مامان شهریار و همایون مامان شهریار و همایون ۱ ماهگی
قسمت هشتم از تجربیات پسر اولم :
یه بار این قسمتو نوشتم پرید . امیدوارم مثل سری پیش بنویسم چیزی از قلم نیفته.
من سر پسر اولم تا همین الان چالش دارم .نمیخوام دومی تکرار مکررات باشه. الان پسرم پیشم خوابیده و هنوز جای خوابش جدا نشده . نمیشه. خیلی تلاش کردم. واقعا اذیتم .خیلی . این سری نمیخوام پسرم رو روی تخت خودم بخوابونم و شیر بدم که عادت کنه. هربار بلند میشم انشاءالله خدا یاری کنه پسرمم خوش خواب باشه.
هروقت تقاضا کنه شیرش میدم .میذارم یکمم گریه کنه اگه دلم طاقت بیاره انشاءالله.ساعاتی در روز میبرمش توی اتاق داداشش که عادت کنه که یکدفعه نخوام جای خوابشو عوض کنم نپذیره. کل این ۶ سال عین روز جلو چشممه. یه تاریخایی رو یادمه دقیق. ولی خب سعی میکنم جزئی بنویسم تقریبا . قصدم اینه از بعد ۱۰ روز انشاءالله سرپا باشم بذارمش تو کریر و بعد صندلی ماشین ببرمش با ماشین بیرون و طی روز توی کالسکه ببرمش پیاده روی . کاری که اصلا برای پسر اولم‌نکردم. از الان کولیکز سفارش دادم که اگه خدایی نکرده کولیک داشت در به در قطره نباشم .
فقط راجع به خوردن خودم شک دارم که از اول همه چی بخورم حتی حبوبات یا نه !سری پیش انقدر گفتن کلپوره بخور و خوردم با اون تلخیش که هیچ فایده ای نداشت.
خدا حافظ همه بچه هامون باشه الهی 🙏
من اگه چیزی رو از تجربیاتم از قلم‌انداخته باشم زیر همون تاپیک کامنت میذارم راجع به اون بخش توضیح میدم.
سوالی داشتین بپرسین ❤️
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من

پارت اول #

سلام خانما اومدم تجربه مو بگم شاید به درد کسی بخوره
من توی ۳۸ هفته و یک روز زایمان کردم قصدم طبیعی بود از ۳۶ هفتگی ورزش شروع کردم روی توپ و اسکات زدن و پیاده روی به من گفته بودن طبق سونو بچه ۳ هفته از سن خودش بزرگتر رشدش منم دوست داشتم زودتر دنیا بیاد رفتم پیش پزشکم توی ۳۶ هفته و ۵ روز معاینه تحریکی کرد و همینطور لگن گفت لگنت خوبه برا طبیعی و با معاینه پلاک دهانه رحمم افتاد و ترشحات موکوسی با رگه های خونی پیدا کردم بدون درد همچنان ورزش کردم چون گفته بود کاملا بسته س دهانه رحمت بعد یک هفته توی ۳۷ هفته و ۵ روز بازم رفتم مطب که اونجا دوباره معاینه کرد گفت یک سانتی و دهانه بهتر شده دوباره معاینه تحریکی کرد منم دردهای جزیی توی کمرم داشتم مثل درد پریود از روز سه شنبه ده تیر باز من ترشحات موکوسی پلاکی داشتم و دردام بیشتر میشد . که ورزش رو ادامه دادم و بازم پیاده روی کردم و با دکترم در ارتباط بودم چون با هم رفاقت داشتیم از قدیم میخاستم بیمارستانی زایمان کنم که خودش هست و بیمارستان خصوصی بود بهم نامه زایمان طبیعی داده بود و بدون دلیل مخالف سزارین بود گفت برای من راحت تره اما طبیعی بهتره
مامان نهال مامان نهال ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان زودرس اول #

وقتی دیدم ترشحاتم خونی هست رفتم بیمارستان ثامن ماما اومد بالا سرم گفت چیزی نیس طبیعیه فقط یک امپول پرولوتن ۲۵۰ داد گفت اینو بزن خوب میشی ساعت ۹ صبح بود . همون روز تعطیلی بود تا امپولو پیدا کردم ساعت ۱۰ شب شد و دردام بیشتر شده بود . دوباره رفتم بیمارستان ثامن که امپول رو بزنم گفتم دادم گم میشه گفت اگه گم شد که خوب اگه نشد بری بیمارستان دولتی چون دستگاه دارن . اومدم خونه دیدم دردام داره بیشتر میشه تا ۲ شب تحمل کردم دیدم دیگه نمیشه رفتیم بیمارستان امام رضا اونجام تا بستریم کردن همش میگفتن بچه ها زنده نمیمونن . خوب بلاخره ساعت ۳ شب متو بردن بخش زایشگاه بهم سرم زدن دردام گم شد دقیق ۲۴ هفته و ۵ روزم بود . دکتر گفت اگه بتونیم دردت رو کم کنیم که یک هفته دوام بیاری بری تو ماه ۷ بازم خوبه . خوب بلاخره دردام گم شد ولی دهانه رحمم باز شده بود دیگه . خوابم برد همه چی خوب بود تا فردا ساعت ۵ بعداز ظهر که اخرین بار دستشوییم گرفت بهم لگن گذاشتن . دیدم یه چیزی مثل توپ تو واژنم هست دکتر رو صدا کردم معاینه کرد گفت اووووه یک بچت اومده بیرون تو واژنت
مامان آنیا🩷 مامان آنیا🩷 روزهای ابتدایی تولد
مامان دنیز کوچولو🎀 مامان دنیز کوچولو🎀 روزهای ابتدایی تولد
بعد سه روز اومدم تعریف کنم
من چند روزی بود درد داشتم و یک سانت باز بودم دوشنبه من ۳۴هفتع و ۶روز بودم یهو حس کردم کیسه نشتی داره رفتم معاینه کردن گفتن ۳سانت هستی کیسه نشتی داره زایمان میکنی سر بیمه اذیت شدم اومدم علوی شب نه بستری شدم درد نداشتم انقباض نامنظم تا سه صبح بعد یکم دردا مرتب شد ساعت شیش اومدن کیسه رو پاره کنن پاره کردن درد اصلی شروع شد درد کشیدم یک ساعت واییی خیلی سخت بود زور نداشتم بچه نمیومد به زور اومد بخیه زدن داستان من از اینجا تازه شروع شده رگ از داخل پارع شده بوده و بخیه نزده بود رگ خونریزی کرد طی نیم ساعت اندازه یه هندونه لابیا ام باد کرد دردی که اون داشت زایمان اصلا نداشت مردمممم یعنی واقعا بخیه ها که مینداخت من حسشون میکردم بردن اورژانسی اتاق عمل با بیحسی اسپاینال کورتاژ کردن بخیه هارو کشیدن از اول زدن برام خیلی سخت بود دو روز کامل دراز بودم سوند و پنس داخلم بود نمی‌تونستم تکون بخورم یعنی واقعا دهنم سرویس شد هم طبیعی هم سزارین شدم خیلی اذیت شدمممم خیلییی