قسمت سوم تجربیاتم از پسر اولم :
بعد از تولد :
پسرم بشدت شیر میخورد منم یکسره نمیذاشتم یه نق بزنه تا گریه میکرد شیرش میدادم . انقدر میخورد که توی هفته اول همه بچه ها وزن کم میکنن اون روز پنجم که رفتیم بهداشت اضافه کرده بود حدود یک کیلو . خودم توی هفته اول از شدت درد ۱۰ کیلو وزن کم کردم .
۱۰ روز اول خیلی سختم بود خوابیدن و پاشدن. دلم میخواست وقتی میشینم تخت نره پایین. تخت فنردار هم میره پایین .دلم میخواست روی یه تیکه سنگ بشینم و دراز بکشم که عمل و عکس العمل نشه . در اثر خوردن قرص سفکسیم ۱۰ روز اول بشدت دل درد و دل پیچه داشتم که دکترم گفت اونو قطع کنی خوب میشی و شدم .
بیخوابی های فراوون داشتم . پسرم نمیخوابید . در روز خوابش از اول خرگوشی بود .
مادربزرگم بچه رو میذاشت رو پاش و بچه عادت کرده بود به تکون خوردن . همسرمم وقتی بود بچه رو تو بغلش بشدت محکم تکون میداد تا آروم بشه و همینا باعث شده بود هی بخواد بیشتر تکون بخوره و وای که پدرم درومد . اشتباه مطلق بود . بشدت بغلی . نمیشد دیگه سرویس برم حموم برم . هیچ قطره کولیکی روش جواب نمیداد . فقط کولیکز اصل آلمانی که الان دیگه تو ایران نیست و من به همه پیشنهاد میکنم از نزدیکترین جا عراقه که مسافرم زیاد میره میتونن بگیرن براتون بیارن . واقعا جواب میده .
قطره و شربت خواب هم هیچی رو پسر من جواب نداد. بی بی سید و اهورا و هیچ.
تا ۲ماه هیچ غذای حبوبات داری نخوردم.ولی همچنان کولیک با ما بود ‌.

۲ پاسخ

شیرافزا بخور چیز بدی نیست. توش کلی ویتامینم برای خودت داره .
آب کله پاچه هم اگه دوست داری بخور خیلی شیرتو زیاد میکنه و دلستر مالت جو .
اینا رو اغلب افراد جواب گرفتن .
بعدشم بچه هفته به هفته که بزرگ میشه تغییر میکنه روتین زندگیش و خوابش و حجمی که میتونه غذا بخوره.

عزیزم یه سوال داشتم من شیرم خوب بود تا همین چند روز پیش باید پد میزاشتم از بچه بردم ختنه خودمم تب کردم کل سینه هام گرفت بعد اون دیگه انگار شیرم کم. شده اصلا دیگه پد نذاشتم و حس میکنم بچه سیر نمیشه چون هر ساعت بیدار میشه قبلا هر دوساعت بیدار می‌شد... به نظرتون شیر افزا بخورم یا درست میشه ؟ میترسم شیرم خشک شه

سوال های مرتبط

مامان شهریار مامان شهریار هفته سی‌وهفتم بارداری
سر پسر اولم خیلی اذیت شدم حتی تا الان که ۶ سالشه .
خیلی تاپیک میبینم که گاهی مشابهاتی با من دارن . توی چندتا تاپیک تجربیاتم رو میگم امیدوارم به درد یکی هم شده بخوره و واسم‌دعا کنه با راه حلی که میدم .
دوران بارداری پسر اولم :
۲۶سالگی با یک بار اقدام باردار شدم و هیچ دردی ندشتم طی بارداری .
هیچ مشکل درد ، دیابت ، طول سرویکس و غیره نداشتم .
موقع زایمان بچه با سر بود اما با صورت بود و نفهمیدن و طبیعی بدنیا نیومد و بعد کلی درد کشیدن با ۸ سانت و کلی معاینه و تحریک دهانه رحم ، سزارین شدم .
تا ۱۰ روز خونریزی و بی اختیاری مدفوع داشتم شدید به لطف ماماهای زایشگاه بنت الهدی . تا دو ماه خم راه میرفتم از شدت درد دو سر بخیه و تا ۸۰ روز لکه بینی . درنهایت با آمپول ویتامین k خونریزیم بند اومد.
زایمان پسر اولم :
بعد زایمان پمپ درد نداشتم . دردم اصلا نداشتم توی بیمارستان . شیرم بشدت زیاد بود . بچه زردی نداشت . وزنش ۳۷۴۰ بود و ۴۰هفته و ۵ روز بدون درد زایمان کرده بودم .
طی ۹ ماه هم رابطه در حد دخول نبود . چون نمیرفت تو .
شیرافزا گالاکتومید میخوردم چون خیلی پسرم شیرمیخورد میگفتم شیرم تموم نشه ولی بیش از حد تقاضاش بهش شیر میدادم . بشدت کولیکی شد .
مامان شهریار مامان شهریار هفته سی‌وهفتم بارداری
قسمت چهارم از تجربیات پسر اولم :
پسرم اصلا ماشین رو دوست نداشت و توی ماشین بیشتر جیغ میزد و گریه میکرد . هیچ جا نمیرفتم . تا ۵ ماه اشتباه کردم و بچه رو بیرون نبردم.همش توی خونه و توی اتاق. بچه با محیط بیرون نذاشتم ارتباط برقرار کنه . چون همش میترسیدم . خیلی کارم اشتباه بود. وقتی ۹ ماهش شد کرونا شروع شد و کلا تا ۲ سال کامل خونه نشین بودم و بدترین زمان بود چون بچه باید رشد میکرد و ارتباط با محیط برقرار میکرد .
۵ماهگی اولین دندوناشو دراورد.
دکتر هم گفت از ۶ ماهگی حریره بادوم رو شروع کن.
خودم تا یک سال و یک ماه شیرم خیلی زیاد بود و پد سینه استفاده میکردم و تا یک سال و نیم مولتی ویتامین میخوردم هرروز .
واکسن دوماهگی پسرم همش خواب و گیج بود و برای هیچ واکسنش اذیت نشد. تب جزئی . گریه فقط موقع زدن واکسن . پاراکید میدادم بهش و بعدشم کمپرس سرد و گرم میکردم .
تا زمانی که پسرم شیر خودم رو میخورد همه غذایی میخورد حتی ماهی ، از زمانی که از شیر گرفتمش یعنی ۱سال و ده ماهگی ، لب به مرغ و گوشت نزده تا همین الان باورکنید.
بشدت شیرمیخورد وای از شیرشبانه . کلا وصل بود بهم .
ولی یه سال اسفند ماه که ماه رجب بود نیت کردم به هیچکی نگفتم و سوره قدر و یس رو خوندم و شیرمو تقدیم حضرت علی اصغر کردم و در عین ناباوری از اون حجم شیرخوردن پسرم ، یهو نخواست خودش و تقاضا نکرد. اول نصف روز ندادم تا سه روز اونم نمیخواست عجیب بود. بعد کل روز تا سه روز. و یک روز فقط صبح که بیدار شد دادم یک روزم فقط شب که میخواست بخوابه و اینطوری توی ۷ روز بسیااااار راحت و بدون اذیت از شیر گرفتمش و همش لطف خدا بود که درخواست نکرد اون پسر قلدر شیرخور من 🤣
مامان TAHA 💕 مامان TAHA 💕 ۱ ماهگی
سلام منم اومدم از تجربه زایمانم بگم اول رفتم طبیعی بعدش سزارین اجباری شدم
پارت اول
از خواب بیدار شدم رفتم سرویس اومدم بیرون دیدم کمرم داره شدید تیر میکشه زیر دلمم درد گرفته نتونستم راه برم رفتم دراز کشیدم یه 20 دقیقه ای بعد که اومدم از جام پاشم یه دفعه ای کلی آب با ترشح بی رنگ ازم خارج شد هم دامنم پر شد هم تخت همینجوری هم داشت می‌ریخت ازم خلاصه کیسه آبم پاره شده بود زنگ زدم دکترم اونم گفت خودتو برسون زایشگاه که منم اول یه ساعتی رفتم حموم بعدش حرکت کردم سمت زایشگاه اولش درد پریودی داشتم اما کم کم درده بیشتر شد تا جایی که نمیتونستم خودمو کنترل کنم انقدر درد داشتم بدنم خودش می‌لرزید فقط گریه میکردم و به درو دیوار چنگ میزدم از ساعت 8 و نیم شب درد داشتم تا ساعت 12 ظهر روز
انقدر اومدن معاینه کردن که دردام بعد هر معاینه بیشتر می‌شد جوری که دلم میخواست زمین دهن باز کنه منو ببلعه چند باری جیغ زدم از درد که دیگه اونم تحملم تموم شده بود یه متخصص اومد معاینه کرد گفت 8 سانت بازی کم کم ببرینش رو تخت زایمان تو اون مدت که بخوان ببرنم من همون جا بعد هر درد تا ادرار نمیومد درده آروم نمیشد هر چند ثانیه یه درد بد داشتم
حس مدفوع هم داشتم آخرش که بردنم رو تخت زایمان ...
مامان علی🫶🏻🥰 مامان علی🫶🏻🥰 روزهای ابتدایی تولد
این پستو برای کسایی میزارم که سز اختیاری رو در اولین زایمان انتخاب میکنن چون امروز یه نفر بهم گفت چرا هیچ کس نگفت سزارین اینقدر بده و سخته بعدش،پنج روزه سزارین شدم سز سومم هست ،واقعا اگه تصمیم به سه تا بچه دارید به هیچ وجه سزارین رو انتخاب نگنید ،من از سز اول بد بی هوشی بودم تا چهار روز شکمم کار نمیداد ،درد بخیه هام با شیاف کنترل میشد ،اما الان بد بی هوشی بشدت بادش زد به به شونه هام دردشدید شونه هام تا چهار روز بود ،شکمم تازه دیروز روز چهارم کار داد بعد داروها و غذاهای مختلف ، ورم پاهام هنوز نخوابیده،درد شدید از داخل تو شکم دارم محل بخیه ها اصلا با زایمان های قبلی فرق داره ،خیلی سنگین بود ،من سز اختیاری نبودم سر بچه اولم نیومد پایین مجبورشدم سز بشم خواستم بگم اگه واقعا بچه زیاد میخوایید سز رو انتخاب نکنید عوارض خیلی زیادی داره که دیر میره،از هم بدتر درد معده و تاثیر داروهای بی هوشی و بی حسی هست و یه شکم زشت افتاده که در هر بار بارداری بیشتر میشه 🥹
مامان TAHA 💕 مامان TAHA 💕 ۱ ماهگی
پارت سوم
دیگه رفتم ریکاوری اونجا هم چون کل انرژیم تخلیه شده بود بدنم از سر و دندون بگیر تا نوک پا می‌لرزید که یه چیزی اومدن زیر پتو برام گذاشتن تا گرمم کنه بعدش هم یه پرستاری اومد یکی رو ماساژ رحمی بده دوباره اون خانومه هم بی حسیش تموم شده بود منم ترسیدم همون جا گفتم تا بی حسم بیا برا منم فشار بده که اومد فشار داد و رفت دیگه کارت نداشت منم تو خواب و بیداری بودم کم کم هم داشت اثر بی حسی کم میشد که اومدن بردنم سمت بخش یه ماساژ دیگه هم دادن که دردش زیاد حس نشد اما اینکه هی از این تخت به اون تخت میکردن بیشتر دردم می‌گرفت پمپ درد هم گرفتم برای دردام که خیلی خوب بود
رفتیم بخش کم کم اثر بی حسی تا 6 و 7 شب تموم شد و من خودم کم کم می‌چرخیدم به سمت راست و چپ یکم درد داشت و سوزش اما دردش به پای درد طبیعی که کشیده بودم نمی‌رسید خلاصه به کوچولوم هم شیر میدادم بعدش هم ساعت 9 شب یکم چیزی خوردم و در آخر گفتم بیان سوند رو بکشن که برم راه برم و سرویس که اومدن سوند رو کشیدن درد نداشت فقط باید خودتو شل بگیری تا راحت تر دربیاد
دیگه در آخر پاشدم راه رفتم سوزشش زیاد نبود اما خب به کمک نیاز داشتم تا چند قدم اول رو برم بعدش دیگه کم کم راه افتادم
الانم که مرخص شدم اومدم خونه امیدوارم شما زایمان راحتی داشته باشین
مامان شهریار مامان شهریار هفته سی‌وهفتم بارداری
قسمت ششم از تجربیات پسر اولم :
از اول تولدش هر سه روز یک بار شکمش کار میکرد که دکترش گفت چون همین ۳روز یک بار همیشگیه طبیعی محسوب میشه . فقط یه بار حدود دو هفته کار نکرد که بردم دکتر و پسرم زیر ۳-۴ ماه بود . فکرکنم حتی زیر ۳ ماه بود، گفت اندازه سر قاشق چای خوری خاکشیر بده بهش اشکال نداره و فقط همون شکمش رو راه انداخت. یبوست هم نداشت. جذب میکرد . ماشاءالله خیلی تپلی شده بود . شیر زیاد میخورد و همشو جذب میکرد وزن میگرفتگ انقدر لباساش زود کوچیک میشد که حتی چند دست لباس نو گذاشت واسه داداشیش الان 🤣
یه عده برای اینکه شکمش کارکنه گفتن سر گوگردی چوب کبریت رو بچرخون آروم دور مقعدش ولی اون روش برای پسر من جواب نداد.
بیس مریضی ها و سرماخوردگی های پسرم بخاطر باد مستقیم توی صورتش بود حالا یا باد طبیعی که از پایین بودن پنجره ماشین بهش خورده بود و یا باد مستقیم کولر و پنکه.
دوبار از ۳سالگی تاحالا کهیر زد . پوستش خیلی حساسه . با آمپول هیدروکورتیزون خوب شد.
۵بار هم که ۲ بارش همزمان با کهیر بود ، خروسک گرفت.
اون ۳ بار دیگه هم که خروسک گرفت به علت هوای طبیعی بود که پنجره ماشین پایین بود.دکتر گفت به سرماخوردگی حساسیت داره و فقط اسپری سالبوتامول دوزهای مختلفش درمانش میکرد.
مامان شهریار مامان شهریار هفته سی‌وهفتم بارداری
قسمت هشتم از تجربیات پسر اولم :
یه بار این قسمتو نوشتم پرید . امیدوارم مثل سری پیش بنویسم چیزی از قلم نیفته.
من سر پسر اولم تا همین الان چالش دارم .نمیخوام دومی تکرار مکررات باشه. الان پسرم پیشم خوابیده و هنوز جای خوابش جدا نشده . نمیشه. خیلی تلاش کردم. واقعا اذیتم .خیلی . این سری نمیخوام پسرم رو روی تخت خودم بخوابونم و شیر بدم که عادت کنه. هربار بلند میشم انشاءالله خدا یاری کنه پسرمم خوش خواب باشه.
هروقت تقاضا کنه شیرش میدم .میذارم یکمم گریه کنه اگه دلم طاقت بیاره انشاءالله.ساعاتی در روز میبرمش توی اتاق داداشش که عادت کنه که یکدفعه نخوام جای خوابشو عوض کنم نپذیره. کل این ۶ سال عین روز جلو چشممه. یه تاریخایی رو یادمه دقیق. ولی خب سعی میکنم جزئی بنویسم تقریبا . قصدم اینه از بعد ۱۰ روز انشاءالله سرپا باشم بذارمش تو کریر و بعد صندلی ماشین ببرمش با ماشین بیرون و طی روز توی کالسکه ببرمش پیاده روی . کاری که اصلا برای پسر اولم‌نکردم. از الان کولیکز سفارش دادم که اگه خدایی نکرده کولیک داشت در به در قطره نباشم .
فقط راجع به خوردن خودم شک دارم که از اول همه چی بخورم حتی حبوبات یا نه !سری پیش انقدر گفتن کلپوره بخور و خوردم با اون تلخیش که هیچ فایده ای نداشت.
خدا حافظ همه بچه هامون باشه الهی 🙏
من اگه چیزی رو از تجربیاتم از قلم‌انداخته باشم زیر همون تاپیک کامنت میذارم راجع به اون بخش توضیح میدم.
سوالی داشتین بپرسین ❤️
مامان شهریار مامان شهریار هفته سی‌وهفتم بارداری
قسمت پنجم از تجربیات پسر اولم :
کل ۹ ماه بارداری همسرم بخاطر کارش نبود و من فقط ۵شنبه جمعه ها میدیدمش. بسیار غصه میخوردم و چون خونه مامانم بودم تو خودم میریختم که نبینن غصه خوردنم رو .
خیلی همسرم رو دوست داشتم و خب شرایط بدی بود و ما فکرنمیکردیم که دقیقا ماه اول بارداری کارش منتقل شهر دیگه بشه. منم ویار داشتم تا هفته ۱۳ بشدت تهوع داشتم و بالامیاوردم و باهیچی خوب نمیشدم. نه اندانسترون و نه دمیترون . فقط لیموترش بو میکردم چند دقیقه حالم خوب میشد . میخوام بگم این خودخوری های توی بارداری باعث شد پسرم عشقی که من به باباش داشتم بره تو وجودش چون الان میمیره برای باباش . تمام عشق و زندگیش و رفیقش باباشه . یه طرز عجیبی. لباس همسرمو بذارم کنارش میخوابه آرامش میگیره . ولی غمی که بابت نبود همسرم کشیدم هم شاید باعث کولیکش شد . یعنی هم دوست داشتنم نسبت به همسرم روش تاثیر گذاشت و هم غم نبودش باعث دل درداش شد به نظرم.
آروغ گرفتن ازش هم هررررربار ۲۰ دقیقه حداقل طول میکشید . اگه نمیزد بالامیاوررد.انقدر که میخورد. بعد دکتر گفت به شونه چپ بخوابون و تخت کنار مادرش رو هم زاویه میدادیم خودش آروم گاهی بعد نیم ساعت آروغ کوچیکی میزد دیگه بالانمیاورد. یکم این روش آسونتر بود تا هی سر شونه تپ تپ بزنیم و آخرشم یا میزد و یا نمیزد و بالامیاورد و از کت و کول میفتادیم .
مامان ‌‌آیلین مامان ‌‌آیلین ۲ ماهگی
خب منم اومدم که از زایمانم بگم
من دیروز ساعت ۸ کیسه آبم ترکید بدون هیچ دردی رفتم حموم آرایش کردم مسواک زدم ساکم رو که از قبل آماده بود برداشتم رفتم بیمارستان ۸ونیم بود نوار قلب و معاینه شدم که گفت ۳ یا ۴ سانت بازی ولی دردی نداشتم زنگ زدن دکترم که بیاد بالا سرم نیومد خیلی دلم شکست چون قبلش کاغذ داده بود که زایمان ویژه ام خودش میاد بالاسرم که نیومد اونجا یه دکتر دیگه رو معرفی کردن به ناچار قبول کردم منو بردن بخش زایمان بعدش دکترم اومد گفت درد داری گفتم نه از اول تا آخر بالا سرم بود خیلی خوش اخلاق بود با یه ماما همراهش هر دو واقعا خوش اخلاق بودن راسی برا گرفتن این دکتر هم ۵ میلیون دادیم ولی خب خوب بود بعدش ساعت ۱۰ اومد آمپول فشار زد یدونه هم آمپول ریه چون من ۳۶ هفته و ۵ روز بودم بعد ۱۰ و نیم اومد گفت درد داری گفتم نه یکی دیگه آمپول فشار زد که ساعت ۱۱ دردام شروع شد ولی اصلا دادوبیداد نمیکردم قابل تحمل بود مامانم رو هم از اول راه داده بودن داخل بعدش مادرشوهرم اومد بعدش مامان بزرگم اومد بعدشم خواهرشوهرم تا ۱۱ونیم پیشم بودن منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود که بعدش اینا رفتن ولی مامانم تا لحظه آخر پیشم بود ساعت ۱۱ ونیم دردم شدید شد که باعث شد جیغ بزنم دکترم معاینه کرد گفت ۶ سانتی یه ربع بعدش یدفعه حس کردم بچه داره میاد
ادامه تو تایپیک👇
مامان قلمبه🐣👶🏻(حامی) مامان قلمبه🐣👶🏻(حامی) ۱ ماهگی
سزارین پارت پنجم📌
توی ریکاوری هم حالم واقعا اوکی بود پاهام که خب طبیعتا حسی نداشت و زودتر دوست داشتم برم بخش.انگار یک ساعت و نیم توی ریکاوری بودم
دیگه توی همون بیحسی دوبار شکمم رو فشار دادن.درد خیلی کمی حس کردم که قابل تحمل بود. دیگه هم نیمدن فشار بدن.
بعدش رفتیم بخش اون قسمت که همسرم بچه رو دید اونم یه تراژدی بود برای خودش😁

تا چند ساعت بی حس بودم اثر بیحسی که رفت درد دلم شروع شد.اینم بگک من دکترم مخالف پمپ درد بود و من پمپ دردی نداشتم❌❌❌
اولین تزریق رو زدم که مرفین بود و چند ساعتی اوکی بود بعدش شیاف گذاشتن و یکی دوبار دیگه باز تزریق کردن.
من پنج صبح دردم به اوج رسید که اخرین و قوی ترین مرفین رو زدن که من یک روز کامل خوب خوب بودم.
اولین راه رفتن سخت بود اما شدنی.درد داشت اما نه که نتونی از پسش بربیای.

الان روز سوم من دردی ندارم اما موقع بلند شدن و راه رفتن خیلی سختمه که اونم طبیعیه هفت لایه شکم بریده شده و قرار نیس بی درد باشه

بیمارستانمم بیمارستان نیکان اقدسیه بود که من راضی بودم از رسیدگی

اگر سوالی دارین همین پست بپرسین📌🩷