۶ پاسخ

اگه خدایی نکرده شکسته باشه یا در رفته باشه باید یکسره جیغ بکشه. کوفته شده دیگه درد داره بچه

خب بدنش کوفته شده دیگه کوفتگی از دررفتگی دردش بیشتره

حتما ترسیده نگران نباش

عزیزم اول خداروشکر که هیچ کدوم صدمه ندیدن و همه ما هم مادریم از عمق وجود میفهمیم چقدر الان نگرانی و با هر بار گریه بچت چه عذابی میکشی.ولی احتمالا گوشت پاش کوفته شده دردش میکنه ایشالا تا فردا خوب میشه گریه ی تو‌خوابش هم بخاطر ترسیه که تجربه کرده
بچها حافظشون اونقدر قوی نیست هنوز فردا پس فردا یادش میره.

زیر سرش شب نمک بزار فردا یه ماهیتابه داغ داغ کن نمک و با آب قاطی کن روی سر بچه باکمک کسی یه پارچه بگیرید بعد اون آب نمک و بالای سر بچه تو ماهیتابه داغ بریزید بعدش از اون نمک داخل ماهیتابه کمی باانگشت بزن سقف دهن بچه.مامان من اینجوری ترس میگیره از مادربزرگم یاد گرفته یه تخم مرغ هم دوز سر همسر و دخترت بچرخون و چهار قل بخون فوت کن روش و پرت کن بیرون.بلا دور باشه ازتون

خب بالخره ضربه خورده یا کوفته شده بایدم درد داشته باشه استا بده دردش اروم شه،یه چند روزی طول میکشه خوب شه سعی کن با روغن هرروز پاشو ماساژ بدی،والا من بیشتر نگران کمرت همسرت شدم

سوال های مرتبط

مامان 💕دلوین💕 مامان 💕دلوین💕 ۱ سالگی
یه پارک هست سرسره کوچولو تونلی داره شوهرم میگه چون دلوین دوست داره خودش از سرسره بیاد پایین و از پله بالا پایین بره اونجا براش امنه...آغا دیشب شوهرم شیفت بود دخترم هی میگفت ددر ددر منم گفتم گناه داره بچم رو بردم پارک..با ذوق داشت بازی میکرد یه پسری که سه چهار سالش بود مثلا میخواست دخترم رو سوار سرسرع کنه کمکش بده دست دخترم رو گرفت و دویید دخترم دستش کشیده شد تا بهش برسم با یک طرف بدن و صورتش خورد زمین😭بچم نفسش رفت بس که گریه کرد منم بغلش کردم اینقدر گریه کردم دختر مظلومم جای‌اینکه بهش خوش بگذره به دلش زهر شد😭😭😭مامان بیخیالش کنار نشسته بود داشت تخمه میورد فقط به کلمه در کنال ارامش گفت شایان نکن میوفتی ها😑منم از بس اعصابم خورد بود گفتم جای تخمه خوردن حواست به تولت باشه زیر لب فحشم داد رفت...تورو خدا اگه بچه هاتون میبرید پارک حواستون باشه نه به کسی اسیب بزنن نه به خودشون اخه دخترم راه خودش داشت میرفت هی میگقت نه نه یعنی دستم نگیر پلی‌اون😭😭با اینکه چهارچشمی‌ حواسم بود😭حالا بچم دندش کبود شده شوهرم میگه خدا رحم کرد نشکست😭😭
مامان بردیا👦اَبرا☁️ مامان بردیا👦اَبرا☁️ ۱۷ ماهگی
چه اتفاقایی از سرمون رد میکنیم
خدا چقدر رحم میکنه
ما تو ساختمونمون ۲ تا راه پله داریم یکی پشت یکی راه پله جلویی
راه پله پشتی بدون نرده اس ماهم طبقه سوم هستیم یه راهروی خیلی بزرگم داریم که میشه توش عروسی گرفت.بچها عصری میرن تو راهرو بازی میکنن ابرا خواب بود از خواب بیدار شد لج گرفت داداشش بیرون با بچها بازی میکرد گفتم کفش بپوشونم ببرم بیرون پیش بچها خودمم حواسم باشه کنارش یکی از بچها گفت من حواسم میشه بهش خیالت راحت منم دم در نگاه میکردم یه لحظه رفتم تو دستمال بردارم اومدم بیرون دیدم ابرا نیست یه یا ابالفضل گفتم هممون دوییدیم سمت راه پله دیدم رفته از راه پله پشتی از پله ها داره میره پایین لبه پله وایساده بود یعنی کم مونده بود پرت شه پایین من پاهام شل شد افتادم یکی از بچها رفت گرفتش😪خدا بهم رحم کرد فقط از سه طبقه پایین نیفتاد.چند روز پیشم خونه مادربزرگم یه ایوون بزرگ دارن یه طرفش نرده نداره پسرم عقب عقب رفت از رو ایوون افتاد پایین خیلی بلند بودا فقط خدا رحم کرد گونی برنج اون پایین بود با سر رفت رو گونی برنج وگرنه بدبخت میشدم..
خداروشکر بهم رحم کرد اینا همش بخاطر صدقه هاییه که گاهی شوهرم میده
و تاثیر دعای آیت الکرسیه که گاهی میخونم یعنی تاثیرشو خیلی به چشم دیدم🥲