۱۰ پاسخ

واااایییی دقیقا عینننن دختر من منم خیلی حرص میخورم

اگه مامانت اینا یا جایی ک بچه دارن و شلوغه زیاد ببرش...رفتار اونا رو یاد میگیره...بنظر من تنهان

وااای دختر من ی بار بردمش پارک بچه ها جیغ بدو بدو..دختر من اینا رو میدید بیشتر میترسید..رو پله اول ک میرفت تا بچه ای میومد میرف پایین صبر میکرد تا خلوت شه ...وااای چ حرصی میخوردم.. عصبی شده بودم ک نگم😅😅 نزدیک یکساعتی گذشت..خودم چند بار همراش رفتم بالا دیگه کشیدم کنار ..تا با ی نفر جور شد.. ب هوای همون میرفت..ترسش ریخت...ولی هنوز از سرسره لوله ای ترس داره نمیره🥲

پسر منم اینجوریه ،،حتی ابنحوریه ک میریم مهمونی از در نمیاد تو باید زوری بیاریمش ،،وقتی هم میاریمش میخاد از جلو ی نفر رد بشه مثلا بره اونور پیش باباش خجالت میکشه میگه تو منو ببر 😔😔😔😔😭😭

فقط میتونم بگم صبور باش رو رفتارش هم حساس نشو هی بکن نکن بهش نگو ....و بیشترین تاثیر کتاب و قصه گفتنه شبا موقع خواب قصه زیاد بگو درباره این مسائل

ی روزایی ساعتی برو ک خلوت باشه ببین چطوره

اگه باباش وقتش ازاده با هم برین .یکی همراش بره بالا یکیتونم پایین باشه.تشویقش کنین .‌هولش نکنین ..

باید صبور باشی..تو پارک میری خیلی بهش نچسب ازش فاصله بگیر ولی بهش اعتماد بنفس بده..حتی شده چند تا پله رو باهاش برو بالا ترسش بریره...زمان میبره.. دختر منم همینجوری بود.میومد پایین تا بقیه برن.جیغ میزدن میترسید..

دختر منم تا شش سالگیش اینطوری بود الان خوب شده،شمام نگران نباش درست میشه،ببرش مهد کودک بذار تا اجتماعی بشه من اشتباهم این بود که نبردم مهد

دقیقا دخترمنم اینجوریه میره پارک تاکسی پشتش باشه دیگ جلو تر نمیره برمیگرده،به رفتار آدما خیلی توجه میکنه مثلا کافیه یک نفر یک بار بد باهاش برخورد کنه اصلا سمتش نمیره خیلی محتاطه درکل این بده

سوال های مرتبط

مامان کنجد مامان کنجد ۳ سالگی
سلام دوستان دو هفته پيش ما رفتيم پشت بوم خونمون كباب درست كنيم بعد موقع شام يهو باد شديدي گرفت جوري كه تمام وسايلو اينور اونور پرت ميكرد ، بچم اولين بار انگار همچين صحنه اي ميديد و به شدت ترسيد و گريه كرد و باباشم سريع بردش پايين ولي با اينحال ترس افتاده تو دلش كلا ار باد ميترسه حتي يه نسيم خنك، كلا دوست داشت بره رو تراس يا پشت بوم الان اصلا احازه نميده درو پنجره رو باز كنم، بردمش پارك به اصرار خودش باد كه ميزد يكم ميگفت بريم بريم خونه اصلا خيلي ناراحتم ، ديروز تو ماشين هم ميگفت شيشه رو بدين بالا چرا ماشين تكون ميخوره, خيلي ناراحتم بچم يهو ترس بدي افتاد به جونش .ديروز تو ماشين شيشه رو يكم دادم پايين گفتم نوك انگشتامونو بديم بيرون ببين چه خوبه باد ميزنه يا موهامونو بديم بيرون باد ببين نميبرتش فقط با موهامون بازي ميكنه اونم خوشحال شد و خنديد و هي عروسكشو ميداد بيرون تا اونم بازي كنه با باد خداروشكر يكم ديروز به خير گذشت ولي باز تا توي خونه پرده تكون بخوره نگاش سريع ميره سمت پنجره ، خيلي نگرانم ميترسم اين ترس روش بمونه ، چه راهي دارين كه كمكش كنم ؟
مامان تانیا مامان تانیا ۳ سالگی