خانوما ی راهنمایی فوری میخوام
اومدم خونه پدرم شب بمونم مامانم بستری شده فردا عمل شه
نفس گوله گوله اشک میریزه میگه میخوام برم خونه پیش بابا بخوابم نیم ساعته داریم باهاش حرف میزنیم از صب اینجاییم حالش خوب و عالی بود الان میگه زنگ بزن بابا من برم خونه پیشش بخوابم
شما باشید چیکار میکنید
یک ساعت از وقت خوابش گذشته خیلی دیگه بهم ریخته

چقدر وابسته اس ب پدرش
حالا دخترمن ب خودم وابسته اس
زنگ بزن شوهرت بیاد ببره یا خودتون کسی هست ببریدش خونه

راضیش کن بخوابه طاها هم همینطوره

یاد ی خاطره افتادم موقعی ک امین بیمارستان بود منو شوهرم و مامانم بیمارستان بودیم طاها خونه پدر شوهرم .زنگ زدم باهاش صحبت کردم فک کردم چقققدر دلش تنگمونه 😐😐عین خیالش نبود
بعدم ب مادر شوهرم گفته بود امشب هرچی می‌خواین بهم بدین آزادین مامان بابام نیستن 😑😑😑
نمیدپنم از وقتی امین اومده اون پسر با محبت بلبل کجا رفته .انکار طاها رو عوض کردن

دخترمنم همینه هرجا برم باباش نباشه اعصابمو خورد میکنه ولی چاره چیه سرگرمش میکنیم یا با گریه میخابه چون دوره خونمون

عزیزم نمیشه همسرت بیاد اونجا بمونه؟

سلام عزیزم بزار بره مگه چیه ، چه بهتر 🤭🥴 وگرنه تا صبح میخواد غر بزنه پسر منم بند کنه به یه چیزی ول نمیکنه حالا یه شب هزار شب نمیشه تازه میخواد بره خونتون جای دیگه که نمیخواد 🥰

ای نفس لوس بابایی❤😂😂بفرست بره بابا اینجوری راحت تره طفلک

به نظرم زنگ بزن باباش بیاد دنبالش، هر جا راحته بخوابه آرامش بچه از هر چیزی مهم تره

بفرست پیش باباش بزار شب رو با آرامش بخوابه اگه این موضوع برای من پیش میومد قطعا میذاشتم بره چون که حس امنیت و آرامش بیشتری براش ایجاد میکنه.

کاملا با مامان موفرفری موافقم..
بفرستش بره..وگرنه تا ابد تو ذهنش میمونه..
من همیشه این جور مواقع به این فک میکنم دور از جون،دور از جون(بلا به بدور)شاید بچه ام صبح فردا رو نبینه،اخرین ارزوش این بوده و من کاری براش نکردن

اگر شوهزت میتونه بیاد که هیچ
اگرنه چون وقت خوابشه این شده با یچیزی راضیش کن
یا زنگ بزن تصویری باباشو ببینه

به نظرمن درسته مادر خیلی مهم هست ولی اونم بچس گناه داره،اگه نزدیکه باباش بیاد پیشتون بخوابه