۷ پاسخ

فقط یک کلمه


پاررررررررررره

منم‌پاره ام . شام یه اشکنه سرهم کردم تنها کار مثبتی که انجام دادم پسرم خوابید رفتم حموم وای که چقدر خوب بود ‌ . ولی دلم میخواد یه بیرون برم آخرین بار هجده روز پیش بیرون رفتم اونم عروسی بود که بخاطر پسرم از اول تا آخر داخل نمازخونه تالار بودم و هیچی از عروسی نفهمیدم الانم که زندانی هستم داخل خونه

وای دقیقا حال من..داغووووونم

افتضاااااااااااح ترین حالت ممکن دارم

من سرماخوردم به شدت حالم بده پسری هم نمی‌خوابه تازه بغلم میخواد

خسته ترینمممممممم 🥴🥴🥴

پاررررررره

سوال های مرتبط

مامان فاطمه زهرا🧿🌹 مامان فاطمه زهرا🧿🌹 ۹ ماهگی
مادر که باشی به خودت حق استراحت مطلق بودن رو نمیدی.....مریضی بی حالی انرژی نداری .....اشکال نداره یکم استراحت جبران تمام این احوالات رو می‌کنه.....چون میدونی یه کوچولو هست که تمام نیازهاش با تو رفع میشه و از تو انرژی حیات میگیره.....انگیزه ی بازی و غذا خوردن و فعالیت میگیره....
امروز برخلاف تمام روزهای دیگه که زود بیدار میشدم خودمو مجبور کردم کنار فاطمه زهرا چند ساعت بخوابم که انرژی بگیرم....
دیگه پاشدم گفتم خونه م چقدر سوت و کوره......تلویزیون و روشن کردم انداختم روی کارتون صداش رو ملایم کردم برنج خیسوندم یه قهوه درست کردم که بخورم و کارامو بکنم که فاطمه زهرا بیدار شد فقط باهاش بازی کنم....
احساس خوبی ندارم وقتی خیلی می‌خوابم نمی‌دونم چرا اینجوری شدم فقط می‌دونم دخترم خیلی باعث تغییرم شده.....حس مسیولیتش رو دوست دارم🌸
اسمش کمالگرایی یا هرچیز دیگه ی که هست اینو می‌دونم مادر بودن واقعا مسئولیت مقدسیه که امیدوارم همه از پسش بر بیایم.🌹
مامان یزدان👶💙 مامان یزدان👶💙 ۶ ماهگی
نمیخام ناشکری کنم خداروهزاران مرتبه شکر که خودم شیر دارم ولی بعضی وقتا به شدت پشیمون میشم ومیگم بهترین کارو اونایی کردن که شیرخشک دادن به بچه هاشون.
به نظرم سلامت مادر ازهرررچیزی توی اولویته چون مادر باید قوت داشته باشه پرانرژی باشه وسلامت جسمی داشته باشه تابتونه ازبچش خوب نگه داری کنه.ولی من بدنم ضعیف شده زود خسته میشم زود عصبی میشم ازقبل دلم نازک بود دل نازک ترم شدم .
همسرم میگه چرااینجور شدی بخاطر هرحرفی ناراحت میسی ولی دست خودم نیست حس میکنم دارم افسرده میشم🥱
شبا خواب ندارم روزاهم همینطور.ازدیشب تا الان ۴ساعت خوابیدم
گردنم درد میکنه دستام درد میکنه کمرم داغون شده.پاهام جون نداره که روشون بایستم.ازاین طرفم باید وظایف همسر بودن رو به جا بیاریم
دلم میخواد حداقل فقط صبح ها این پسرم تا ۱۳ ظهر بخوابه که منم بخوابم جز همسرم کسی ازبچم نگه داری نمیکنه که اونم خستع تر ازمن میشه وفرصت پیدامیکنه میخوابه ولی من میمونم با بیخوابیام خستم...واقعا مادر بودن خیلی سخت تر اون چیزی بود که فکرشو میکردم
من میتونستم یک روز گشنگی بکشم ولی بخوابی امونمو بریده🥲
واقعا خدا قوت به همه