۱۱ پاسخ

شوهر منم همینه خواهر

سلام خودتون تو خونه کمتر گوشی دست بگیرید اشتیاق بچه هم کمتر میشه
کمش کن بعد کلا دسش نده گریه هم کرد ندید

جای گوشی بساط کاردستی‌ درست کردن بیار غذا هم بذار گوشه
خوب ک سرش گرم شد بده بخوره

پسر منم همینجوره منم دارم دیونه میشم فک میکردم این فقط مشکل کنه اگ ندمش یه لقمه نمیخوره

پسر منم فقط با گوشی میخوره

باز دوباره شوهر من برعکسه اصلا با گریه بچه کوتاه نمیاد😅😂

وااای دقیقااا شوهر منم این شگلیه

آره همین ناهماهنگی خرابه خواهر

اصلا نگران گوشی نباش دختر منم یه مدت اینقد برا گوشی گریه میکردروزی چند ساعت گوشی دستش بود خیلی عصبی شده بودم ولی الان الهی شکر اصلا سمت گوشی نمیره خسته شده ولی من خودم زدم به بی خیالی اونم درست شد دید من حساس نیستم

وای منم هنوز باگوشی میدم ازاول بچه م نه سینمو میخورد غذا خورم ک شد باهزار ترفند بهش دام ک تاالانم ب گوشی عادت کرده امشب منم گلایه کردم ک چرا این ازروز اول بامن ناسازگار بود

عزیزم اینم یه دوره است یه مدت میبینی اصلا نمیخوره چ با گوشی چ بی گوشی ،ما که بچه هامون یه کم بزرگترن این مراحل رو طی کردیم میدونیم خودتو اذیت نکن

سوال های مرتبط

مامان نیل ماه و نهال مامان نیل ماه و نهال ۲ سالگی
دیشب بدترین شب زندگیمو داشتم🥺برای اولین بار نیلماه تنبیه کردم از وقتی اومدیم خونه مامانم فقط گیر ۳پیچ افتاده گوشی میخواد همینمه ازش میگیرم شدیدا گریه میکنه ساعت ۳شب بود همچنان نمیداد دیگه امپر چسبوندم نینی هم ده بار خواب میکردم اون بیدار میکرد با گریه هاش هم یکی زدم رو گوشش هم بردمش تو حیاط گفتم میمونی اینجا تا گریه هات تموم شه البته اصلا نموند همینکه در باز کردم بابام از دستم گرفتش ولی انقد جیغ زد گلوش گرف میدونم ترسوندمش میدونم کارم اشتباه بود ولی بعدش اومد بغلم باز گف گوشی میخواد بخاطر عذاب وجدان بهش دادم تا پنج صب باز موند داش کارتون میدید اخرشم با گریه خوابید خونه خودمون اصلا اینطوری نیس ده بار منو بلند کرده نون پنیر میخوام نون ماست میخوام برنج خورش بده شیر موز بیار فقط و فقط ب این دلیل ک غذا بخوره من گوشیو بدم دستش خونه خودمون فقط یه تایم نیم ساعته غذا خوردن میموند دسش دادم باباش ببره خانه بازی ولی من امشبم اینجام باز بخواد اینطوری کنه نمیکشمممممم
مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا حالم خیلی بده. دو ماهه دخترم لجبازی های عجیب غریب میکنه زندگی رو بهم سیاه کرده شب و روز برام نذاشته واقعا از آدمیت خارج شدم مثلا میگه غذا نمیخورم نمیخوام بخوابم نمیام پوشکمو عوض کنی نمیخوام آب میخواد میگه نمیخوام آب بخورم همه رو با گریه . تا ببینه سفره پهن میشه میخواد جمع کنه نمیذاره هیچی بخوریم نمیذاره جارو کنم نمیذاره لباسای خودم و خودشو عوض کنم حتی نمیذاره دسشویی برم چایی نمیذاره بخورم و همه این مخالفت ها هم با گریه ست با گریه های شدید
اما الان دو روزه میخواد پی پی کنه تا میاد بشینه یهو پا میشه میگه نمیخوام پی پی کنم و واقعا خودشو نگه میداره هر یک ساعت نیم یهو میبینه میخواد پی پیش بیاد میزنه زیر گریه که نمیخوام میگم بشین پی پی نکن نمیشینه خودشو جمع میکنه واقعا روانی شدم انروز سه روزه پی پی نکرده منم دیدم این آدم نمیشه هرچی بغلش میکنم هرچی بهش چشم چشم میگم بخدا نمیذاره ظرف بشورم نمیذاره نماز بخونم گفتم بهش بغلت نمیکنم با من خرف نزن اون واسه خودش گریه میکرد من ظرفامو شستم دسشویی رفتم نماز خوندم بعدم بردمش حمام حتی یک ماهه حمام نمیاد همه کارامو کردم بخدا وقتی صدا میکرد مامان دلم کنده میشد اندازه ده سال امروز پیر شدم ولی دیگه از دستش خسته شدم دیگه دمار از روزگارم دراورده الان خوابیده ولی هنوز تو خواب هق هق میکنه واقعا دلم خونه واسه بچم واسه خودم و زندگی تلخ تر از زهرم